بسم الله الرّحمن الرّحیم
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»(آل عمران/164 )
خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگى بخشید هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.
نبوت، مسیر عبور ازتنهایی بشر است و معنای زندگی با خدا را به بشریت ارزانی میکند.
1ـ پیامبران راه رجوع به خدا را در مقابل ما میگشایند و عملا ما را به اندیشه و اخلاقی دعوت میکنند که شرط رجوع به حضرت حق است. هر کس با عمق بیشتری در توحید، به عنوان یک سلوک فکری و در اخلاق، به عنوان یک سلوک عملی مستقر شود، اُنس او با حضرت حق در همهی عوالم و مظاهر بیشتر میگردد.
تکبر و خود بزرگبینی، شهرت طلبی و غرور از جمله بیماریهای اخلاقی است که هم در دنیا و هم در آخرت پیامدهای منفی و زیانبار برای انسان به همراه دارد. در آیات قرآن و روایات ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ به آثار و پیامدهای این صفات تصریح شده و آمده است که انسانها در طول تاریخ به دلیل این صفات پست و نامطلوب به چه مشکلاتی در زندگی فردی و اجتماعی خود دچار شده اند.[1] یکی از بارزترین مصداقهای تکبر و خود بزرگبینی و مبتلا شدن به انحرافات فکری، داستان ابلیس است که در قرآن بارها به آن پرداخته شده و از آن سخن به میان آمده است. انحرافات فکری در واقع زیر بنای این رذایل اخلاقی است. وقتی خداوند از ملائکه خواست تا در برابر آدم سجده کنند، همه سجده کردند جز ابلیس، ابلیس مبتلا به تکبر و خود بزرگبینی شده و فکر میکرد که از نظر خلقت و آفرینش از آدم بهتر است.[2]
در واقع زیر بنای تکبر و غرور نیز انحرافات فکری است. این نخستین گناهی است که در جهان به وقوع پیوست، گناهی که سبب شد فردی همچون ابلیس که سالیان دراز و به تعبیر امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در خطبة قاصعه شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود، به سبب تکبر و غرور و به دلیل انحرافات فکری، تمام عبادات و اعمال او بر باد رفت و از آن مقام والا که هم نشین با فرشتگان و مقام قرب خدا بود، یکباره سقوط کرد، و درست به همین دلیل خدا او را خوار و ذلیل و پست گردانید.
علی ـ علیه السّلام ـ در این باره میفرماید: «الا ترون کیفَ صغَّرهُ الله بتکبُّره و وضعَهُ بترَفّعِهِ فجعله فی الدنیا مدحوراً و اعدّلهُ فی الآخرةِ سعیراً»[3] آیا نمیبینید چگونه او را خداوند به سبب تکبرش، تحقیر کرد و بر اثر غرور و بلند پروازی بیدلیلش، وی را پست و خوار گردانید، از همین رو او را در دنیا مطرود ساخت و آتش بر افروختة دوزخ را در آخرت برای او مهیا نمود.
پس تکبر و خود بزرگبینی بزرگترین گناه محسوب میشود. همان گونه که علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «ایّاک و الکبر فانّهُ اعظمُ الذنوب»[4]. از تکبر بر حذر باش؛ زیرا که آن از گناهان بزرگ است و ریشه اصلی تکبر و خود بزرگ بینی نیز انحراف در عقیده و فکر است. فردی که فکر میکند بهتر از دیگران است، نسبت به آنها احساس برتری میکند؛ بنابراین باید ریشهها و عوامل تکبر و خود بزرگبینی و غرور را بشناسیم و اگر خواسته باشیم از بروز این صفات جلوگیری کنیم یا در خودمان اصلاح نماییم، باید ریشههای آن را قطع نماییم.
گرچه غیبت از گناهان کبیره به شمار مىآید و در قرآن کریم و روایات به شدت از آن نهى شده است اما مواردى هست که از این کلّیت استثناء شده و غیبت در آن گونه موارد حرام نیست و چون غیبت از گناهان کبیره و رفتاری بسیار زشت و نابهنجار محسوب مىشود باید موارد استثناء از اهمیت ویژهاى برخوردار باشد تا به لحاظ اهمیت بتواند در برابر مفسده غیبت مقابله کند و آن را تحت الشعاع قرار دهد.
از امام کاظم (علیه السلام) روایتى نقل شده است که حدود غیبت را روشن مىفرماید:
«مَن ذَکرَ رَجُلا مِن خَلفِهِ بما هُو فِیه مِمّا عُرفه الناس لَم یَغتَبه و مَن ذَکره مِن خَلفِهِ بما هو فیه مِما لا یَعرفهُ الناس اَغتابهِ، و مَن ذَکره بِما لَیس فیه فَقد بُهته» (جامع السعادات، ج 2، ص 304.(
کسى که دیگرى را در غیابش به عیبى که مردم از آن باخبرند یاد کند، غیبت او را نکرده است و کسى که دیگرى را در غیابش به عیبى یاد کند که مردم از آن بىخبرند، غیبت او را کرده است و کسى که او را به عیبى که در او نیست یاد کند به او بهتان زده است.
موارد جواز غیبت
1- دادخواهی
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما (148/ نساء(
ادامه مطلب
موضوع بحث ما این است که خوب عدّهای قرآن خواندند، روزه گرفتند، افطاری دادند، احیاء گرفتند، انفاق کردند، امّا مهمتر از عمل، حفظ عمل است. موضوع بحث این است. خیلیها جان میکنند، اما بدعاقبت میشوند .
در شهرما یک مثلی است میگویند: گاو نه من شیرده! پس سمنانیها هم میگویند. خیلی زحمت میکشد اما همه را آتش میزند. مهمتر از عمل حفظ عمل است. من پانزده آیه دیشب یادداشت کردم راجع به این قصه، که انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است.
فرشبافی مهم نیست، حفظ فرش مهم است. چون یک قالی را نه ماه، ده ماه، یک سال، کمتر و بیشتر میبافند. اما این قالی را باید دهها سال… زاییدن مهم نیست، نه ماهه آدم حامله میشود و میزاید. اما بچهداری تا آخر عمر …
ازدواج مهم نیست، همسرداری مهم است. یعنی همیشه حفظ چیز از خود چیز مهمتر است. حالا! موضوع بحث این است که کارهایمان را آتش نزنیم. موضوع: حفظ کار مهمتر از کار است. آقایان محصّل ایام امتحان، چند شبی زحمت میکشند و امتحان میدهند، حفظ میکنند و نمره و پایاننامه و نمیدانم… اما حالا حرفهایی را که یاد گرفتند در ذهنشان هم میماند؟ حافظین قرآن در ذهنشان هم میماند، یا میپرد؟ حفظش مهم است.
حالا این پانزده آیهای را که نوشتم! یکی از آنها این است که:
1-گروهی آمدند نزد یکی از پیغمبرها گفتند ما میخواهیم بجنگیم، یک فرمانده نظامی تعیین کن! پیغمبر گفت: شما شعار میدهید، اما عمل نمیکنید. قرآن میگوید مرتب گفتند: جنگ، جنگ، تا پیروزی! «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا» (بقره/246) همینکه فرمان جنگ آمد، در رفتند. «وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ» خدا ظالمان را میشناسد. یعنی اگر یک کسی حرفی بزند و عمل نکند، لقبش لقب ظالم است. «وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ» شما شعار دادید و عمل نکردید، به خانمش قول میدهد و عمل نمیکند، در تجارت قول میدهد، فلان روز پول در بانک است، برو و بگیر، چکش برمیگردد. حالا!
ادامه مطلب
تقسیم حیا با چهار ملاک صورت مى گیرد. ملاک اوّل، تقسیم بر اساس کاربرد حیاست که آیا در جاى خود به کار رفته یا نه. ملاک دوم، تقسیمِ حیا بر این اساس است که آیا پیش از عمل رُخ داده یا پس از عمل و ملاک سوم، تقسیم حیا بر اساس انواع ناظرهاست و ملاک چهارم بر این اساس است که موقعیت قبیح، آیا از سنخ «فعل» است یا «فکر».
* ملاک اوّل
حیا از این جهت که در چه مواردى به کار رفته و از چه چیزهایى حیا شده است، به دو قِسم تقسیم مى شود: حیاى مثبت و حیاى منفى. حیا به عنوان یک قابلیت، وقتى در جاى خود به کار رود، «حیاى مثبت» نامیده مى شود؛ امّا اگر در جایى به کار رود که موضع حیا نیست، «حیاى منفى» نامیده مى شود. (1) از حیاى مثبت، به شرم و حیا تعبیر مى شود و از حیاى منفى، به «کم رویى».
رسول خدا مىفرماید: «الحَیاءُ عَلى وَجهَینِ. فَمِنهُ ضَعفٌ و مِنهُ قُوَّةٌ و إسلامٌ و إیمانٌ». (2)
حیا بر دو قِسم است: یک قسم آن، ضعف و ناتوانى است و قِسم دیگر آن، توانایى و اسلام و ایمان است.
ادامه مطلب
«شرایط استجابت یا موانع استجابت دعا»
* معرفت و شناخت ؛ نخستین شرط استجابت دعا، شناخت کسی است که انسان او را می خواند. به همین جهت قرآن در آموزش شیوة دعا کردن می فرماید «اعوا ربکم تضرعا و خفیة»؛(1) پروردگار خود را به زاری و پنهانی بخوانید یعنی بدانید کسی را که می خوانید، «رب» شماست، آفرینش رشد و تعالی و پرورش شما در دست قدرت اوست.
بهترین دعا آن است که با ربوبیت آغاز گردد. نگاهی به شیوة دعا کردن انبیا و اولیای الهی در قرآن نشان می دهد که آنان دعای خود را با «ربی» یا «ربنا» آغاز می کردند، زیرا این واژه انسان را متوجه می سازد با مبدأیی ارتباط برقرار ساخته است که از نخستین لحظات وجود تا آخر عمر او و بعد از آن انسان را غرق در الطاف ربوبی خویش می سازد.
*اخلاص دردعا: دعا باید با اخلاص و از صمیم قلب و با حال تضرع و تواضع باشد. تنها با زبان دعا نکند، بلکه روح دعا باید در جان و در تمام ذرات وجود آدمی رسوخ کند.
امام صادق(ع) می فرماید: «خداوند دعایی را که از دل غافل و بی خبر برخیزد، مستجاب نمی کند».
ادامه مطلب
عن أبی جعفر محمد بن علی الباقر(علیه السلام) :الا بقاء علی العمل أشد من العمل . قال الراوی: وما الابقاء علی العمل؟ قال: یصل الرجل بصلة و ینفق نفقة لله وحده لا شریک له؛ فتکتب له سرا ثم یذکرها فتمحی؛ فتکتب له علانیة ثم یذکرها فتمحی و تکتب له ریاء.(وسائل الشیعة: للحر العاملی).
از امام محمد باقر (ع) روایت شده که فرمود:« نگه داشتن عمل سخت تر از انجام آن است».راوی می پرسد: « نگه داشتن عمل را بیان فرمایید»؟ حضرت می فرماید: «مردی صله رحم به جا می آورد و در راه خدای لا شریک نفقه ای می دهد و انفاقی می کند، پس خداوند به آن ثواب عمل مخفیانه می دهد، شخص کار خود را بازگو می کند و ثواب عمل مخفیانه از بین می رود و ثواب عمل آشکار برایش می نویسند. پس از آن عمل آشکار را دوباره جایی بازگو می کند و در نتیجه ثواب عمل آشکار هم از بین می رود و برایش ریا می نویسد».
ادامه مطلب
رسول خدا در این باره فرموده اند :
الْمُؤْمِنُ أَشَدُّ فِی دِینِهِ مِنَ الْجِبَالِ الرَّاسِیةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْجَبَلَ قَدْ ینْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یقْدِرُ أَحَدٌ عَلَى أَنْ ینْحَتَ مِنْ دِینِهِ شَیئاً وَ ذَلِکَ لِضَنِّهِ بِدِینِهِ وَ شُحِّهِ عَلَیهِ (بحارالأنوار، ج64، ص 299)؛ « مؤمن در دینش از کوههاى بلند هم سختتر و پابرجاتر مىباشد زیرا
کوهها را با کندن و تراشیدن مىتوان در آن نقصان پدید آورد، ولى از مؤمن نمىتوان چیزى کاست، زیرا او نسبت به دینش بخل مىورزد و به دیگران نمىدهد.»
لذا اگر بخواهیم ما نیز به چنین مرتبه و جایگاهی از ایمان نائل گردیم، باید راه های رسیدن به این قله رفیع شناخته و در متن زندگی خود پیاده نمائیم .
تقویت عواملی که باعث استقرار و تثبیت ایمان در وجود انسان می گردند:
ویژگیهای امام حسین (ع) در زیارت اربعین
بهترین راه برای شناخت بیشتر شخصیت امامان علیهم السلام به ویژه امام حسین -علیه السلام - یاری گرفتن از حضرات معصومین علیهم السلام می باشد ،و ما برای رسیدن به این مقصود از سخنان دُرربار پیشوای شیشم شیعیان، امام صادق علیه السلام را در زیارت اربعین بهره می بریم.
در زیارت اربعین، مضامین عالیه ای را ملاحظه می کنیم که مملو از شناخت و معرفت ویژگیهای یک امام و رهبر الهی برای تحکیم اعتقادات شیعه است. شیخ طوسی رحمه الله این عبارات فاخر را در زیارت اربعین از صفوان بن مهران جمّال روایت می کند که وی از مولایمان حضرت صادق علیه السلام آموخته و برای ما نقل کرده است . این مجموع? ارزشمند به طور کامل یک دوره امام شناسی است و هر انسان موحدی را با ویژگیهای یک رهبر الهی آشنا می کند، به این جهت توجه و عنایت به این زیارت از ویژگیهای هر شیعة تمام عیار محسوب می شود.
By Ashoora.ir & Blog Skin