: سید ضیاء مرتضوى
منبع: کتاب امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان، ص 101
یکى از مهمترین الگوهاى دینشناختى حضرت امام در حوزه مسایل زنان، که در واقع یک وجه مهم و اساسى در تمایز میان اندیشه و نگاه ایشان و بسیارى از بزرگان دیگرى که از زبان دین سخن مىگفتند و مىگویند، به شمار مىرود؛اصل و محور فراگیر و گستردهاى است که در اینجا با عنوان مسؤولیت و دخالت در سرنوشت،از آن نام مىبریم. آن چه در این بخش مورد نظر است عمدتا از وجه نظر مسؤولیت عملى زن در دو حوزه فرد و جامعه است و نگاهى به بعد کلامى و مباحث انسان شناختى ندارد. تردیدى نیست که زن نیز ، در سرنوشتخود دخیل است و پاسخگوى عمل خود مىباشد.مدار تکلیف و مسؤولیت، عبارت است از اراده، اختیار و آزادى عمل از یک سوو خرد و آگاهى از سوى دیگر. شرایط هر انسانى- زن یا مرد -در گرو دستاوردها و اکتسابات خود است، چه خوب و چه بد:
کل نفس بما کسبت رهینة (1)و:لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت (2).
.آن چه در این مختصر از منظر دینشناسى امام مطرح می شود؛ زن و مرد و مسؤولیت مشترک آنان در حوزه عمل بانوان ،به ویژه در زمینه حضور اجتماعى ایشان مىباشد.مظاهر حضور اجتماعى اعم از تلاشهاى فرهنگى، آموزشى، سیاسى و هنرى، تحصیل، اشتغال، تولیدات صنعتى، کشاورزى ،دامى و دیگر فعالیتهاى اجتماعى با «حفظ جهات شرعى»، اختصاص به قشر یا جنسى خاص ندارد و زنان نیز نه تنهاحق پرداختن به آنها را دارند بلکه در بسیارى موارد تکلیف دینى و اجتماعى آنان به شمار مىرود و تلاش حضرت امام نیز ،طى سالهاى مبارزه و پس از آن، از جایگاه مرجعى بزرگ و رهبرى که فقط و فقط از موضع احکام دین و تکالیف اسلامى سخن مىگوید، مصروف این شد که بانوان را به صحنه آورد و از قید و بندها و محرومیتهاى خودساختهاى که بر تلاش اجتماعى و نقشآفرینى آنان که با توطئه دشمنان و ناآگاهى ایجاد شده بود ،رها کند و آنان را به مرحلهاى از رشد و بالندگى برساند که در ردیف یکى از افتخارات خود و جامعه اسلامى در آغاز وصیتنامه سیاسى الهى خویش اعلان کند:
((ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان، در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند...و از محرومیتهایى که توطئه دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بىاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودند (3))).
اصل همسانى زن و مرد در جایگاه اجتماعى و حضور سازنده و فعال در صحنههاى مختلف جامعه -به عنوان یک انسان مستقل - امرى نیست که آشنایان به اسلام بىآلایش و رها از داوریهاى پیشساخته و تکلفهاى خودساخته، به آن اذعان نداشته باشند.مفسر عالىقدر، علامه طباطبایى در شرح جایگاه اجتماعى زن در بیانى کلى مىنویسد:
زن در برآوردن نیازهاى انسانى و اجتماعى خویش با مرد یکسان است و مىتواند مستقلا تصمیم بگیرد و مستقلا عمل کند و مالک دستاوردهاى خود باشد.در نگاه ایشان تنها دو ویژگى در زن است که طبعا و به مقتضاى آن دو، مسؤولیتهاى خاصى را متوجه او مىسازد:
«آن دو ویژگى، یکى جایگاه و مسؤولیت زن در چرخه شکلگیرى وجود آدمى و رشد آن است؛ که بقاى نسل ،متکى بر این جایگاه است و طبعا در «تشریع» و تنظیم مناسبات اجتماعى، به مقتضاى آن ، احکام و مسؤولیتهایى را متوجه او مىسازد و دوم، ساختار لطیف و ظرافتهاى ادراکى وى است که به گونهاى در مسؤولیتهاى محوله به او تاثیرگذار مىباشد»
حضرت امام به مقتضاى شناخت همه جانبه و عمیقى که از آموزههاى دینى دارند - به شرحى که در مقدمه گذشت - رسالتخود و انقلاب اسلامى را دستیابى زنان، به مقام والاى انسانى مىدانند، به گونهاى که بتواند در سرنوشتخود دخالت کند:
((ما مىخواهیم زن به مقام والاى انسانیتبرسد.زن باید در سرنوشتخودش دخالت داشته باشد)). (6)
اگر قرآن کریم، سرنوشت جوامع را به دستخود آنان مىداند و پیشرفت و تحولات نیک آن را در سایه تلاشهاى آحاد جامعه معرفى می نماید ؛انحطاط اخلاق، فرهنگ ،زوال نعمتها و شکست تمدنها را نیز ناشى از عملکرد خود مردم مىشمارد (8) این «مردم» اختصاص به گروهى خاص ندارد.جلوهاى از این اصل قرآنى همان است که در سخنان امام بارها بر آن تاکید شده است; از جمله اینکه:
((اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، همان طورى که مرد در همه شؤون دخالت دارد، دخالت مىدهد)). (9)
حضرت امام چنان که اشاره شد، دخالت در سرنوشتخود و شؤون اجتماعى را نه تنها حق بانوان ،بلکه تکلیفی شرعى ،به عنوان عمل به وظیفه دینى و اجابت دعوت الهى مىشمارند و این، الگویى است که ما را در شناختبیشتر دین یارى مىدهد و یک عامل اساسى برای برترى اسلام در تکریم شخصیت زنان و حمایت از حقوق اجتماعى و سیاسى آنان و تاکید بر مشارکت و حضور آنان در عرصههاى مختلف اجتماعى در مقایسه بادیگر مکاتب و نظامها است.
((این بانوان را کى بسیج کرده که در همه شؤون کشور دخالت مىکنند و دخالتبجایى هم مىکنند؟ اینها را خدا دعوت کرده است.اینها لبیک براى خدا دارند مىگویند)). (10)
پیامبر اکرم (ص) دعوت خویش را، از روز نخست متوجه همه اقشار اجتماعى مىدانست.دومین فردى که به او ایمان آورد یک زن بود که تا آخر نیز به پاى ایمان خویش ایستاد و آن همه فداکارى کرد و نام خویش را به عنوان یکى از چهار زن برگزیده جهان توحید ثبت نمود.زنان در همه صحنهها حضور داشتند، حضورى مسؤولانه و از سر اداى وظیفه دینی و رسالت ایمانى خود، در پاسخ به نداى پیامبر (ص).در نخستین بیعتى که با پیامبر (ص) پیش از هجرت در عقبه، از جانب چند نفر از مردم یثرب که هنوز نام «مدینه» را نیز به خود نگرفته بود، صورت گرفت، از زنى به نام هفراء دختر عبید بن ثعلبه نام برده شده است و در اهمیتحضور وى همان بس که برخى علت نامگذارى آن بیعتبه «بیعة النساء» را همین مىدانند.در بیعت دوم سال بعد نیز ،حداقل دو زن حضور داشتند.در بیعت عمومى مردم مکه هنگام فتح آن نیز همه شرکت جستند.قرآن کریم نیز به مساله استقبال زنان از بیعت پرداخته و پیامبر (ص) را موظف بهپذیرش آن کرده است. (11) در جریان هجرت نیز که یک امر حیاتى براى مسلمانان بود، چه در هجرت مخفیانه به حبشه که از جمع حدود یکصد نفر ازمهاجران، و چه در هجرت به مدینه، پیش از هجرت پیامبر (ص) و پس از آن که مسلمانان اموال خویش را در مکه نهاده و به دنبال پیامبر (ص) روانه مدینه مىشدند و حدود 500 کیلومتر راه را با دشوارى بسیار طى مىکردند،نزدیک 20 نفر زن شرکت داشت.
حضرت امام در باب ضرورت مشارکتبانوان ،در آن چه که به سرنوشت جامعه اسلامى مربوط مىشود، در حوزههاى مختلف اجتماعى، بیانات بسیارى دارند که پرداختن به همه نکات و آموزههاى آن از مجال بحثبیرون است.آن چه در این مختصر بازگو مىشود تنها اشاراتى بس کوتاه، آن هم به بخشى از محورها و عناوین است، افزون بر آنچه در سایر بخشهاى مقاله آمده است.
مشارکتسیاسى:
یکى از محورهایى که در حضور اجتماعى بانوان، سخت مورد تاکید حضرت امام است، مساله مشارکتسیاسى آنان مىباشد:
((زن باید در سرنوشتخودش دخالت داشته باشد.زنها در جمهورى اسلامراى باید بدهند.همان طورى که مردان حق راى دارند، زنها حق راى دارند)). (12)
((همان طورى که مردها باید در امور سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند.زنها هم باید در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى همدوش مردها باشند)). (13)
آنچه در این نوشته، به عنوان محور اصلى دنبال مىشود، این نکته اساسى است که حضرت امام اینها را از موضع دین و در جایگاه معرفى اسلام، بازگو مىکنندو چهرهاى که از دین و شریعت ترسیم مىکنند جز این نیست که بانوان دوشادوش مردان، در عرصههاى مختلف اجتماعى و شؤون زندگى، حضور فعال و مسؤولانه دارند.
حضور در عرصه سازندگى:
یکى دیگر از صحنههاى مشارکت فراگیر، مساله سازندگى همه جانبه کشور و جامعه است که هیچ کس نباید و نمىتواند تردید کند که بدون حضور فعال بانوان جامعه اسلامى، بتوان در این مهم توفیق کامل به دست آورد.در این خصوص نیز حضرت امام، تاکیدهاى زیادى دارند:
((همه ملت ایران، چه بانوان و چه مردان باید این خرابهاى که براى ما گذاشتهاند، بسازند.با دست مرد تنها درست نمىشود، مرد و زن باید با هم این خرابه را بسازند)). (15)
((زنان شیردل و متعهد، همدوش مردان عزیز به ساختن ایران عزیز پرداخته چنانکه که به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداختهاند و شما شهر و روستایى را نمىیابید جز آنکه در آنها جمعیتهایى فرهنگى و علمى از زنهاى متعهد و بانوان اسلامى ارجمند به وجود آمده است)). (16)
حضرت امام اساسا معناى آزادى صحیح بانوان را نیز همین مىشمارند که آنان بتوانند با حفظ شؤون دینى و انسانى خود، در سازندگى کشور نقش ایفا کنند:
((امروز زنان در جمهورى اسلامى همدوش مردان در تلاش سازندگى خود و کشور هستند و این است معناى آزادزنان و آزادمردان، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته مىشد، که آزادى آنان، در حبس و اختناق و آزار و شکنجه بود)). (17)
تلاش فرهنگى:
یکى از عرصههاى حضور اجتماعى که از منظر دینى، بانوان وظیفه دارند در آن مشارکت فعال داشته باشند، تلاش در عرصه فرهنگ به معناى وسیع کلمه است.و حضرت امام، بارها بر این مهم -که طبعا بخش عمدهاى از حیات اجتماعى را در بر مىگیرد- تاکید کردهاند:
((شما مىدانید که فرهنگ اسلام در این مدت مظلوم بود، در این مدت چند صد سال، بلکه از اول بعد از پیغمبر سلام الله علیه تا برسد به حالا فرهنگ اسلام مظلوم بود، احکام اسلام مظلوم بودند، و این فرهنگ را باید زنده کرد و شما خانمها همان طورى که آقایان مشغول هستند، همان طورى که مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید)). (18)
مشارکت در نظارت عمومى:
نظارت فعال و متعهدانه بر آن چه در جامعه اسلامى به ویژه در اجزاء نظام اسلامى مىگذرد و تلاش براى حسن جریان امور، وظیفهاى استشرعى و متوجه همه افراد جامعه- چه زن و چه مرد-زن نیز باید در نظارت بر امور، خود را مسؤول بداند.نظارت مسؤولانه علاوه بر آگاهیهاى لازم، نیازمند حضور فعال و اظهار نظر در مسایل است:
((باید همه زنها و همه مردها در مسایل اجتماعى، در مسایل سیاسى وارد باشند و ناظر باشند; هم به مجلس ناظر باشند، هم به کارهاى دولت ناظر باشند، اظهار نظر بکنند)). (19)
این سخن امام، شعاعى از فرمان قرآن کریم است که به صراحت پیوند مسؤولانه و ایمانى زنان و مردان مؤمن را یادآور مىشود و آنان را عهدهدار مسؤولیت امر به معروف و نهى از منکر مىشماردو مسؤول اقامه نماز، اداى زکات و پیروى از خدا و رسول مىداند:
((و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله ورسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم)). (20)
آرى به گفته قرآن، این چنین جامعهاى با چنان پیوندهاى ایمانى و مناسبات اجتماعى مسؤولانه و نظارت همه جانبه در کنار انجام دیگر وظایف دینى است که مورد لطف و عنایتخداوند قرار مىگیرد.
حضور در دفاع و تدارک میدان نبرد:
تحمیل جنگى ناخواسته بر ملت انقلابى ایران، فرصتى تاریخى را براى بانوان مجاهد و فداکار فراهم آورد که گوهر وجود ایمانى و ارزشهاى انسانى خویش را به زیباترین و گویاترین شکل به نمایش گذارند و زمینهاى شد که حضرت امام نیز وجه دیگرى از مشارکتبانوان در مقدرات اساسى جامعه و سرنوشتخویش را بازگو کنند. این چنین بود که یکى از محورهاى اساسى در بیانات حضرت امام درباره جنگ تحمیلى و دفاع مقدس را، ضرورت و نحوه حضور بانوان و تلاش جهادى آنان تشکیل مىدهد; از آموزش نظامى گرفته تا تدارکات جبهه، تربیت فرزندان و تشویق همسران و بستگان براى حضور در میدان نبرد، حضور در سپاه و ارتش و حتى حضور خود بانوان در جهاد دفاعى که مسؤولیتى مشترک میان زن و مرد است. اینها همه از نگاه دینى، تحلیل و استدلالهاى روشن وانکار ناپذیرى دارد.
((زنان در صدر اسلام با مردان در جنگها هم شرکت مىکردند.ما مىبینیم و دیدیم که زنان همدوش مردان بلکه جلوتر از آنان در صف قتال ایستادند، خود و بچههاى خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت کردند)). (21)
((اگر خداى ناخواسته زمانى یک هجومى به مملکت اسلامى بشود باید همه مردم، زن و مرد حرکت کنند.مساله دفاع این طور نیست که تکلیف منحصر به مرد باشد یا اختصاص به یک دستهاى داشته باشد; همه باید بروند و از مملکتخود دفاع بکنند)). (22)
((من از آنچه تا کنون به همت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است، امید آن دارم که در بسیج همه جانبه آموزش نظامى و عقیدتى و اخلاقى و فرهنگى با تایید خداوند متعال موفق شوند و دوره تعلیمات و تمرینهاى عملى نظامى و پارتیزانى و چریکى را شایسته و به طورى که سزاوار یک ملت اسلامى به پا خواسته استبه پایان رسانند)). (23)
استدلال بر ضرورت آموزش نظامى توسط بانوان در شکلهاى مختلف آن نیز کاملا روشن است.کما اینکه امام خطاب به جمعى از بانوانمىفرمایند:
((اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم باید عمل بشود.از آن جمله قضیه اینکه ترتیب نظامى بودن، یادگرفتن انواع نظامى بودن را براى آنهایى که ممکن است.اینطور نیست که واجب باشد بر ما که دفاع کنیم و ندانیم چه جور دفاع کنیم.باید بدانیم چه جور دفاع مىکنیم...البته در آن محیطى که شما تعلیم نظامى مىبینید باید محیط صحیح باشد، محیط اسلامى باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامى محفوظ باشد)). (24)
پایان بخش این محور، سخن دیگرى از حضرت امام در پیش از پیروزى انقلاب است که هم تاکیدى بر مشارکت مسؤولانه بانوان در جهاد شرعى است و هم تاکیدى بر حضور فعال در جامعه و مشارکت در امورى که به سرنوشت آنان مربوط مىشود:
((این تبلیغات که «اگر اسلام پیدا شد مثلا دیگر زنها باید بروند توى خانهها بنشینند و قفلى هم درش بزنند که بیرون نیایند» این چه حرف غلطى است که به اسلام نسبت مىدهند.صدر اسلام زنها توى لشکرها هم بودند، توى میدانهاى جنگ هم مىرفتند)). (25)
پىنوشتها:
1- مدثر، آیه 38.
2- بقره، آیه 286.
3- صحیفه نور، ج 21، ص 172.
4- آل عمران، آیه 195.
5- المیزان، ج 2، ص 271.
6- صحیفه نور، ج 5، ص 153.
7- ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم; رعد، آیه 11.
8- ذلک بان الله لک یک مغیرا نعمة انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم، انفال، آیه 8.
9- صحیفه نور، ج 5 ص 153
10- همان، ج 12، ص 237.
11- ممتحنة، آیه 12.
12- صحیفه نور، ج 11، ص 254.
13- همان، ج 18، ص 264.
14- همان، ج 12، ص 236.
15- همان، ج 11، ص 254.
16- همان، ج 12، ص 72.
17- همان، ج 10، ص 234.
18- همان، ج 19، ص 281.
19- همان، ج 13، ص 70.
20- توبه، آیه 71.
21- صحیفه نور، ج 5، ص 153.
22- همان، ج 11، ص 117.
23- همان، ص 275.
24- همان، ج 19، ص 280.
-25 همان، ج 4، ص 59.
