حجه الاسلام و المسلمین رفیعی
در روایتی از وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام طبق نقل بعضی از منابع روایی آمده است که اگر حلم و بردباری به صورت یک انسان مجسم می شد می شد علی بن ابیطالب : «وَ لَوْ کَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَکَانَ عَلِیّاً علیه السلام وَ لَوْ کَانَ الْفَضْلُ شَخْصاً لَکَانَ الْحَسَنَ علیه السلام وَ لَوْ کَانَ الْحَیَاءُ صُورَةً لَکَانَ الْحُسَیْنَ علیه السلام وَ لَوْ کَانَ الْحُسْنُ (هَیْئَةً لَکَانَتْ) فَاطِمَةَ [بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ع ] ابْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً»[1].اگر حلم و بردباری قرار بود نقاشی شود مجسم شود می شد امیرالمؤمنین علیه السلام چرا که حلم او بردباری او در رأس همه است و صبور و بردبار در مقابل حوادثی بود که منشأ و آغازش بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام است پس اگر حلم را گفت تصویر کنید می شود امیرالمؤمنین
«وَ لَوْ کَانَ الْحُسْنُ (هَیْئَةً لَکَانَتْ) فَاطِمَةَ»تصویر حسن و نیکی در این روایت دارد زهرای مرضیه سلام الله علیها است
«وَ لَوْ کَانَ الْحَیَاءُ صُورَةً لَکَانَ الْحُسَیْنَ علیه السلام ». اگر حیا را بخواهی تصویر کنی تصویر آن صفت است
آن وقت دریک روایت نقل دارد :
«وَ لَوْ کَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَکَانَ عَلِیّاً». اگر عقل و خرد و تدبیر را بخواهی تصویر کنی تصویر آن امام علی علیه السلام است البته همه این صفات را همه ائمه دارند همان طور که در زیارت جامعه کبیره هم خطاب می کنیم شما مرکز کرامت و اخلاق و نیکی هستید منتها این روایت با یک عنایتی به زندگی بزرگان در واقع وارد شده که تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی رضوان الله تعالی علیه برای هر کدام از ائمه درود و صلوات ویژه ای دارد که معروف است به صلوات چهارده معصوم الفاظش را خیلی حساب شده انتخاب کرده وقتی به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد می نویسد «السلام علی السید المجتبی و الامام المرتجی صاحب الحسب المنیع و الفضل الجمیع صاحب الجودو المنن دافعالمحنوالفتن». می گوید امامی که جود و کرامت موج می زد در زندگیش فتنه زدایی و ظلم زدایی موج می زد در زندگیش «الامام الرفیع». امام با مقام بلند جمیع و تمام فضایل در زندگی او جمع بود.
به محض اینکه امام حسن به دنیا آمدند یکی از خانمها بچه را میان قنداق پیچید پیامبر گرامی اسلام جمله ای را فرمود که من مقداری راجع به این جمله می خواهم صحبت کنم و عنایت دارم روی این جمله فرمود : «هات ابنی»[2]. پسرم را بدهید نفرمود پسر فاطمه نفرمود پسر علی نفرمود دخترم پسرت را بده ابنی این نخستین جمله ای است که بعدها در تاریخ منشأ یک حوادثی شده این جمله منشأ یک جریاناتی شده که حالا خواهم گفت این یک نوع عنایت بود هات ابنی بارها این جمله را فرمود انس بن مالک می گوید یک وقت رفتم دیدم پیغمبر در مسجد است امام حسن هم کوچک دو ساله دارد دور پیغمبر می چرخد روی زانویش می نشیند روی شانه اش می رود احساس کردم این بچه دارد اذیت می کند رفتم دستش را گرفتم از پیامبر جدایش کنم فرمود : پسرم و ثمره قلبم را رها کن دست نزن هر کس حسن من را اذیت کند من پیامبر را آزرده است اینجا هم باز تعبیر دارد یا انس دع ابنی پسرم در آیه مباهله هم خدا فرمود پسر حسن و حسین پسر خود پیامبر هم گاهی می فرمود اینها پسرهای من هستند تعبیر ابنا علی ندارد ابنا فاطمه ندارد این نکته دارد
فرزندان رسول خدا (ص)
آقایان برادران و خواهران چون بعدها این منشأ یک سری حوادث در تاریخ شده و آن حادثه آن است که بنی امیه و بنی عباس تلاش کردند این تعبیر ابن رسول الله را از ائمه بگیرند امروز هم در نوشته ها بعضی از این مغرضین این حرفها را می زنند تلاش کردند این تعبیر ابن را بگیرند
اقدام معاویه پلید
معاویه رسما عنوان کرد ذکوان غلامش می گوید به من گفت هر کسی که اینها را حسن و حسین را پسرهای پیغمبر خطاب کرد به من معرفیش کنید که باید با او برخورد شود کسی حق ندارد به اینها بگوید ابنا رسول الله بگویید ابنا علی بنابیطالب چرا چون اگر به امیرالمؤمنین نسبتش دادند می توانستند با آنها برخورد کنند می توانستند به امام حسن توهین کنند چون اینها با امیرالمؤمنین در واقع سب می کردند داشتند درگیر بودند نزاع داشتند اما وقتی به پیغمبر نسبت دادند دیگر نمی توانستند به امام حسن توهین کنند نمی توانستند به امام حسین توهین کنند نمی توانستند کربلا را علم کنند پسر پیامبر است لذا خیلی تلاش کردند و جالب هم این است ائمه ما مرتب روی این مسئله عنایت داشتند در سخنرانی ها بگویند انا بن النبیصبح شهادت پدرش امیرالمؤمنین فردایش روز بیست و یکم امام حسن آمد منبر فرمود «انا بن النبی انا بن محمدالمصطفی». امام سجاد در منبر شام فرمود : من فرزند پیامبرم خود امام حسین در خطبه هایش من پسر پیامبرم که ذکوان می گوید یک وقت معاویه به من گفت اسامی نوه ها و فرزندانم را بنویس می خواهم چقدرند می خواهم برایشان یک جایزه ای بگیرم می گوید من اسامی پسرهایش را نوشتم اسامی دخترهایش را نوشتم اسامی نوه های پسریش را هم نوشتم اسامی نوه های دختریش را ننوشتم لیست را بردم پیش او یک جمعی مروان و دیگران نشسته بودند یک نگاهی کرد به لیست گفت پسرهای دخترم پس اسمشان کجاست؟ آنها را من خیلی دوست دارم گفتم مگر شما نگفتی که اینها حسن وحسین پسر پیامبر نیستند چون از زهرای مرضیه اند چطور به پسرهای دخترت اطلاق ابن و فرزند می کنید و می گوید . در جمع خیلی شرمنده شد و سرش را پایین انداخت که خودش گفته بود اسامی فرزندان من را بنویس من اسامی فرزندان دخترش را ننوشته بودم و اینجا ماند در پاسخ معلوم می شود یک جریان حساب شده ای بوده آقایان این قضیه من دیدم در حالات حجاج بن یوسف سقفی سه چهارتا جریان دیدم سه چهارتا جریان هم با سعید بن جبیر هم با دیگران که وقتی اینها را احضار می کرد می گفت اولین اشکالی که به اینها می کرد می گفت شما چرا اینها را می گویید ابن رسول الله چرا امام حسن را می گویید ابن رسول الله
داستان
یحیی بن یعمر را از بلخ آوردند با غل و زنجیر یحیی بن یعمر از علمای خراسان است اهل بلخ است مروج آثار اهل بیت بود با دست و پای بسته با غل و زنجیر آوردنش پیش حجاج پرتش کردند گفت شنیدم در جلساتت فرزندان امام حسین و امام حسن را فرزندان پیغمبر می خوانی چرا این کار را می کنی گفت به دلیل قرآن گفت کدام قرآن کدام آیه گفت این آیه قرآن می فرماید : «وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ ? وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى? وَهَارُونَ ? وَکَذَ?لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»[3] نوح را ما (خدا) در مسیر هدایت قرار دادیم فرزندان نوح اینها بودند داوود و سلیمان یکی یکی می آید جلو و زکریا و یحیی و عیسی گفت جناب حجاج عیسی که از پدر به نوح نمی رسد عیسی که اصلا پدر نداشته عیسی را خدا در قرآن می گوید پسر نوح است ذریه نوح است عیسی از مادر به نوح برمی گردد مریم مادرش است و الا عیسی بن مریم بفرمایید پدر ندارد چرا خدا وقتی ذریه و اولاد نوح را می شمرد می فرماید و من ذریته داوود و سلیمان می آید جلو و زکریا و یحیی و عیسی اگر فرزند دختر ذریه محسوب نمی شد خوب بود اینجا عیسی حذف شود و حجاج گفت بند را باز کنید از او حرف حرف درستی است استدلال قوی است استدلال قرآنی است بند را باز کنید سعید بن جبیر هم همین استدلال را کرد ببینید این یک جریان حساب شده ای بوده است حتی من رد پای این قضیه را در زمان موسی بن جعفر و زمان بنی عباس هم دیدم هارون الرشید می آید مقابل حرم پیامبر می ایستد : «السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا بن عم»سلام بر تو ای پیامبر خدا سلام بر تو ای پسر عمو موسی بن جعفر هم از پشت سر می آید در حضور جمعیت یک مرتبه صدا می زند «السلام علیک یارسول الله السلام علیک یا ابا».سلام بر تو ای پیامبر سلام بر تو ای پدر جان در مقابل یا بن عم که او می گفت سلام بر تو ای پدر هارون گفت به چه دلیل پدر؟ به دلیل آیه مباهله به دلیل آیات دیگر که امام استناد کرد پس ببینید آقا امروز هم در این شبهاتی که در نوشته ها می آید و وهابیها و جاهای دیگر پخش می کنند این مسئله مطرح است چون ابن رسول اللهاگر شد امام رضا و همین طور هم است اگر اینها ابناء پیامبر شدند احترامشان احترام پیامبر است احترامشان احترام اهل بیت است ما آیه تطیر را اختصاص به پنج تن نمی دهیم گر چه درباره پنج تن نازل شده: «وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[4] . در جریان کسا آمده اما بر اساس روایات متعددی که از خود اهل بیت رسیده این تا خود امام زمان هم ارواحنا فداه تعبیر اهل بیت سریان دارد جریان دارد این نکته ای بود که من می خواستم برگردانم به اول عرایضم تا بچه به دنیا آمد فرمود هات ابنی پسرم را بدهید دع یا انس ابنی انس پسرم را رها کن هما ابنای اینها پسرانم هستند این رابطه را پیامبر اکرم وثیق مطرح کرد منتها آقا اگر کسی در قلبش مرض باشد بیماری باشد خوب نمی پذیرد زیر بار نمی خواهد برود مگر آن حدیث ارزشمندی که گاهی اوقات من خودم تأسف می خورم این حدیث را که می بینم صحیح بخاری صحیح مسلم سنن ترمذی سنن ابی داوود حداقل چهارتا پنج تا از صحاح اصلی اهل سنت هم صحیح مسلم هم صحیح بخاری هم سنن ابن داوود و ابن ماجه حدیث را نقل کردند که یکی از نویسندگانی که شرح نوشته بر صحیح بخاری می گوید هذا حدیث حسن صحیح این حدیث نیکوست صحیح است سندش قطعی است غیر قابل انکار است همه آنها نقل کردند که اصلی ترین جای این حدیث در صحیح بخاری است که تقریبا از هیچ یک از روایات صحیح بخاری اهل سنت تقریبا نمی گذرند سعی می کند توجیهش کنند سعی می کنند اگر هم یک اشکالی آنجاست توجیهش کنند صحیح بخاری را خیلی برایش احترام قائلند این روایت آنجاست که جابر بن سماره گفت که پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «الائمه من بعدی اثناعشر»[5].
خلفای به حق پیامبر(ص)
در بعضی از روایات دارد «الامراء من بعدی»[6] بعضی روایات دارد من بعدی اثناعشر خلیفه بعضی ها دارد من بعدی اثناعشر قیم دوازده تا قیم دوازده تا ولی دوازده تا خلیفه دوازده تا امیر بعد از من است آن وقت انسان وقتی نگاه می کند توجیه این حدیث را شارح ترمذی ابو حاتم در شرح این حدیث می گوید من خلفاء را شمردم تا روزی که خلافت منقرض شده دیدم چهل تا خلیفه آمده پیامبر چه فرموده؟ فرموده دوازده تا شمردم دیدم چهل تا دوازده تا را به چه کسی بزنم گفت دیدم اگر از اول حساب کنم دیدم که یزید نمی شود خلیفه پیامبر حساب شود با آن جنایاتش با آن بفرمایید جرمهایش فرمود آمدم خوبهایشان را جدا کردم شش هفت تا بیشتر نشد حالا خودش می شمارد خلفای اربعه را می شمارد چهارتا عمربن عبدالعزیز پنج تا یکی دو نفر دیگر از جاهای دیگر پیدا کرده می گوید هر چه در این چهل تا گشتم کسی که مثلا حالا به ضأن او که عالم اهل سنت است می گوید گفتم که چهارتا اولی خلیفه اول دوم سوم بعد علی بن ابیطالب بعد امام حسن پنج تا بعد عمر بن عبدالعزیز شش تا یکی دو نفر دیدم به دوازده تا نمی رسد لذا می نویسد من این حدیث را نمی فهمم این جمله شارح ترمذی است آن وقت جناب بفرمایید سیوطی و دیگران می گویند نه منظور پیامبر همان دوازده خلیفه اول است از خلفای چهارگانه به تعبیر آنها امام حسن معاویه یزید بن معاویه معاویه صغیر مروان عبدالملک و بچه هایش می شوند دوازده تا سلیمان بن عبدالملک می شود آخریشان ولید بن عبدالملک که می نشست در حوض شراب آن قدر شراب می خورد که حوض می رفت پایین این می شود یکی از ائمه جناب سلیمان بن عبدالملک بفرمایید با آن جنایاتش می شود یکی از آن افراد عبدالملک مروان با آن فرماندارهایی مثل حجاج با آن آدمکشی هایش معاویه با آن حجر به شهادت رساندنش با آن عمر بن حمق به شهادت رساندنش با آن در صفین مقابل امیرالمؤمنین ایستادنش می شود یکی از این دوازده تا چرا حدیث را درست معنا نمی کنید چرا حدیث را می گوید نه مطمئنا ابن اثیر می گوید ابن اثیر از علمای بزرگ اهل سنت است صاحب البدایه النهایه کتابهای متعدد دارد می گوید یک چیز را به شما بگویم مسلم این دوازده آن دوازده امام شیعه نیست هر توجیهی می خواهید برایش پیدا کنید اما این نیست چون اینها به امامت به خلافت به ریاست نرسیده اند همه آنها اینها نیستند در صورتیکه کلمه خلیفه یعنی جانشین خلیفه الزامش آن کسی نیست که مقام خلافت به او برسد اگر خلافت کسی غصب شد عنوان از او غصب نمی شود ببینید این توجیهی است که متأسفانه می بینید شما حالا بعضی ها مثل
تفسیر خلفا به ائمه اثنی عشر شیعه
محمود ابوریه یک مقداری با انصاف وارد شده گرچه خود حوزه اهل سنت به شدت علیهش ایستاده اند و کتاب علیهش نوشته اند یک کتاب نوشته ایشان ازواب علی السنه در این کتاب آمده این حدیث را مطرح کرده به این حرفها خندیده این توجیهات را مسخره کرده می گوید این حرفها چیست که سیوطی و ابن اثیر می زنند البته با صراحت نگفته منظور ائمه شیعه اند اما در پاورقی می گوید من رفتم خدمت بعضی علماء شیعه این را برایم توضیح دادند و فهمیدم معنایش درست است اینها درست می گویند بعضی از آنها که با دیدگاه روشنفکری وارد شدند در این حوزه مخصوصا در کشور مصر کتابهایی که نوشته می شود یک مقداری در مورد این روایت بهتر معنا کردند اما شما نگاه کنید چقدر تلاش شد ابن را از امام حسن و امام حسین و فرزندان جدا کنند الائمه من بعدی اثنا عشر را جدا کنند اهل بیت را عام کنند من کتابی را در عربستان گرفتم دارم در منزل شاخه های اهل بیت را توجیه می کند خاندان عقیل خاندان پیامبر یکی یکی زنهای پیامبر یعنی اهل بیت می شوند یک مجموعه فامیل های گسترده ای کجا خدا از یکی از آنها رجس را دور کرده «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[7] . انما حصر است اراده اراده تکوینی است رجس شامل همه معاصی می شود می شود در خاندان پیامبر گفت تمام آل عقیل تمام آل جعفر تمام زنهای پیامبر تمام اینها بفرمایید پاکند پاکیزه اند هیچ معصیتی نداشتند اصلا نمی شود یک چنین چیزی را ملتزم شد برای اینکه زیر بار عصمت دوازده امام نروند آمدند نظریه عدالت صحابه را مطرح کردند گفتند صحابه پیغمبر یعنی کسانی که پیامبر را دیده اند و مؤمن از دنیا رفته اند تمام اینها عادلند هر کس هم به آنها ناسزا بگوید کافر است هر کس هم که ناسزا بگوید جهنم می رود خالد بن ولید یکی از اینها است خالد بن ولید مالک بن نویره را کشت با همسرش زنا کرد همسر به اصطلاح مالک بن نویره خبر رسید به خلیفه در مدینه هیچ برخوردی با او نکرد ابوبکر هیچ برخوردی خوب حالا این خالد بن ولید آدم عادلی است کدام عقل این را می پذیرد ما نظریه عدالت صحابه را قبول داریم صحابه عادلند ولی صحابی را معنا کنید صحابی سلمان است صحابی ابوذر است صحابی مقداد است صحابی کسی است که گام در مسیر پیغمبر برداشته اما خالد بن ولید زمان خود پیامبر رفت یک جنایتی کرد وقتی خبر رسید رفت یمن قبیله ای را قتل عام کرد و برگشت خود منابع نوشته اند رسول خدا دستهایش را آورد بالا تا جایی که زیر بغلش پیدا شد فرمود خدایا من از کار خالد برائت می جویم فرمود بروید به امیرالمؤمنین فرمود برو از قبیله دلجویی کنید دیه شان را بده رضایت بگیر برگرد خوب این آدم را می شود گفت به اصطلاح عادل است
جعل حدیث ابا هریره
ابا هریره که کمتر از دو سال با پیامبر گرامی اسلام بوده پنج هزار حدیث را به پیامبر نسبت داده بعضی از احادیثش را انسان شرمش می شود نقل کند عین حرفهای یهودی هاست عین حرفهایی است که علمای یهود می گفتند یک بازسازیش کرده یک مقدار به آنها سرو سامان داده آورده در منابع دینی ما به جای حدیث پیغمبر قال رسول الله که به اینها می گویند اسرائیلیات، اسرائیلیات به حرفهایی می گویند که از یهود گرفته شده رنگ اسلامی پیدا کرده داستانهایی که انسان شرمش می شود نقل کند که امیرالمؤمنین گاهی می فرمود اگر این داستانها را برای من نقل کنید من حد می زنم به شما پیش امام رضا یکی از این داستانها را یکی خواند نقل کرد در مورد حضرت داوود پیامبر امام رضا سه مرتبه زد به پیشانیش فرمود سبحان الله سبحان الله سبحان الله این دروغها چیست به انبیاء نسبت می دهید.
حدیث قرانیق
حدیث قرانیق که سلمان رشدی کتاب خودش را از روی حدیث قرانیق نوشت؛ این ساخته و پرداخته همین ها است. داستان قرانیق یک داستان جعلی و دروغی است که منشأ کتاب آیات شیطانی شد. چرا سلمان رشدی جرأت کرد آیات شیطانی بنویسد؟ از همین منابع اینطوری استفاده کرد از همین حرفهایی که اینها به پیغمبر نسبت دادند سهو به پیغمبر نسبت دادند، اشتباه نسبت دادند، خطا نسبت دادند، ارتباط با شیطان نسبت دادند.
خدا رحمت کند همه گذشتگان را مرحوم علامه عسکری اعلی الله مقامه الشریف که چندی نیست از رحلت این عالم بزرگوار می گذرد ایشان خیلی با کتابهایش خدمت کرد به عالم شیعه در« معالم المدرستین» هنری که به خرج داد آمد تمام ارزشهای شیعه را از منابع اهل سنت اثبات کرد تمام اعتقادات شیعه را از منابع اهل سنت استخراج کرد و این کتاب را به دنیا فرستاد و معالم المدرستین، شاهکار ایشان است. در کتاب نقش ائمه در احیای دین که من توصیه می کنم این چهارده جلد کتاب را که در دو جلد منتشر شده را ببینند. علامه سید مرتضی عسکری آمد قداست زدایی هایی که از پیامبر شده را آورد. من شرمم می شود روی منبر بگویم چه حرفهایی به پیغمبر نسبت دادند؛ لهو، غنا، رقص. در مورد پیغمبر در صحیحها از تعابیری استفاده می کنند که آدم شرمش می شود. آیا صحابه ای که از پیغمبر این طور قداست زدوده آیا عادل اس؟ و لذا این حرکت یک حرکت حساب شده ای بود که بین اهل بیت و رسول خدا حضرت محمد صل الله علیه و آله فاصله انداخته شود. و رسول خدا نمی خواست این فاصله بیافتد.
لذا پیامبر خطاب به امیر المومنین چنین می فرمود: پسرم، فرزندم، ثمره قلبم. باید خیلی دقت کرد که اهل بیت به بعضی از این تعابیر اصرار داشتند. مثلا اصرار بود به علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنین گفته شود و مع الاسف باب شده خیلی هایمان امام علی می گوییم. در حالی که باید مقید باشیم بگوییم امیرالمؤمنین. تعبیر امام علی، تعبیر درستی است اما در بعضی از کتابها بعضی آثار، بعضی مقالات، بعضی سخنرانیها (یقینا گویندگان توجه ندارند) نویسندگان توجه ندارند؛ دشمن می خواست این تعبیر امیرالمرمنین از حضرت گرفته شود می خواست این تعبیر اختصاصی نباشد اما حتی امام صادق اجازه نداد به او بگویند امیرالمؤمنین، فرمود کسی حق ندارد به ما بگوید امیرالمؤمنین؛ امیرالمؤمنین جدم علی بن ابیطالب بود. آن وقت این تعبیر را خلیفه دوم اولین بار درباره خودش به کار برد و بعضی ها آمدند به او گفتند. از آنجا سدش شکست در زمان سومی و بعدش هم در زمان بنی عباس که رسما کار به جایی رسیده بود که مأمون را امیرالمؤمنین خطاب می کردند در صورتیکه کلمه امیرالمؤمنین صفت ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام بود ما مقید باشیم حضرت را امیرالمرمنین بگوییم. مقید باشیم امام حسن را ابن رسول الله بگوییم خود همین تکرار و تعبیر طبیعتا نقشه دشمن را بر آب می کند
سیره عملی امام حسن مجتبی علیه السلام
یکی از دغدغه های ائمه ما آموزش مردم بود تربیت مردم بوده تعلیم و جهل زدایی بوده من دو سه تا نمونه در زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام خدمت شما عرض می کنم
در مسجد یک شخصی وارد شد دید تعدادی حلقه درس برقرار است که در نقاط مختلف مسجد نشسته اند. پیش یکی از آنهایی که داشت درس می داد رفت و گفت: آیه ای هست که من معنایش را نمی فهمم می شود برای من تفسیر کنید گفتند کدام آیه؟ گفت این آیه که قرآن می فرماید :
«وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ»[8] شاهد و مشهود یعنی چه؟ در سوره بروج این آیه آمده. آن آقایی که درس می داد گفت شاهد روز عرفه است مشهود عید قربان است[9]منظور از شاهد و مشهود این است. آمد آن طرفتر از حلقه دوم معنای این آیه را پرسید؟ و شاهد و مشهود آن هم یک تفسیری شبیه همین با کمی تفاوت برایش کرد که مشهود را عرفه گرفت شاهد را عید قربان گرفت شخص دیگر باز همین تفسیر. تا می گوید رسیدم دیدم یک جوانی( معلوم می شود تازه یک مدتی از رحلت پیامبر گرامی اسلام گذشته بود) با سیمای زیبا گوشه مسجد نشسته است پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند حسن بن علی علیه السلام است. رفتم خدمت ایشان عرض سلام کردم گفتم آقا تفاسیر مختلفی برای من شده شاهد و مشهود معنایش چیست؟ فرمود : شاهد رسول الله است مشهود روزقیامت است[10] آقا به چه دلیل فرمود در قرآن :«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»[11].
از این جا معلوم می شود که کهنترین تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن است و این یک هنر است که کسی بتواند قرآن را با قرآن تفسیر کند و ائمه ما این کار را کرده اند گر چه همه روایاتشان به ما نرسیده است. بعضی از مفسرین مثل مرحوم علامه طباطبایی کل تفسیرش مبنایش تفسیر قرآن به قران است. فرمود شاهد رسول الله است به این دلیل مشهود هم قیامت است چون قیامت اسمهای زیادی دارد یک اسمش خدا می گوید :«و یوممشهود» روزی که در آنجا شهادت داده می شود شاهد پیامبر است به اعمال ما گواهی میدهد مشهود روزقیامت است یعنی روزی که شهادت در آن ایفا میشود عرض کردم خدا می داند رسالت را کجا قرار می دهد «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»[12].
خدا می داند درست است درباره شما اگر گفتند شما در واقع مفسر قرآنی مخاطب قرآنی آقا هر کجا رفتم کسی تفسیر را برای من بیان نکرد این نقش تعلیم و نقش آموزش در زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام است