منبر مکتوب

 سخنرانی سید احمد دارستانی

پیغمبر خدا Jدر بیست و سه سال نبوتش یک جمله هم ننوشت، یک جا خواست بنویسد آن هم برای ولایت امیرالمؤمنین 8 بود. فرمود: قلم و دوات و پوستی بیاورید؛ بنویسم. می دانند چه می خواهد بنویسد. دشمن  نمی ترسد؛ ولی تا بتواند نمی گذارد بنویسی. نگذاشتند بنویسد و پیغمبرJ هم دیگر نخواست بنویسد. تا رفتند بیاورند پیغمبر خداJ بی هوش شد، به هوش آمد دید در خانه دعوا ست، پیغمبرJ دید هنوز ننوشته در خانه اش محرم ها دو تکه شدند، خوب حالا من هم به زور بگویم می خواهم بنویسم چیزی که زیاد است پوست و چیزی که زیاد است قلم و دوات. هزار تا پوست جعل می کنند .

پیغمبر خداJ آمد بنویسد نگذاشتند، گفتی فایده نکرد، بیا در قرآن نام علی مرتضی8 را بیاور خیال همه را راحت کن. همانطور که چهار بار نام مبارک شما در قرآن آمده است یک بار هم نام مبارک علی مرتضی8 در قرآن بیاد خیال همه راحت شود. آقا می فرماید: می دانید چه می شد؛ اگر نام مبارک علی 8 در قرآن می آمد؟ امروز یک قرآن حاکم در تمام مسجد النبی نبود که تو برداری و بگویی خدا را شکر این قرآن را همه هفتاد و سه فرقه قبول دارند.

  

اگر نام حضرت را می آورد؛ قرآن هزار تکه می شد. همان کاری که با کلام من پیغمبرخدا Jکردند با قرآن نیز می کردند. جرم من این بود که گفتم: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ‏، فَهذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ، و بعد هم به همه صحابه گفتم این جانشین من است. چه کردند ! تنور تنور روایات من را جمع کردند و آتش زدند.

اولی گفت: هر کس از پیغمبرJ حدیث دارد بیاورد کتاب کنیم همه را جمع کرد در یک شب، سه تا تنور پر از احایث پیغمبر Jآتش زد، گفت اینها اختلاف می آورند، قرآن برای ما بس است. چرا چون در قرآن نام علی  8نیامده است، آیات که شأن نزولش، مولا بود را شأن نزول را عوض کردند. حتی نتوانستند تحمل کنند یک
آیه شأن نزولش علی مرتضی
8 باشد!

صدق الله العلی العظیم مشکلش کجا ست؛ که می گویند: صدق الله العظیم. علی آن مگر منظور امیرالمؤمنین8 است؟ نه بابا صفات خدا ست، اما چون شبیه علی8 نوشته می شود آن را برداشتند!

حی علی خیر العمل، الصلاه خیر من النوم، علی در آن نباشد، یک لفظ دیگر جعل کردند و خلق کردند. آنقدر جای پیغمبرJ حدیث جعل کردند و کردند که امروز سلمان رشدی از آستین عایشه ها بیرون می آید. هر چه پیغمبر لعن کرده بود ، را لگد مال کردند.

پیغمبر در خانه ما را زد، در را باز کردم دیدم پیغمبر آمد تو و در را بست، جماعتی از مردم پشت در بودند. بعد پیغمبرJ فرمود: عایشه خدا لعنت کند این مردم را. گفتم پیغمبر J برای چه مردم را لعن می کنی؟ گفت، در مسجد می خواستند دستم را ببوسند من در رفتم، دنبالم آمدند که دست و پایم را ببوسند من فرار کردم به خانه تو پناه آوردم. بعد گفتم: پیغمبر! مردم که این قدر دوستت دارند، دلتان می آید آن ها را لعن کنید؟ پیغمبر Jگفت:  عایشه ناراحت نباش غصه مردم را نخور من با خدا یک عهدی بستم، خدایا منم آدمم گاهی از کوره در می روم اشتباه می کنم، عصبانی می شوم، خدایا اگر من عصبانی شدم تو حرف من را گوش نده، به جای لعنت، رحمت نازل کن!!!

پس آدم ها، آدم های خوبی بودند فقط پیغمبر J یک کم با این ها چپ افتاده بود به خاطر درگیری های قدیمی که بنی هاشم با قریش و بنی امیه و چه و چه داشتند.

چه قدر حدیث جعل کرد، حتی برای رحلت پیغمبر خداJ، برای تمام خلفا احادیث جعل کردند. از پیغمبرJ چه موجودی درست کردند؟ کاری کردند که الان هزار و چهار صد سال گذشته در حوزه علمیه قم و نجف بگویی قال رسول الله J می گویند چه کسی این را تأیید کرده است، حدیث به نام پیغمبرJ زیاد جعل کرده اند، امام صادق8 این را تأیید کرده؟ همه این ها فقط به یک جرم که پیغمبرJ دست علی مرتضی8 را بالا برد!!!

نمی دانید چه بغضی به شیعه دارند، به هر کسی که در مسیر علی بن ابی طالب8 است. پیغمبر Jگفت فایده نکرد؟ نه. خواست بنویسد؟ نگذاشتند؟ نه. فرمود در قرآن هم نام علی مرتضی8 نباید بیاید؟ بله. چه کار کنیم؟! اینها بعد از رحلت شما دین را بردند، غارت کردند الان هم چهل، پنجاه روز گذشته، دیدند همه بیعت کردند به جز هفت ، هشت، ده نفر، آنها را هم با کتک می توانیم بیعت بگیریم؛ جز یک نفر که نمی آید آن هم علی8 است. سد را زدیم حکومت از رسول خدا J به دوش اولی افتاد، سقیفه حاکم شد، فعلاً  غدیر فراموش شد، سد دیوار عظیم می خواهد، اگر در دیوارهایش شکاف ایجاد شود خراب می شود. چه کار کنیم؟ یکی از این شکاف ها که اصلی ترین شکاف است این است که علی8 باید بیعت کند. گفتند: می رویم در خانه علی8، یا بیعت می کند یا خانه را با اهلش آتش می زنیم. در هر دو صورت دین خدا نابود می شود. دوستان زهرای مرضیهB قربانی شد، فقط علی8 بیعت نکرد، تا زهرای مرضیهB زنده بود علی8 بیعت نکرد، وقتی مولا بیعت کرد که دیگر این بیعت به درد خلفا نمی خورد. یعنی فاطمهB قربانی شد، تا علی8 را از همه مدینه جدا کند، یکی کند، یکی یک دانه کند. ، در حیات فاطمهB، علی8 بیعت نکرد، خودشان هم می دانند. بعد از شهادت زهرا B می گویند بیعت کرد و آن بیعت دیگر خود آنها هم اسمش را نمی آورند چون اصلاً فایده ای برایشان ندارد.

بیعت می گیریم! خوب بیعت بگیرند که دین خدا نابود می شود.

اگر بیعت نکرد چه کار کنیم؟ خانه را با اهلش به آتش می کشیم. بعد هم می گفتند اینها خروج بر عامه مردم و رأی مردم کردند، پیغمبرJ از دنیا رفته است، تازه مردم می خواستند یک آسایشی پیدا کنند،که علی8 خروج کرد، مخالفت کرد، حقش بود بکشندش. بعد از رحلت پیغمبر، علی و فاطمه و حسن و حسین Dرفتند آسمانها! حالا بیا ثابت کن که نرفتند. یا خانه را با اهلش به آتش می کشیم به همان جرمی که حسین8 را کشتیم؛ مگر کسی یقه ما را گرفت؟!

یک کار بیشتر نماند که من انجام دادم و همان یک کار دین خدا را حفظ کرد و دشمن از همان یک کار غفلت کرد، دشمن تمام راهها را بر پیغمبر J بست، جز یک راه. و آن هم هیجده سال محبت پیغمبرJ به حضرت زهراB. هیجده سال پیغمبرJ محبتش را پای فاطمه Bریخت، دست فاطمهB را بوسید. خم می شد دست او را می بوسید، فداها ابوک، بابات فدات بشود. گل من، خنکی دل من، پاره تن من، شبی نبینمت خوابم نمی برد. شبی نبوسمت خوابم نمی برد....

مردم حواسشان نبود که پیغمبر Jدارد کجا را می سازد؟! وقتی آمدند در خانه امیرالمؤمنین8 اگر امام حسن8 می رفت می کشتنش. امام حسین 8 می رفت می کشتنش، امیرالمؤمنین8 می رفت می کشتنش. یعنی چه؟ یعنی هر سه را می کشتند، به امیرالمؤمنین 8گفتند چرا از فاطمه ات دفاع نکردی؟ فرمود: آمده بودند هم من، هم حسنم را و هم حسینم را بکشند، فاطمه Bکه قربانی شد، از خون ما گذشتند.

آمدند پشت در، بی بی هم آمد پشت در، یک جمله هم بیشتر نیاز نیست بگوید، آن جمله این است: من فاطمهB دختر پیغمبر شما هستم. در این جمله هیجده سال توضیح پیغمبر Jخوابیده است. اگر می بینید آنجا دشمن از کوره در می رود، عصبانی می شود و حرمت دختر پیغمبرJ را نگه نمی دارد همین باعث می شود امروز شیعه وجود خارجی داشته باشد.

اما رفتن زهرای مرضیهB پشت در چنان تار و پود اینها را بهم ریخت که حواسشان پرت شد، غلطی کردند که هزار و چهار صد سال زدند زیرش که ما نکردیم. خیلی دقت کنید به این جمله، یک موقع می گویند بله ما کشتیم، یک کاری کرد حضرت زهراB، احدی از علمای اهل سنت جرأت نکرده بگویند: بله فاطمهB را ما کشتیم، حضرت زهراB کاری کرد که، عقل از سر اینها پرید. آنها فهمیدند که فاطمه زهرا Bپشت در چه کرد و بعد که دومی در نامه ای که می دهد به معاویه یک جمله می نویسد، معاویه وقتی صدا می زدیم، گفتیم علی8 پشت در می آید یا بیعت می کند یا خانه را با اهلش به آتش می کشیم، تا صدای فاطمهB را شنیدیم چنان غضب مرا گرفت که نه در می دیدم و نه دیوار خانه فاطمهB را. مرحبا به این فاطمهB، قربانی علی مرتضی8 شد.

دو جا دشمن در مورد دو زن خطا کرد، که اگر خطا نمی کرد دین خدا نابود شده بود، یکی اینجا، دیگری در کربلا، به اسارت بردن زینب کبریB! اگر زینبB را در کربلا نگه می داشتند، دین خدا نابود بود. اینجا هم همین اتفاق افتاد، اگر دشمن حیا می کرد، حرمت دختر پیغمبرJ را نگه می داشت، می گفت: نه؛ ما با زن نمی جنگیم، زن آمده است پشت در، ما بر می گردیم، امروز از دین خدا خبری نبود.



[1] أصول الکافی ، ج2، ترجمه کمره‏اى‏، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب- کمره اى، محمد باقر، ناشر: اسوه‏، نوبت سوم‏، 1375 ش‏، ص 937.

 

 






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 94 مرداد 7 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin