در ادامه به برخی از اینها خواهیم پرداخت.
وی در مصاحبه با روزنامه سعودی المدینه گفت: جشن گرفتن برای میلاد پیامبربدعتی بی اساس است.
و افزود : من هیچ پایه و اساسی در خصوص جشن گرفتن برای تولددر سنت رسول خدا ، شیوه خلفای راشدین و ائمه هدایت نمی شناسم وبرهمین اساس جشن میلاد پیامبر حرام است.
]علیه السلام[ علیه یزید حرام!
وی علاوه بر آنکه یکی از کسانی است که فتوای تخریب قبور ائمه اهل بیت علیهم السلام در عراق را صادر کرده اند یکی از مهمترین وظایف خود را توجیه حرکت یزید، ترویج شادی در عاشورا با روزه و برپایی مراسم جشن و عروسی و ... می داند به طوری که از هر ابزار و روشی برای بیان آن استفاده می کند. خوب به خاطر دارم در سفر عمره ای که ماه شعبان سال1389 شمسی به مکه داشتم وی در مسجد الحرام نشسته بود و به تفصیل در این رابطه با عمره گزاران صحبت می کرد.
حب یزید، ایمان و بغضش نفاق است
ادامه مطلب
شیخ عبدالعزیز در یکی دیگر از فتواهای عجیب خود، تظاهرت گسترده مردمی برای اعلام همبستگی با مردم مظلوم و تحت محاصره فلسطین در نوار غزه را اقداماتی جنجال برانگیز و هرج و مرجی بی فایده خوانده بود.
آل شیخ در مخالفت با نظر وزارت کار عربستان اعتراض خود را با کارکردن زنان در فروشگاه های لباسهای مخصوص زنان (لباس زیر) ابراز داشت.
وی در توجیه این فتوای عجیب گفته است : زنان امانتی در گردن ما هستند و به همین سبب ایشان را در غیرکارهای که مختص ایشان هست به کار نخواهیم گرفت.
همه آثاراسلامی را خراب کنید و آثار باستانی را نگاه دارید!
آل شیخ ، در فروردین ماه سال جاری اعلام کرد: تخریب اشیایی! که در اطراف حرمین شریفین است نه تنها مانعی ندارد بلکه این کار برای توسعه حرمین ضروری است.
آل شیخ افزود: تخریب آثار در اطراف مسجدالحرام عملی شریف است که دولت مبادرت به انجام آن کرده و این امر از ضروریات است.
این در حالی بود که عبدالله بن سلیمان المنیع از مفتی های سعودی طی بازدید از یک اثر باستانی به نام مدائن صالح در شمال غرب مدینه منوره، آثار باستانی را نماینده تمدن های گذشته و مایه پند و عبرت مردم دانسته و بر حفظ آن تاکید کرده بود. این فتوا هیچگاه مورد اعتراض آل شیخ قرار نگرفت.
ادامه مطلب
مناظره
ابوالهُذَیل، دانشمند معروف اهل تسنن عراق میگوید: در سفری وارد شهر «رقّه» (یکی از شهرهای سوریّه کنونی) شدم، در آنجا شنیدم که مردی دیوانه ولی خوشکلام در «معبد زکی» زندگی میکند[1] برای دیدار او به آن معبد رفتم، دیدم در آنجا یک پیرمرد با جمال و خوش قامتی بر روی زیراندازی نشسته و موی سر و روی خود را شانه میزند، بر او سلام کردم، جواب سلامم را داد، آنگاه بین من و او چنین گفتگو شد:
ناشناس هوشمند: اهل کجا هستی؟
ابوالهُذَیل: اهل عراق هستم.
ناشناس هوشمند: آری، پس اهل تجربهها و هنرهای زندگی و آداب هستی، بگو بدانم در کدام نقطه عراق زندگی میکنی؟
ابوالهُذَیل: در بصره.
ناشناس هوشمند: پس اهل تجربهها و علم هستی، چه نام داری؟
ابوالهُذَیل: من «ابوالهُذَیل علّاف» هستم.
هوشمند ناشناس: همان متکّلم معروف!
ادامه مطلب
آیا خلافت ابوبکر جریانی از پیش تعیین شده بود یا ناگهانی اتفاق افتاد؟
بی تردید جریان خلافت ابوبکر و غصب آن از صاحب اصلی اش امیرالمومنین علی علیه السلام جریانی از پیش تعیین شده بود که شواهد بسیاری نیز این موضوع را تایید می کند که به برخی از آنها اشاره میشود:
1 - نخستین موضوع مطرح شده در خطبه غدیر خم هشدار به مخالفان و دشمنان علی بن ابیطالب است. پیامبر اکرم(ص) در این خطبه تاکید میکند که شمار ایشان کم نیست و پیوسته در اندیشه توطئهاند و برای آینده، نقشهها دارند.( حافظ و واعظ شهید محمد بن فنال نیشابوری،معروف به ابن الفارسی متوفای سال 508 ه.ق. در کتاب روضة الواعظین صفحه 91 – 101 چاپ نجف اشرف 1353 ه.ق. )
2- در مجالس عمومی که پیامبر میخواست فضائل حضرت علی (ع) را بفرماید و از امامت ایشان سخن گوید، جنجال میکردند و هیاهو مینمودند. بارها همین که میفرمود: «الائمه بعدی اثنی عشرا»؛ ائمه بعد از من دوازده نفر هستند، نظم و سکوت مجلس به هم میخورد و جنجال و تحرک تا بدان حد میرسید که حضرت از ادامه گفتار باز میماند (صحیح بخاری، ج 9، کتاب الفتن، باب الاستخلاف و کتاب الاحکام(
3 - ابوبکر در هنگام وصیت برای جانشین خود بیهوش شد و عثمان به تشخیص خود نام عمربنخطاب را نوشت. زمانی که ابوبکر به هوش آمد، نگاشته او را تایید و امضا کرد (تاریخ الامم و الملوک (ترجمه)ج 1 ص 2138). به راستی عثمان از کجا از ما فیالضمیر ابوبکر آگاهی داشت؟
4 - با توجه به کیفیت وصیت ابوبکر این نکته هم حائز اهمیت است که حکمران دوم در هنگام مرگ میگوید: «اگر ابوعبیده زنده بود بدون مشورت هیچکس، خلافت را به او میسپردم» (الطبقات الکبری، ج 3، ص 413) و آن گاه شورایی تعیین میکند که در هر صورت عثمان به زمامداری برسد. آیا جای تردید باقی است که این چند تن از سالها پیش بر این تصمیم هم نظر بودند؟
5 - در میان مخالفان علیبنابیطالب چند شخصیت سرشناس دیده میشوند که سالها با یکدیگر رابطه دوستی و خویشاوندی داشتند و عجیب که همه ایشان به دعوت ابوبکر اسلام آوردند. اینان عثمان، طلحه، زبیر، سعدبنابیوقاص، عبدالرحمنبنعوف و ابوعبیده جراح بودند (پس از غروب ص 133،یوسف غلامی). جز ابوعبیده جراح که در زمان عمر زنده نبود، آن پنج نفر جزو شورای شش نفره خلافت قرار گرفتند.
6 - در خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) فرمودند: «تتربصون بنا الدوائر و تتوکضون الاخبار»؛ در انتظار حوادث ناگوار برای ما بودید و مواظب دریافت اخبار.(الاحتجاج طبرسی، ج 1،ص 136)
اشتباه پیامبران چه حکمی دارد؟ مثلا اشتباه حضرت آدم(ع) یا حضرت یوسف(ع) یا قتل غیر عمد حضرت موسی(ع)؟
عصمت پیامبران همگانى است و حضرت آدم(ع) نیز فاقد آن نبوده است؛ لیکن براى روشن شدن این مسأله باید مطالب زیر را به دقت مورد بررسى قرار داد:
اوامر و نواهى الهى دو قسم است: الف. مولوى یا قانونى، ب. ارشادى.
قسم اول تکلیف آور است و خداوند به طور جدى خواستار انجام آن مى باشد و براى انجامش پاداش و در مقابل ترک آن عذاب قرار داده است.
قسم دوم در حقیقت تکلیفى از ناحیه پروردگار نیست،؛ بلکه خداوند بدان وسیله آدمى را به حکم عقل یا واقعیتى تکوینى که نتیجه آن عمل است - ارشاد مى کند؛ مانند طبیبى که به مریض دستور مى دهد فلان غذا را نخور. این دستور یک تکلیف قانونى نیست که اگر خلاف کند او را به مجازات رسانند؛ بلکه به این معنا است که تخلف از آن با بهبودى او ناسازگار است. بهشتى که آدم در آن بوده، مرحله ماقبل تکلیف و تشریع بوده است و نهى جنبه ارشادى داشت؛ زیرا آن درخت داراى ویژگى و اثر تکوینى خاصى بوده که چون از آن خوردند، به فرموده قرآن: «فبدت لهما سواتهما». از این رو شرایط زیستى دیگرى براى آنان لازم شد. بنابراین حضرت آدم مرتکب گناه تکلیفى نشده، ولى درعین حال عمل او متناسب با آن مقام منیع آموزگارى ملائک نبوده است. از این رو هم از آن مقام بلند تنزل یافت و هم دیگر آن بهشت جاى مناسبى براى او نبود. از همین جا معناى آیاتى مثل: «فعصى آدم ربه فغوى»و ... روشن مى شود که این عصیان نه عصیان به معناى گناه است؛ بلکه سرپیچى در مقابل نهى ارشادى است که شایسته جایگاه رفیع او نبوده
مقصود از عصمت پیامبر(ص) و ائمه معصومین چیست؟ در قرآن در مواردی نسبت به عملکرد پیامبران از جانب خداوند اعتراض می شود؛ مثلاً در مسأله جدایی زینب از پسرخوانده رسول خدا یعنی «زید»، آیه ای به این مضمون نازل شد که «تو ترسیدی از این که دیگران در مورد تو... در حالی که بهتر بود از خدای خود بترسی» آیا وجود این نوع ترس با عصمت پیامبر(ص) ناسازگار نیست؟ یا ماجرای جنگ تبوک در این ماجرا که پیامبر(ص) منافقان را از جنگ معاف نمودند و آیه نازل شد به این مفهوم که «خدا تو را ببخشد چرا به آنها اجازه دادی، حال آنکه بهتر بود به آنها اجازه ندهی تا کذب آنها آشکار شود.» آیا به نظر شما چنین برخوردی با مراجعان و این طور تصمیماتی برای کسی که در رأس حکومت است، ضعفی که نقض کننده عصمت باشد، محسوب نمی شود؟
مقصود از عصمت پیامبر(ص) و همچنین امامان این است: «مصونیت پیامبر و امامان در مقابل گناه و خطا، چه در ساحت اعتقادات و چه در ساحت عمل؛ همچنین مصونیت پیامبران از خطا در ناحیه تلقى و ابلاغ وحى»، از این رو ما معتقد هستیم که رسول خدا(ص)، در افکار، عقاید و اعمال فردى و اجتماعى و همچنین در مقام تلقى وحى و ابلاغ آن به مردم، از هرگونه گناه و خطا مصون است.
باید توجه داشت که منکران عصمت انبیا براى مستدل نمودن عقیده خویش، به پاره اى از آیات قرآنى استناد کرده اند. این مسأله از قرون اولیه اسلام مطرح بوده است و هم اکنون نیز در برخى محافل مشاهده مى شود که بدون تأمل و تدبّر این شبهات مطرح مى گردد. اما ریشه این شبهات و اشکالات، ناشى از عدم تدبر در حقیقت عصمت و مباحث پیرامون آن از یک سو؛ و همچنین عدم وقوف کافى از رویدادهاى تاریخى و آراء اندیشمندان دینى از سوى دیگر است
امام صادق علیهالصلوه و السلام میفرمایند:
«اِذا لَم تَجتَمِعِ القَرابَةُ علی ثلاثةِ اشیاءٍ تَعرَّضوا لِدُخولِ الوَهمِ علیهم و شماتةِ الاعداءِ بهم؛و هیَ ترکُ الحَسَدِ فیما بینهَم لئلّا یَتَحَزَّبوا فَیَتَشَتّتَ أمرُهُم؛وَ التَّواصُلُ لِیَکونَ ذلک حادیاً لَهم علی الأُلفة؛و التَّعاوُنُ لِتَشمِلَهُمُ العزّة -
تحف العقول/ صفحه322
یعنی در میان یک جمع، اگر سه خصوصیت نباشد، دچار وهم و سستی و شماتت و ملامت دشمنان خواهند شد. آن سه خصوصیت که در هر جمعی باید باشد اینها است :
اول اینکه به یکدیگر حسد نورزند زیرا حسد آنها را دسته دسته میکند و کار آنها پراکنده میشود.
دوم اینکه با یکدیگر ارتباط و رفت و آمد داشته باشند زیرا این کار آنها را به هم نزدیکتر میکند و میان آنان الفت برقرار میکند.
سوم اینکه با یکدیگر همکاری داشته باشند زیرا این موجب میشود که عزت همه آنها را در بر بگیرد.
1 . زرتشت در کجا و کدام منطقه به دنیا آمده است؟
(ری ، سیستان ، خوارزم ، فلسطین ، بلخ و ... )
2 . میلاد زرتشت در چه سالی بوده است؟
(هفت هزار سال پیش ، 9600 سال پیش ، شش هزار سال پیش ، سه هزار و دویست سال پیش و ...)
3 . منطقه ای که زرتشت از آن مبعوث شده کجاست و در کجا فعالیت دینی داشته است؟
ادامه مطلب
شیعیان ادعا مىکنند که خلیفه دوم قاتل فاطمه زهرا (رضى الله عنها) است؛ اما کدام عقل سلیم مىپذیرد که حضرت علی (رضیالله عنه) دخترش را به ازدواج قاتل همسر گرامیش، فاطمه (رضى الله عنها) درآورد و رابطه دوستانه با او برقرار نماید؟
یکى از شبهاتى که اهل سنت؛ به ویژه در سالهاى اخیر به صورت گسترده مطرح کردهاند، ازدواج خلیفه دوم با امّکلثوم دختر امیر مؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام است.
ادامه مطلب
اهل سنت که در طول قرون متمادی برادرانه با شیعیان در مناطق مختلف دنیا زیسته اند از ابن تیمیه و پیروانش به مانند شیعیان دل خونی دارند و اساسا آنان را مسلمان نمی دانند چه رسد به آنکه بخواهند دامن اهل سنت را به نسبت دادن او به اهل سنت لوث کنند:
محمد بن محمد بخاری
وی به عنوان یک عالم حنفی مذهب ، (متوفای 841) فریاد می زند که هر کس به ابن تیمیه شیخ الاسلام بگوید ، کافر است .(البدر الطالع: 2/260 .)
ابن حجر عسقلانی
ابن حجر عسقلانی درکتاب درر کامنه می نویسد که قضات اهل سنت در زمان ابن تیمیه اعلام کردند :
هر کس معتقد به عقاید «ابن تیمیّه» باشد، خون و مالش حلال است.(الدرر الکامنة: 1/147، البدر الطالع: 1/67، مرآة الجنان للیافعی، ج 2، ص 242.)
ابن حجر مکی
وی در کتابی که حتی بر علیه شیعه نوشته است ، وقتی به ابن تیمیه می رسد می گوید :
ابن تیمیّة کسی است که خدا اورا خوار و گمراه و کور و کر کرده است، و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعیها، و مالکیها، و حنفیها، بر فساد افکار واقوال او تصریح دارند.( الفتاوى الحدیثة،ص 86 ).
شیخ یوسف نبهانی
در کتاب (الشواهد الحق فی الاستغاثة بسید الخلق) در معرفی ابن تیمیه ونظر علمای بزرگوار اهل سنت در باره ابن تیمیه می گوید:
همچون خورشید در وسط آسمان روشن و مسلم است که علمای مذاهب چهار گانه بر ردّ بدعتهای ابن تیمیه به توافق رسیده اند و برخی از آنها صحت مطالب نقل شده به وسیله او را مورد اشکال قرار داده اند ، همانگونه که صحت عقل او را نیز مورد تردید دانسته اند . صرف نظر از توبیخ شدید ایشان در مورد اشتباه آشکار او در مسائلی که در آنها به مخالفت با دین و اجماع مسلمین پرداخته است .خصوصاً مطالبی که در باره سرور پیامبران گفته است .