نویسنده: علیرضا شعاعی
انسان همواره در زندگی گرفتار مصیبتهای گوناگونی است؛ دردها و رنج هایی که برخی از آنها ریشه در آزمون الهی و ابتلائات و امتحانات خداوندی دارد و برخی دیگر ریشه در گناهان و خطاهای انسانی.
با این همه هر کسی دوست دارد تا گرفتار مصیبت نشود و اگر به طور طبیعی گرفتار آن شد، به شکلی آن را بر خود آسان و سبک نماید و از این آزمون یا کیفر الهی به سلامت و سربلند بیرون آید، بی آنکه آثار سوء و بد آن وبال ابدی انسان شده و شقاوت آدمی را سبب شود.
اهل بیت(ع) از جمله امام هادی(ع) به عنوان پیشوایان هدایت انسان به سوی راه راست سعادت ابدی، براساس آموزههای وحیانی، راه هایی را بیان کردهاند که نویسنده در این مطلب به یکی از آنها اشاره میکند.
انسان در چنبره مصائب و بلایا
زندگی انسان در دنیا همواره در چنبرهای از مشکلات، مصائب و بلایاست و انسان هرگز نمیتواند رنگ خوشی، آسایش و آرامش کامل را در دنیا به خود ببیند؛ زیرا از سویی دنیا محل تضاد و تزاحم است و هرگز نمیتوان امید داشت که هیچ تضاد و تزاحمی مانع از سیر و حرکت طبیعی نشود و کارها همواره بر آسانی باشد و از سوی دیگر، گاه آزمونهای الهی و گاه دیگر کیفرهای خداوند که نتیجه طبیعی خطاها و گناهان ماست انسانها را در بر میگیرد.
به هر حال، انسان در دنیا برای ابدیت ساخته میشود؛ زیرا انسان موجودی است که میبایست سیر کمالی خویش را در دنیا با تلاش و مجاهدتهای خود بپیماید و صفات کمالی سرشته در ذات خود را در این آزمون ها و بلاها تجلی و ظهور بخشد؛ زیرا تا زمانی که امور به طور طبیعی پیش میرود، انسان تنها به همان داشتههای ظاهری خود بسنده میکند و تلاشی برای شناخت دیگر توانایی ها و استعدادهایش انجام نمی دهد؛ اما هنگامی که گرفتار مشکل و مصیبتی میشود در آن زمان است که برای رهایی، از همه وجود خویش بهره مند میشود و میکوشد تا در خود و استعدادهای خود راهی برای رهایی بیابد. این گونه است که در مشکلات و مصیبت ها انسان، خود واقعی خویش را آشکار میکند و نشان میدهد که تا چه اندازه از علم و قدرت بهره مند است.
بنابراین، یکی از اهداف و فلسفههایی که برای مشکلات و مصیبتها میتوان بیان کرد، بروز و ظهور تواناییهای نهفته در انسان است.
البته چنانکه گفته شد، برخی از مصیبت ها نتیجه طبیعی رفتارهای ماست؛ زیرا هر خطا هر چند از روی نادانی و جهالت، آثار طبیعی و وضعی دارد. به عنوان نمونه اگر انسان نادانسته نوشیدنی مسکری را به عنوان آب بنوشد، مستی به سراغ او خواهد آمد. یا اگر کسی نادانسته و ناخواسته داروی بیهوشی یا زهری را بخورد، آثار وضعی و طبیعی آن بیهوشی و مرگ خواهد بود. بنابراین، هر چند که در خطا و اشتباه، شخص گناهی را مرتکب نشده و تکلیفی بر او نیست و مجازات نمیشود، ولی به طور طبیعی میبایست تبعات و پیامدهای خطا و اشتباه خود را تحمل کند.
در برخی موارد، شخص عاقل و بالغ با علم و اختیار، کاری را که غیر شرعی یا غیرقانونی است مرتکب میشود. به عنوان نمونه با سرعت غیرمجاز رانندگی میکند یا چراغ قرمزی میگذرد یا حرامی را مرتکب میشود و شرابی مینوشد. در این صورت مجازات گریبانگیر او میشود و شخص دچار مصیبت و بلایی میشود.
خداوند در آیاتی چند بیان میکند که بیشتر مصیبت هایی که انسان در زندگی دنیوی خود دچار آن میشود، ریشه در گناهانی دارد که مرتکب میشود.
خداوند میفرماید: هر مصیبتی که به شما برسد دستاورد خود شماست و خدا از بسیاری از گناهان در میگذرد.(شوری، آیه 3)
این بدان معناست که اگر خداوند میخواست در همین دنیا مجازات گناهان ما را به شکلی کیفر دهد، جز مصیبت و بدبختی هیچ چیزی نداشتیم و تمامی زندگی ما سرشار از رنج و مصیبت و بلا بود و دیگر رنگ آسایش و آرامش را در دنیا تجربه نمیکردیم؛ ولی خداوند چون ارحم الراحمین است بر بندگان خویش رحم میکند و تنها به برخی از گناهان ما را میگیرد و مجازات میکند تا به خود آییم و راه خویش را تغییر داده و مسیر درست کمالی و هدایت را بپیماییم.
امام صادق(ع) ذیل این آیه فرمودند: هر نکتب و بلاو حتی سردرد و بیماری که برای انسان پیش میآید، بر اثر گناهان است و آنچه خداوند گذشت میکند، از آنچه مواخذه میکند بیشتر است.(بحارالانوار، ج73، ص 315) همچنین امام محمدباقر(ع) فرمودند: بر اثر گناه روزی، اندک و فقر، حاکم میگردد. (همان، ص 318)
مصیبتهای انسان، نتیجه عملکرد خود او
پس به سبب گناهانی که ما در طول زندگی خود انجام میدهیم، زمینه مصیبت و بلارا برای خود فراهم میآوریم و کارهای خودمان است که باعث میشود تا بلاهای طبیعی از قبیل سیل و زلزله و خشکسالی زیاد شود. حضرت علی(ع) خشکسالی را نیز بر اثر معصیت میداند و میفرماید هیچ سالی کم باران تر از سال دیگر نیست، ولی خداوند آن را هر جا بخواهد هدایت میکند، زیرا وقتی مردمی به معصیت و گناه روی آوردند، باران سهم آنها را به جای دیگری میبرد.
یکی دیگر از آثار گناه، کوتاهی عمر است که امام صادق(ع) در این باره فرمودند: من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال؛ کسانی که به خاطر گناه میمیرند بیش از کسانی هستند که به عمر طبیعی خود از این جهان میروند. (بحارالانوار، ج5، ص140)
اگر ما انسان ها تقوا پیشه میکردیم زندگی ما خیلی بهتر و زیباتر از آن چیزی است که ما در حال حاضر داریم. با نگاهی به داستان حضرت آدم(ع) و علت گرفتار شدن به مصیبت و شقاوت و بدبختی در دنیا میتوان دریافت که اگر آن حضرت(ع) تقوا پیشه میکرد و از میوه درخت ممنوع نمی خورد، گرفتار شقاوت و مصیبت نمی شد و به سرزمین گرم و سوزان هبوط نمیکرد و گرفتار عریانی و گرسنگی و سوزش آفتاب تند و سوزان و درد و رنجهای دیگر نمیشد. (طه، آیات 117 تا 120)
بنابراین، اگر ما نیز تقوای الهی را پیشه خود سازیم هرگز گرفتار بسیاری از مصیبت ها و بلایای به ظاهر طبیعی نمیشدیم. از این رو امیرمومنان علی(ع) میفرماید: اجتناب السیئات اولی من اکتساب الحسنات؛ پرهیز از بدیها مقدم بر کسب نیکیهاست.(غررالحکم)
به سخن دیگر، خدا از شما کار نیک و خوب نخواسته بلکه ترک بدی را خواسته است. تو خودت بدی را ترک کن، کار نیک خودش تحقق مییابد.
امام صادق(ع) در حدیثی فرموده اند: ان المومن لینوی الذنب فیحرم الرزق؛ گاهی مومن اندیشه گناه میکند و همین موجب محروم شدن او از روزی میشود. (بحارالانوار، ج70، ص 358)
حضرت مسیح(ع) نیز به پیروان خود میفرمود: موسی بن عمران به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما امر میکنم که فکر زنا را نیز در خاطر نیاورید؛ چه برسد به این که عمل زنا را انجام دهید. هر کس فکر زنا کند مانند کسی است که در عمارت زیبا و رنگ آمیزی شده اش آتش روشن کند، در این صورت دود آتش رنگ خانه را تباه کند، اگر چه خانه نسوزد.(بحارالانوار، ج14، ص 331)
به هر حال، بسیاری از مصیبت هایی که انسان دچار آن میشود، ریشه در خطاها، اشتباهات و گناهان دانسته و نادانستهای دارد که انجام میدهد.
خداوند در آیه 117 سوره آل عمران «گناه» را از مهم ترین عوامل نابودی کشاورزی و کشت معرفی میکند. در این آیه توضیح داده میشود که چگونه بادهایی که میبایست برای بهره وری گیاهان باشد، به بادهای آفت زا تبدیل میشود؛ چرا که انسان با ظلم به نفس یعنی گناه (مجمع البیان، ج1 و 2، ص818) موجبات خشم الهی را فراهم میآورد و خداوند نیز به کیفر گناهان بندگان، بادهای مفید را به بادهای زیانبار تبدیل میکند.
در آیات قرآنی بر این نکته تاکید بسیار شده که طغیانگری بشر از مهم ترین عوامل نابودی کشاورزی و زراعت است. (قلم، آیات 19تا31) در نتیجه این طغیانگری و فرار از اطاعت و عبودیت است که بسیاری از مشکلات برای بشر فراهم میآید و مهمترین ابزار زندگی و بقای بشر با بحران کمبود و قحطی مواجه میشود. این گونه است که کفر (کهف، آیات 32 تا 42) و غفلت از خدا و یاد و تسبیح او (قلم، آیات 20 و 28) و نیز ناسپاسی و کفران نعمت (سباء، آیات 15 و 16) نظام کشت و زراعت را به هم میریزد و هرگونه کار و مدیریت بشر بی نتیجه میماند.
از آیات 32 تا 42 سوره کهف همچنین برمی آید که نوع رفتار آدمی در زندگی چون غرور و خودبینی به جای خدابینی و تکبر نیز میتواند تاثیرات شگرفی در کشت و کشاورزی به جا گذارد. تکبر و خودبینی بشر و غفلت از خداوند و این که اوست که نعمت هایی چون غذا و محصولات کشاورزی را در اختیار او میگذارد، موجب میشود که کشاورزی با بحران مواجه شود. انسان باید دریابد که عامل اصلی، تنها مدیریت و کار بشر نیست، بلکه فراتر از آن اطاعت و عبودیت اوست که موجبات جلب نعمت و برکت زایی را فراهم میآورد.
به هر حال، انسان پیش از اینکه طبیعت و یا روزگار را سرزنش یا حتی خدا را مخاطب قرار دهد که چرا گرفتار این همه بلاو مصیبت است، میبایست خودش را مخاطب قرار داده و سرزنش کند که عامل بسیاری از مصیبتها و بلایایی است که خود و دیگران بدان مبتلامی شوند. در حقیقت از ماست که بر ماست. بی گمان سخن ابلیس در این باره راست و صادق است که به انسان خطاب میکند بروید خودتان را سرزنش کنید به جای آنکه مرا سرزنش کنید که شما را گمراه و دچار شقاوت و مصیبت و بدبختی کرده ام؛ چرا که ابلیس و یاران او تنها وسوسه گران هستند و این انسان است که زمینه انجام کار زشت و بد و گناه را دارد و با یک دعوت از هول حلیم در دیگ گناه میافتد: فلاتلومونی و لوموا انفسکم؛ خودتان را سرزنش کنید، مرا سرزنش نکنید (ابراهیم، آیه22)
امام هادی(ع) و راه رهایی از مصیبت
امام هادی(ع) در مقام تبیین و تفسیر و تاویل قرآن، به مسئله مصیبت هایی که انسان و جوامع انسانی بدان گرفتار میشوند، اشاره میکند. ایشان برای اینکه سبک زندگی اسلامی را آموزش دهد و مردم را براساس آن تربیت کند، حقایق مربوط به مصیبت ها را این گونه بیان میکند: حسن به مسعود میگوید: به محضر مولایم حضرت ابوالحسن الهادی علیه السلام رسیدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده و شانه ام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یک نزاع غیرمترقبه لباسهایم پاره شده بود. به این سبب، با ناراحتی تمام در حضور آن گرامی گفتم: عجب روز شومی برایم بود! خدا شر این روز را از من باز دارد!
امام هادی (ع) فرمود:«یا حسن هذا و انت تغشانا ترمی بذنبک من لاذنب له؛ ای حسن! این [چه سخنی است که میگویی] با اینکه تو با ما هستی، گناهت را به گردن بی گناهی میاندازی![روزگار چه گناهی دارد!]
حسن بن مسعود میگوید: با شنیدن سخن امام به خود آمدم و به اشتباهم پی بردم. گفتم: آقای من! اشتباه کردم و از خداوند طلب بخشش دارم.
امام فرمود: ای حسن! روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست خود مجازات میشوید، به ایام بدبین میشوید و به روزگار بد و بیراه میگویید!
حسن گفت: ای پسر رسول خدا!، برای همیشه توبه میکنم و دیگر عکس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمیدهم.
امام در ادامه فرمود:«یا حسن ان الله هو المثیب و المعاقب و المجازی بالاعمال عاجلاو آجلا؛ ای حسن! به طور یقین خداوند متعال پاداش میدهد و عقاب میکند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات میکند.» (بحارالانوار، ج 56، ص 2)
از این بیان به روشنی معلوم میشود که بخش بزرگی از مصیبت ها و دردها و رنجهای انسان و جامعه به سبب دستاوردها و عملکرد خود انسان است.
بنابراین، پذیرش این نکته درکنار نکته دیگر که امام(ع) بیان میکند، میتواند زندگی را بر انسان آسان سازد. آن حضرت(ع) درجایی دیگر میفرماید: من کان علی بینه من ربه هانت علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر؛ هر که برطریق خداپرستی محکم و استوار باشد،مصائب دنیا بر وی سبک آید، گرچه تکه تکه شود. (تحف العقول، ص 511)
دراین دو روایت به دو نوع مصیبت و بلااشاره شده است. مصیبتی که برخاسته از رفتارها و دستاوردهای ماست و مصیبتی که ریشه در آزمونهای الهی داشته و به عنوان سنت الهی انسان گرفتار آن است. درحقیقت نوع نخست، نتیجه اعمال ماست و نوع دوم مقتضیات زندگی دنیوی است.
درباره نوع نخست مصیبت ها و گرفتاری ها امام (ع) پیشنهاد میکند که به بازسازی افکار و اعمال خود بپردازیم و با تغییر در رفتار و افکار، زمینه رفع و دفع آن بلاها و مصیبتها را از زندگی خود و جامعه فراهم آوریم. اگر تقوای الهی پیشه کنیم. همه این بلاها و مصیبتها که ریشه در گناه دارد، برداشته شده و رفع و دفع میشود و نعمت و آسایش وآرامش نسبی بر زندگی ما حاکم میشود، چنان که خداوند میفرماید که اگر تقوا پیشه گیریم برکات الهی بر انسان و جامعه بشری جاری میشود. (اعراف، آیه 96)
ضرورت صبر در ابتلائات و آزمونها
اما درباره نوع دوم نیز باید پذیرفت که سنت زندگی دردنیا، همواره همراه مصیبت و گرفتاری است تا انسان خود را بشناسد و در مقام تضاد و تزاحم و مشکلات با عقل و قلب و منطق، قدرت و توانایی خویش را آشکار کرده و خدایی گونه شود و خدایی عمل نماید.
درحقیقت اگر کسی ربوبیت و مالکیت الهی را بر هستی بداند و حکمت و فلسفه زندگی در دنیا را بشناسد درمی یابد که دنیا اقتضائاتی دارد که از آن جمله مصیبت ها و رنج ها و دردهاست و انسان میبایست درکنار این امور، خود را به کمال برساند و اسماء و صفات سرشته و نهفته در ذات را فعلیت بخشد و خدایی (متاله) شود و درمقام مظهر ربوبیت الهی قرار گیرد.
آن بینه و دلیل روشنی که امور زندگی را سهل و آسان میکند، همان معرفت نسبت پروردگاری خداوند حکیم و فرزانه و فلسفه آفرینش واهداف آن است. اگر کسی حقیقت هستی و جایگاه خود درهستی را درکنار خالقیت و ربوبیت الهی درک کند، به سادگی درمی یابد که هرچیزی در هستی بنا به هدفی آفریده شده و تحقق مییابد و حکمت و فلسفهای دارد. بنابراین، اگر مصیبت ریشه در گناه و خطا داشت، میکوشد تا آن را با اصلاح اعمال و افکار اصلاح کند و رفع و دفع نماید و اگر ریشه در سنتهای الهی داشت با بهره گیری از آن و صبر و شکیبایی، مصیبت را به عامل رشد و کمال خود تبدیل میکند. بنابراین حتی اگر بریده و تحت فشار مصیبت ها خرد و پراکنده شود، آن را دارای حکمتی مییابد و میکوشد تا با صبر، آن را به کمالی تبدیل نماید. این گونه است که همه مصیبت ها برای او آسان میشود و آستانه تحمل شخص نسبت به مصیبت ها و مشکلات بالامی رود و به مقام رضا و رضوان میرسد به سبب مشکلات و مصیبت ها آه و ناله نمی کند بلکه همواره آرامش خویش را با پذیرش حکمت الهی حفظ میکند.
برای اینگونه اشخاص، راه خداوند هدف است و هرگز از کمی جمعیت همراه در این راه نمیهراسند و تنهایی خویش را با رضایت معبود و پروردگار خویش معنایی دیگر میبخشند و چونان امام هادی(ع) میگویند: لو سلک الناس و ادیا شعبا لسلکت وادی رجل عبدالله وحده خالصا؛ اگر همه مردم مسیری را انتخاب کنند و در آن گام نهند، من به راه کسی که تنها راه خدا را خالصانه میپرستد خواهم رفت. (بحارالانوار، ج78، ص245)
آن حضرت(ع) سفارش میکرد که همواره برای حل مشکلات و معضلات میبایست به خداوند کریم مراجعه کرد و از غیر، طلب رهایی از مصیبت و مشکلات را نداشت. مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان آوردهاند: شخصی به نام ابوالحسن، محمدبن احمد به نقل از عمویش حکایت نماید: روزی از روزها به قصد دیدار حضرت ابوالحسن، امام هادی(ع) حرکت کردیم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم: خلیفه، سهمیه و جیره مرا به اتهام این که از اطرافیان و دوستان شما هستم، قطع کرده اند. پس چنانچه ممکن باشد، از او بخواهید که سهمیه مرا برگرداند، قبول میکند؛ و همانند گذشته کمکهای خود را نسبت به من پرداخت مینماید.
حضرت درجواب فرمود: ان شاءالله درست خواهدشد. پس به منزل برگشتم و چون شب فرا رسید، شخصی درب منزل آمد و دق الباب کرد، وقتی درب منزل را گشودم، دیدم که فتح بن خاقان مامور متوکل ایستاده است، هنگامی که چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه میکنی؟ زودباش که خلیفه تو را احضار کرده است، پس به همراه او راهی دربار متوکل شدیم و چون بر او وارد شدیم دیدم نشسته و منتظر من است.
همین که چشمش به من افتاد، اظهارداشت: ای ابوموسی! ما همیشه به یاد تو هستیم؛ لیکن تو ما را فراموش کرده ای، اکنون بگو که از ما چه طلب داری؟ گفتم: کمکهای گوناگونی که تاکنون به من شده است، آنها را قطع نموده اند؛ پس دستور داد که کمک ها و سهمیه من همانند سابق و بلکه چند برابر پرداخت شود.
سپس از نزد خلیفه خداحافظی کرده و بیرون آمدیم؛ و به فتح بن خاقان گفتم: آیا علی بن محمدهادی(ع) امروز اینجا آمده است؟
اظهارداشت: خیر.
گفتم: آیا نامه ای برای خلیفه نوشته است؟
پس جواب داد: خیر.
بعد از آن، راهی منزل خویش شدم و فتح بن خاقان نیز به دنبال من آمد و گفت: شکی ندارم که تو از حضرت ابوالحسن، امام هادی(ع) تقاضا کرده ای که برایت دعا نماید و دعای آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم که از او تقاضا کنی برای من نیز دعا نماید.
هنگامی که به محضر مبارک امام هادی(ع) وارد شدم و سلام کردم، فرمود: ای ابوموسی! آیا مشکلت برطرف شد و خوشحال گردیدی؟
عرضه داشتم: بلی، یابن رسول الله! ای سرورم! به برکت دعای شما راضی و قانع شدم.
سپس حضرت مرا مخاطب قرار داد و فرمود:
خداوند متعال نسبت به ما اهل بیت- عصمت و طهارت- آگاه است که ما در مشکلات به غیر از او رجوع نمی کنیم، همچنین در ناملایمات و گرفتاری ها فقط به او توکل و تکیه مینماییم، بنابراین هرگاه تقاضا و خواسته ای داشته باشیم خداوند متعال از روی لطف و تفضل مستجاب میکند.
بعد از آن، به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به من التماس دعا گفت که از شما تقاضا کنم برایش دعا نمائی.
حضرت فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستی مینماید ولی در واقع از ما بیگانه است، ما برای کسی دعا میکنیم که خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اقرار و اعتقاد به نبوت حضرت محمد مصطفی(ص) داشته؛ و نیز اعتراف به حقوق ما اهل بیت رسالت داشته باشد.
سپس حضرت افزود: من برای تو دعا کردم و خداوند متعال آن را مستجاب گرداند.
در پایان از آن حضرت، تقاضا کردم و عرضه داشتم: یابن رسول الله! چنانچه ممکن باشد، دعائی را به من تعلیم نما که هرگاه بخوانم، دعایم مستجاب شود.
حضرت فرمود: این دعائی را که به تو تعلیم میدهم، من خود زیاد میخوانم و از خداوند متعال خواسته ام که هرکس آن را بخواند ناامید نگردد: یا کهفی و السند، و یا واحد یا احد، و یا قل هوالله احد، اساءلک اللهم بحق من خلفته من خلقک، و لم تجعل فی خلقک مثلهم احدا، ان تصلی علیهم، و تفعل بی و سپس حاجتت را بگویی (امالی شیخ طوسی؛ ج1، ص291، مدینه المعاجز: ج7، ص436، ح2437، بحارالانوار: ج50، ص127، ح5)