شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته . یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا . در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان . یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده .
ادامه مطلب
ابوالفضل صالح صدر
در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند که پس از مرگشان، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است. و در این میان، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجسته اى برخوردار است.
آنانکه توفیق پیدا مى کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند، روى به آستان امام حسین علیه السلام آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت مىگرایند، مدرسه ای که براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدور نیست .
مطمئنترین راه
16 . چهل نفر مبارز
زمانى که برخى از یاران امام حسن مجتبى علیه السلام از وى درخواست کردند که در مقابل ظلم و ستم زمامداران جور به ویژه معاویه قیام و مبارزه نماید، امام حسن علیه السلام فرمود: « لى اسوة بجدى رسول الله حین عبدالله سرا و هو یومئذ فى تسعة و ثلاثین رجلا فلما اکمل الله له الاربعین صاروا فى عدة و اظهروا امر الله فلو کان معى عدتهم جاهدت فى الله حق جهاده (23)؛ الگوى من در رهبرى امت، جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله است، آن حضرت تا زمانى که تعداد یارانش به سى و نه نفر رسیده بود، مخفیانه و غیرعلنى خدا را عبادت مىکرد [ و به مبارزه و تبلیغ علنى روى نیاورد]؛ اما از موقعى که خداوند متعال تعداد مسلمانان را به چهل نفر رساند، [تبلیغ] دین خدا را آشکار کردند و اگر یاران من هم به تعداد آنها باشد، در راه خدا به جهاد و مبارزه شایسته دست مىزنم.»
17 . دریغ از چهل یاور راستین
على علیه السلام نیز با شکایت از مظلومیت و غربت خویش فرمود:« من بارها از مردم یارى خواستم اما به غیر از چهار نفر- زبیر، سلمان، ابوذر و مقداد - کسى جواب مثبت به من نداد.» سپس افزود:« لو کنت وجدت یوم بویع (اخوتیم) اربعین رجلا مطیعین لجاهدتهم (24)؛ اگر من در روز بیعت چهل یاور گوش به فرمان [و راستین] داشتم، با آنان مقابله و مجاهده مىکردم.»
18 . حقوق همسایه
1 . شهادت چهل مؤمن
امام صادق علیه السلام فرمود:« اذا مات المؤمن فحضر جنازته اربعون رجلا من المؤمنین و قالوا: اللهم انا لانعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا، قال الله تبارک وتعالى: قد اجزت شهاداتکم وغفرت له ما علمت مما لا تعلمون (1)؛ هر گاه یکى از اهل ایمان بمیرد و بر جنازه او چهل نفر از مؤمنین حضور یابند و گواهى دهند که پروردگارا! ما به جز خوبى و نیکى از این شخص ندیدهایم و تو از ما داناتر هستى، خداوند متعال مىفرماید: من نیز شهادت شما را پذیرفتم و آنچه [ از بدی ها و گناهان] از او مىدانستم که شما بىاطلاع بودید، همه را بخشیدم.»
همچنین امام صادق علیه السلام مىفرماید:« در بنى اسرائیل عابدى بود که پیوسته به عبادت و راز و نیاز اشتغال داشت . خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحى فرستاد: اى داوود! این مرد عابد، فردى ریاکار و غیرمخلص است . هنگامى که او مرد، حضرت داوود علیه السلام به تشییع جنازهاش حاضر نشد . اما چهل نفر از بنى اسرائیل حضور یافتند و در درگاه الهى به نیکى و خوبی هاى ظاهرى وى شهادت دادند و از خداوند طلب عفو و آمرزش براى وى نمودند . در هنگام غسل نیز چهل نفر دیگر چنین کردند و در هنگام دفن چهل نفر دیگر آمده، بعد از گواهى به نیک مردى عابد از خداوند متعال آمرزش او را خواستار شدند . در آن حال، خداوند به حضرت داوود علیه السلام الهام کرد که من او را به خاطر شهادت آن عده بخشیدم و اعمال بد و ریایى او را نادیده گرفتم. (2)
2 . دعا براى چهل مؤمن
رزیتا نعمتى
اى خفته در میانه صحرا، بلند شو! مردند ماهیان لب دریا، بلند شو!
سر روى نیزه رفته جلوتر تو هم بیا یا یار نیمه راه نشو، یا بلند شو
طوفان اگرچه خیمه زد و کشتى ات شکست اى پهلوى شکسته زهرا، بلند شو!
در خیمه هاى سوخته دشت بى پناه شبْ گوشواره مى کَنَد از جا، بلند شو!
نگذار پاى خسته به آن کوچه ها رسد سنگ جفا خورد به سر و پا، بلند شو!
مسلم، حبیب، اصغر و عباس، رفته اند چیزى نمانده از سفر ما، بلند شو!
زینب! دوباره خطبه بخوان، اربعین رسید موجى بزن به پهنه دریا، بلند شو!
حجت الاسلام محرابیان
بسم الله الرحمن الرحیم
پیغمبرها در چهل سالگی به پیغمبری میرسیدند. داریم کسانی که سنشان به چهل رسید، یک توقع بیشتری از آنها هست. این دو تا. در روایات برای اربعین خیلی حدیث داریم، در مسائل اجتماعی گفتند از هر طرف چهل تا خانه همسایه است. در کارهای عرفانی میگویند: به چهل مؤمن دعا کنید، دعای خودت هم مستجاب میشود. در تغذیه گفتند: اگر چهل روز پول نداشتی گوشت بخری، قرض کن گوشت بخر. یعنی بیشتر از چهل روز نگذار بدنت بدون گوشت باشد. در مسائل فرهنگی هرکس چهل حدیث مفید حفظ کند در قیامت با علما محشور میشود. با فقیه محشور میشود. نمیدانم قصهی این اربعین چیست؟
در انقلاب ما پیرها یادشان است، سالمندها یادشان است، نوجوانها یادشان نیست. اصلاً رمز انقلاب ما چهلم به چهلم شد. یعنی نوزده دی یک عده قم شهید شدند، چهلم شهدای قم، تبریز انقلاب شد. چهلم تبریز، یزد. چهلم یزد، بابل، آمل. یعنی همینطور این چهلم به چهلم یعنی هر استانی چند تا شهید میداد، استان دیگر اربعین میگرفت. آنوقت این اربعینها به هم وصل شد یک نهری شد شاه را بیرون کرد. زیارت امام حسین در اربعین مهم است، علامت ایمان است. کما اینکه انگشتر عقیق در دست راست کردن علامت شیعه بودن است.
1- جابربن عبدالله انصاری، یار وفادار پیامبر در کربلا
جابربن عبدالله هم که کربلا آمد، یکی از اصحاب پیغمبر بود. نابینا شده بود خدا رحمت کند دوستی داشتیم به نام آقای محمدی اشتهاردی. میگفت: تو در تلویزیون یک چیزی گفتی من این را کتابش کردم. گفتم: چه گفتم که کتاب شد؟ آخر من الآن 32 سال است در تلویزیون هستم. آن سالهای اول من گفتم: چرا میگویند: جابر بن عبدالله نابینا شد زیارت اربعین آمد؟ جابربن عبدالله سوابق نظامی و جنگی و خیلی کمالات دارد ولی از همه کمالاتش همین مانده که روز اربعین زیارت امام حسین آمد. آخر یک کسی بردارد بگوید این جابر که بود. میگفت: من همان پای تلویزیون جرقهاش به ذهنم خورد، یک کتاب راجع به جابربن عبدالله انصاری نوشتم.
جابر بن عبدالله انصاری پیغمبر رادرک کرد، امیرالمؤمنین را درک کرد. زمان امام حسن بود، زمان امام حسین بود، زمان امام سجاد بود، زمان امام باقر هم بود. امام باقر یک بچهی کوچولو بود. تا آمد مسجد جابر بلند شد. گفتند: بابا تو یک سن بالایی داری. حدود هشتاد، نود سالت است. برای بچه احترام میگذاری؟ این بچه است! فرمود: بابا خدا اراده کرد که این بچه امام شود و من لیاقت نداشتم. این یک درس است که گاهی وقتها نگویند: آقا خفه شو. من چهار تا پیراهن بیشتر از تو پاره کردم. من ریش سفید هستم. چه اشکالی دارد یک کوچولو بفهمد ممکن است پدر بزرگش متوجه نباشد.
کتاب برساحل عاشورا
چرا در مورد اربعین حسینی اختلاف فاحشی وجود دارد؟ برخی میپذیرند، برخی در زمان آن اختلاف دارند و برخی دیگر اصل آن را انکار میکنند؛ در حالیکه برخی از احادیث بدان و ارزش آن اشاره دارد و حتی زیارتی به این عنوان نیز روایت شده است؟ این اختلافات چگونه قابل توجیه است؟
پاسخ:
اینکه برخی اصل اربعین را انکار کنند، چنین نیست و عمده اختلافی که وجود دارد، این است که اهل بیت علیهمالسلام، در اربعین سال 61 - یعنی بیستم ماه صفر - در کربلا بودند، و یا اربعین سال 62؟
اقوال متعددی است که به اختصار نقل میکنیم:
1 - اهل بیت علیهمالسلام در همان سال 61 و بعد از مراجعت از شام، روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. این قول تاریخ حبیب السیر، آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، الملهوف سید بن طاووس و مثیر الاحزان ابننما و نیز بعضی دیگر است.
2 - اهل بیت علیهمالسلام قبل از رفتن به شام، روز بیستم صفر از کربلا عبور کردهاند؛ که قول ناسخ التواریخ است و احتمال بعیدی به نظر میرسد.
3 - اهل بیت علیهمالسلام در سال 62، یعنی یکسال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمدهاند. در قمقام زخام میخوانیم: ورود اهل بیت علیهمالسلام در اربعین سال 61 مشکل، بلکه خلاف عقل است؛ زیرا امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به شهادت رسید و عمرسعد برای دفن کشتگان خود در آنجا توقف و روز یازدهم به کوفه حرکت کرد. چند روز هم در کوفه معطل ماندند. سپس از یزید دستور رسید که اهل حرم را به دمشق اعزام دارد؛ که عبیدالله از راه حران و جزیره و حلب کاروان را به شام فرستاد که مسافت دوری است. به روایتی تا شش ماه اهل بیت علیهمالسلام را نگهداشتند تا آتش غضب یزید خاموش شد. بعد از مطمئن شدن از عدم شورش مردم، یزید موافقت کرد که امام سجاد علیهالسلام به مدینه بازگردد و اینهمه وقایع نمیتواند در چهل روز صورت گرفته باشد. پس قطعا سال ورود اهل بیت علیهمالسلام به کربلا، در سال 62 بوده است.
کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،حضرت آیت الله جوادی آملی،ص227
علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم ؛ نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه? نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه? نمازهای نافله است که جبران کننده?نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه? نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد .
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده? بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند .مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه? «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف کلمه? «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق (علیه السلام ): «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً.اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است.
مرجع عالیقدر آیت الله وحید خراسانی در اربعین 86
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث منتهی شد به جواب اشکال لغویت قاعدهی فراغ و حکومت قاعدهی تجاوز بر قاعدهی فراغ.
ولی چون پیشآمد اربعین است و جمعی هم عازم سفر هستند…
این سفر، سفری است که باید همت همهی آنهایی که موفق میشوند به توفیق انذار و ارشاد که نتیجه تفقه در دین است، در درجهی اول معرفت خدا؛
و معرفت خدا هم ممکن نیست الا به معرفت من هو سبیل الله و باب الله و صراط الله و به نص قرآن «و أتوا البیوت من أبوابها»؛
لذا معرفت امام دو حیث دارد:
یک حیث موضوعی که خود او «به الوجود» است و «به النعم» است و کلّ ما فی الکون به است.
و جهت طریقی این است که وسیلهی معرفت مبدأ و منتهای وجود است و به معرفت او میسر میشود معرفت «من منه الوجود» و معرفت آن ذات قدوسی که أعلی و أجل من أن یوصف است، به وسیلهی او است.
کاروان حسینی با شکوه و عظمت وارد سرزمین کربلا میشود. روزها را پشت سر می گذارد تاسوعا، عاشورا را می آفریند و بعد هم اسارت.
در مسیر پر فراز و نشیب کربلا، تقابل دستگاه عظیم حسینی و دستگاه ابلیس را می بینیم. که در این مصاف خداوند زیبایهای را خلق می کند و شیطان هر چه در توان داشت زشتی آفرید.
در این مسیر تمام دستگاه ابلیس همه تلاش خود را بر این گذاشت که:
1) دستگاه عظیم حسینی را بشکند.
2) نگذارد کاری کنند یا حرفی بزنند و وظیفه خود را رها کنند.
در این راستا دستگاه ابلیس روی سه جایگاه کار کرد:
1)شخصیت ابا عبدالله.
2)یاران ابا عبدالله.
3)زن و بچه ها.