حجةالاسلام و المسلمین میرباقری
حقیقت عبودیت
جریان ولایت الهیه در قلب انسان راهی دارد که در این روایت امام صادق (ع) مسیر نورانیت را بیان می کند. حضرت فرمود: اگر دنبال علم هستی، این علم در قلب انسانی می افتد که خدا می خواهد او را هدایت کند. اگر آمدی از علم من استفاده کنی، علم من بهره مندی از نورانیت ولایت من است و این بهره مندی چیزی بیشتر از گوش دادن و شنیدن می خواهد. اگر آن زمینه ها محقق نشود، زمینه ای برای جریان ولایت امام در وجود انسان نیست. بنابراین آن نور در انسان جاری نمی شود. جریان پیدا نمی کند. باز بلاتشبیه شما این گیرنده خودتان را ببینید. این لامپ را به شبکه وصل می کنید. وقتی وصل می کنید، انرژی جاری می شود. لامپ انسان تا مهتدی به هدایت امام نباشد، متولی به ولایت امام (ع) نباشد، ولایت امام در وجود انسان جاری نمی شود. آنها عین نورند. ولایت باطل عین ظلمت است و هرکجا رفت، تاریکی را با خودش می برد. تا ما به کدام سمت موضع گیری کنیم. دیدید که انسان موج گیرنده خودش را می فرستد به طرف ماهواره مبتذل و فاسد غرب، خب طبیعی است چه چیزی ظهور پیدا می کند؟ اگر هم به سمت یک موج دیگری فرستاد، آن تصویر ظهور پیدا می کند. اگر تولی به ولایت امام پیدا کرد، جریان ولایت امام واقع می شود و حضور امام در جان انسان عین حضور نورانیت است. عین هدایت الهیه است. عین نور الهی است که جاری می شود. اگر هم به سمت باطل موضع گیری کردی، ولایت آنها جاری می شود. عین ظلمات آنها در روح انسان جریان پیدا می کند.
حضرت راهش را بیان کردند. فرمودند: اگر می خواهی نورانی بشوی، باید سه چیز داشته باشی. باید متحقق به حقیقت بندگی بشوی و تا بنده نشوی، تحت ولایت الهیه قرار نمی گیری.
ابوذر سلطانی
امام او را به نه چیز توصیه و نصیحت کردند
بر حذر باش از اینکه آنچه را میل و اشتها به آن ندارى بخورى چون موجب حماقت و نادانى مىشود و نخور مگر هنگام گرسنگى
امام فرمودند ای ابا عبد الله ؛ تو را به 9 چیز توصیه می کنم که سه تاى از این نه چیز در ریاضت و تمرین نفس مىباشد و سه چیز در حلم و بردباری و سه چیز دیگر در علم و دانش . این نه چیز را حفظ کن و آن را سبک مشمار .
عنوان بصری مىگوید: حواسم را کاملاً به حضرت امام صادق علیه السلام، جمع نمودم براى شنیدن آنچه حضرت مىفرماید:
ریاضت نفس یعنی:
آنگاه حضرت فرمود: اما آن سه چیز که در ریاضت و تمرین نفس است:
1- بر حذر باش از اینکه آنچه را میل و اشتها به آن ندارى بخورى؛ چون موجب حماقت و نادانى مىشود و تا گرسنه نشده ای غذا نخور .
2- و هر گاه خواستی غذا بخوری غذای حلال بخور (از خوردن حرام بپرهیز)
3- و نام خداوند را (در هنگام صرف غذا) ببر و بیاد بیاور و حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) که مىفرماید: پر نکرده است فرزند آدم ظرفى را بدتر از شکمش. پس اگر ناچار از خوردن هستى یک سوم معده را از غذا پر کن و یک سوم آن را براى نوشیدنى و یک سوم آن را براى نفس کشیدن بگذار.
پس اگر ناچار از خوردن هستى یک سوم معده را از غذا پر کن و یک سوم آن را براى نوشیدنى و یک سوم آن را براى نفس کشیدن بگذار.
حلم وبردباری
و آن سه چیز که در حلم است.
1-هر گاه کسى به تو گفت اگر یک، بگویى ده جوابت مىدهم، تو بگو: اگر ده بگویى یک جواب نمىدهم.
2- و هر گاه کسى به تو دشنام داد به او بگو: اگر در آنچه مىگویى راست مىگویى از خداوند مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگویى از خداوند مىخواهم ترا ببخشد
3- و هر گاه کسى تو را وعده به سخن زشت داد، تو او را به خیرخواهى و مراعات مژده بده.
علم ودانش حقیقی
و آن سه چیز که در علم است.
1-آنچه را نمىدانى از علما سؤال کن و بر حذر باش که به جهت ایذاء و امتحان و تجربه از آنان سوال کنى (یعنى آنچه را مىدانى به جهت امتحان که آیا آن را او مىداند از او بپرسى)
2- و بر حذر باش از این که به رأی خودت عمل کنى و تا راهى براى احتیاط وجود دارد احتیاط کن
3- و از فتو دادن فرار کن همانگونه که از شیر فرار می کنی و گردن خودت را پل براى دیگران قرار مده ، کنایه از اینکه بواسطه فتو دادن ، گناه دیگران را مخر
آنگاه امام صادق به عنوان بصری فرمود: برخیز ای ابوعبدالله که تو را نصیحت کردم و مزاحم اذکار من نشو، چرا که من به نفس خودم تنگ گرفته و دریغ می ورزم. و درود بر کسى که از هدایت پیروى کند.
ابوذر سلطانی
خدا را شکر! از تمامی نعمت های خداوندی کمال بهره و استفاده را برده بودم .عمری طولانی وبیش از نود و چهارسال در کمال سلامتی نصیبم شده بود.در خیالم خود را مسلمانی راستین وبس گرانمایه می دانستم.احساس می کردم برای عمرم بسیار ارزش قائل بوده و بیهوده به هدر نداده بودم.در این راه زانوی شاگردی سالها پیش مالک بن انس جهت یادگیرى احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) بر زمین نهاده بودم. دیگر یقین داشتم اگر بمیرم رسول الله به استقبالم می آید و مرا در آغوش گرم و پر محبت خویش می دهد، وقتى امام صادق(ع) به مدینه آمد پیش حضرت(ع) رفتم و دوست داشتم چنانکه از مالک حدیث فرا گرفته بودم از آن حضرت(ع) نیز فرا گیرم. امام صادق(ع) از رفت و آمد با من عذر آوردند و فرمودند: مشغله من زیاد است علاوه بر آن در ساعات شبانه روز مشغول به اذکار و اورادى هستم. مرا از کارها و ذکرهایم باز ندار و به مانند گذشته پیش مالک برو و از او حدیث بگیر .
اینگونه قلب امام را به دست آوردم
عنوان بصرى مىگوید: من از سخن امام صادق اندوهگین شدم و از نزد آن حضرت بیرون آمدم و با خود گفتم اگر امام در من خیرى مىدید از رفت و آمد با من عذر نمىخواست .درونم غوغایی به پاشده بود و طوفان ملامت بر این رفتار سالیانه من بیرحمانه می وزید که ای مرد چگونه سرچشمه گوارا و جوشان علم نبوی را رها کرده ای به جویبار گل آلودی بسنده و دلخوش کرده ای؟! اینک این رانده شدن از درگاه و بارگاه شهر علم خدا سزای توست ..
در خیالم خود را مسلمانی راستین وبس گرانمایه می دانستم.احساس می کردم برای عمرم بسیار ارزش قائل بوده و بیهوده به هدر نداده بودم
دلم شکست و اشک از دیدگانم جاری شد .سیلاب اشک صراط مستقیم مسجدالنبی را برایم آشکار کرد.به مسجد پیامبر رفتم و به پیامبر(ص) سلام دادم و فرداى آن روز دوباره به زیارت پیامبراکرم(ص) رفتم و دو رکعت نماز خواندم و از خداوند خواستم قلب امام صادق(ع) را به من مهربان گرداند و مرا از علوم آن حضرت روزى نماید تا به راه راست هدایت یابم .
دعای امام مرا بس !
پس از زیارت پیامبر ناراحت به خانهام بازگشتم و چون محبت امام به قلبم نشسته بود پیش مالک نرفتم و معنای حدیث "هل الدین الا الحب و البغض " برای اولین بار و به یمن امام صادق(ع) با تمام وجود دریافتم. دیگر دست و دلم به هیچ کار نمی رفت وگوشه نشین خانه بودم و فقط براى نماز از خانه بیرون مىآمدم. تا این که صبرم تمام شد و پس از نماز عصر به سمت خانه امام صادق(ع) رفتم و اجازه ورود خواستم خادم حضرت(ع) آمد و گفت چه مىخواهى؟
گفتم : جهت عرض سلام آمدهام. خادم گفت :حضرت صادق(ع) مشغول نماز است. مانند عبدی مطیع مولا دم درب ایستادم. چیزى نگذشته بود که خادم حضرت صادق(ع) آمد و گفت :داخل شو. داخل شدم و بر آن حضرت(ع) سلام کردم حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشین خداوند ترا بیامرزد نشستم. حضرت سر بزیر افکندند و پس از مدتى سر را بلند کردند و فرمودند :کنیه ات چیست؟ گفتم: ابوعبدالله. حضرت فرمودند :خداوند به تو توفیق دهد و کنیهات را ثابت بدارد، در عبادت خدا ثابت قدم باشی، خواسته ات چیست اى ابوعبدالله؟
دیگر چه می خواستم! اگر ثمره دیدار با امام فقط همین دعای امام صادق(ع) که مستجاب است در حقم باشد مرا کافى است و دیگر هیچ نمی خواهم. اما شرط ادب و کیاست مومنانه اطاعت امر مولاست. این امر را به جان خریدم و با زبانی آکنده از شرم وحیا گفتم :من از خداوند خواستم قلب شما را به من مهربان گرداند و از علوم شما مرا روزى فرماید و امیدوارم که خواستهام عملى شود .
حقیقت علم
حضرت فرمودند: اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلکه نورى است که خداوند مىتابد در قلب هر کس که بخواهد او را هدایت نماید .
1-پس اگر علم خواهى از خودت در مرحله اول عبودیت را بخواه و علم را به عمل کردن به آن طلب کن و از خداوند طلب فهم کن تا خداوند به تو بفهماند .
امام صادق(ع ):
اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلکه نورى است که خداوند مىتابد در قلب هر کس که بخواهد او را هدایت نماید
حقیقت عبودیت
دیگرقفل زبانم با کلید کلام امام (ع) گشوده شده بود آنگاه به حضرت خطاب کردم اى شریف حضرت صادق(ع) فرمودند: بگو اى ابوعبدالله . گفتم اى ابوعبدالله حقیقت عبودیت چیست؟ حضرت فرمودند: سه چیز است .
1. این که بنده در آن چه خداوند به او داده براى خودش مالکیتى نبیند چون بندگان مالکیتى ندارند و مال را مال خداوند مىدانند و در هر جا او فرموده قرار مىدهند .
2. این که بنده براى خودش تدبیر و پیش بینى نکند .
3. تمامى اشتغال شخصى در اوامر و نواهى خداوند باشد .
پس هر گاه بنده در آنچه خداوند به او داده براى خودش مالکیتى نبیند، انفاق در مواردى که خداوند امر به انفاق کرده راحت مىشود.(آموختم چه کار کنم انفاق و بخشش مال برایم آسان شود و پول به جانم بسته نباشد؟)
و هر گاه بنده تدبیر امورش را به مدبر حقیقى یعنى خداوند واگذار کند مشکلات و مصائب دنیا براى او آسان مىشود.( دانستم چه کار کنم تا اضطراب دست از سرم بردار ودنیا اینقدر من را آزار ندهد؟)
و هر گاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترک نهىهاى او شود وقتى براى مجادله و فخر کردن بر دیگران نمىیابد.( از این چشم و هم چشمی به مردم وزود رنجی نجات یافتم)
اولین درجه تقوی
پس هر گاه خداوند به بنده این سه چیز را کرامت فرماید دنیا، شیطان و خلق بر او آسان خواهد شد و دیگر دنیا را به جهت افزونطلبى و فخر فروشى نمىخواهد و آنچه را در نزد مردم است به جهت برترى بر دیگران نمىخواهد و ایامش را به بطالت نمىگذراند و این اول درجه تقوى است. خداوند مىفرماید :
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ یعنی آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند، و فرجام (خوش) از آنِ پرهیزگاران است.
.آرى این سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مىدهیم که اراده برترى جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزکاران است.
گفتم: اى ابوعبدالله مرا نصیحت نمایید: حضرت فرمود، توصیه مىکنم تو را به نه چیز که این نه چیز سفارش من است به کسانى که خواهان راه به سوى خداوند هستندو از خداوند مىخواهم که به تو توفیق عمل به این سفارشات را بدهد.