سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

رفتار اعراب با ایرانیان پس از فتح مناطق با ایرانیان چگونه بود؟

پس از رحلت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و  آله ـ  لشکر کشی خلفاء به نقاط مختلف شبه جزیره شروع گردید. ابتدا پادشاهان حین و غسان تحت پرچم اسلام درآمدند، سپس سپاه اسلام وارد کشور زرتشت نشین ایران گردید. این اولین باری نبود که مسلمانان با زرتشتیان مواجه می شدند، بنا به گفتة اشپولر، آنانی که دیده بودند پیامبر خود عملاً در عربستان و در مقابل  زرتشتیان آن سرزمین که از زمان سیادت ایران در بخش هایی از آن  سامان در آنجا می زیسته­اند مدارا می کند.[1] این می توانست الگویی در برخورد لشکریان با ملل مغلوبه باشد. چنانچه آورده اند که روزی عمر بن خطاب گفت: نمی دانم، با این جمعیت چه رفتاری نمایم. در این حال عبدالرحمن بن عوف جلو آمد و گفت: من دیدم که رسول خدا ـ صلی الله علیه و  آله ـ  فرمود: با زرتشتیان به شیوة اهل کتاب برخورد کنید.[2]
از این روست که زرتشتیان از همان اوایل به اهل کتاب موسوم گشتند. لذا هیچ موردی شناخته نشده است که آنان به طور منظم و با طرح قبلی، مورد  تعقیب واقع گشته باشند[3] و یا بر ترک آئین خود، مورد اجبار قرار گرفته باشند.
بدین سان اعراب فاتح با آنان همچون اهل کتاب معامله کردند، بدین صورت که می پذیرفتند که بر دین خود باقی بمانند و جزیه بپردازند.[4] از قرار معلوم، پس از تسلط مسلمین بر سرزمین های زردشتی، کتاب اوستا در دست عموم قرار گرفت و به نام کتاب مقدس آسمانی به مسلمانان ارائه گشت. مسلمین هم این ادعا را پذیرفتند و آن را مورد احترام قرار دارند. لذا از ویرانی، آتشکده ها و هر اقدام دیگری بر ضد مقدسات زردشتیان یا کتب دینی آنها به ندرت شنیده می شود. به همین جهت آتشکده ها تا زمان های مدیدی پابرجا بودند. مثلا در حوالی بخارا تا سال 91 هجری و نیز در سمرقند و زنجان آتش کده هایی بوده است، حتی برخی جغرافی دانان تا قرن چهارم هجری دین و آداب زرتشیان را در ناحیه فارس مشاهده کرده اند.[5]
علاوه بر تمامی اینها،‌ فاتحین مسلمان، گاه سعی در دعوت مردم مغلوب به دین داشته اند و معمولا قبل از جنگ و درگیری، آنان را به  دین فرا می خواندند و اگر از آن سر پیچی کرده و به پرداخت جزیه هم تن در نمی دادند، آن زمان بود که طبل جنگ نواخته می شد. آورده اند که موقع ورود لشکر اسلام به مدائن، سلمان فارسی حضور داشته و پیشاپیش سپاه می رفته است و چون به مردم می رسید، می گفت: من سلمان فارسی، از شما هستم، اسلام را قبول کنید، رستگار و  آسوده و مصون خواهید شد.[6]
«اما در مورد مغلوبین باید گفت که در فتوحات اولیه،‌ غیر مسلمان، اسیر یا بنده می شد؛ اما با افزایش مردم تابع، ضروری بود که شیوه ای برای پذیرش اینان در جامعه اسلامی فراهم می شد. لذا شیوة کهن مولی بکار آمد. بدین گونه که دشمن می توانست تسلیم شود و به یکی وابسته گردد و بعد برای مشخص شدن امتیازات، عمر بن خطاب رسم عطاء یا مستمری را ابداع کرد. بلاذری از پرداخت مستمری به دهقانان فارس و ملاکان، همانند هرمزان، سخنی گفته است.
یعقوبی می نویسد: موالی نه مزدی داشتند و نه بهره ای از غنایم. زیرا قبیلة حامی که او به آنان پیوسته بود باید از او نگهداری می کرد. اما بعدها اینان خواستار برابری با عربها شدند.
اما ظاهرا بعدها به فارسیان مسلمان شده مستمری پرداخت می شد، گر چه بلاذری می گوید عمر دستور داده بود که بیگانگانی که به اسلام گرویده اند موالی محسوب شوند، در هر صورت با افزایش موالی و گسترش فتوحات و مسئلة مالیات و جزیه مطرح شد، که در اوایل همان ترتیب سابق مالیات ساسانی، با اندکی اصلاح به اجرا در آمد. به مرور به مالیات ارضی، خراج اطلاق شد و مالیات بر اموال منقول و مردم را جزیه نامیدند. با شهرهایی که تسلیم می شدند پیمان بسته می شد که مالیات توافق شده را همچنان بپردازند. البته گردآوری آن بر عهدة مامورین داخلی بوده است. از این رو بعدها شورشهایی علیه دراز دستی و بیدادگری این مامورین مالیاتی برپا گردید.‌»[7]
در هر صورت گفتنی است که از جمله اسباب رغبت ایرانیان به این فاتحین برابریها و رفتارهای مسالمت  آمیزی بود که  از آنان می دیدند. چنانچه گفته شده در نبرد جلولاء، ایرانیانی که اهل ذمه بوده و در صف اعراب جنگیده بوده اند از غنایم بهره مند شدند.[8]
و همچنین احمد حوفی به نقل از ابن ابی الحدید می گوید: روزی در تقسیم غنایم به حضرت علی ـ علیه السلام ـ گفتند: این اموال را بر اشراف عرب و قریش ببخش و  آنان را بر موالی برتری ده، و با آنان که ترس مخالفتشان با تو می رود، کنار بیا.
پس حضرت فرمود: آیا می خواهید که یاری اینان را با ستم دیگران بدست آورم.[9]
در موردی دیگر آورده شده که چون منطقة سواد به تصرف مسلمین درآمد، تکلیف اسیران را،‌که زیاد بودند از عمر بن خطاب پرسیدند، او پیام داد که هر که با اعراب نجنگیده و بعد از فتح هم به ایرانیان ملحق نشده آزاد است به محل خود برگردد و هر که یاری رسانده و اظهار ندامت می کند،‌ مشمول عفو  است.
بعد از فتح مدائن، آبادی  و  عمران ها بحال خود ماندند و  تمام عایدات صرف  آبادی و تعمیر پل ها و هموار کردن راه ها و حفر قناتها گردید. خلیفه دستور داد هر که با دشمن فرار کرده دعوت شود  و به محل خود برگشته، جزیه بپردازد و در امان خواهد بود.
دهقانان بزرگ که تن به اطاعت فاتحین دادند، خود سیاست اقتصادی آن سامان را در دست گرفتند و دستور داده شد که به آنان آزادی و اختیار کامل داده شود.
همچنین بعد از فتوحات پیمان­هایی هم بسته می شد که بر اساس آن روابط ایرانیان و فاتحین در آتیه تنظیم می شده است. چنانکه پس از فتح مدائن پیمانهایی بسته شد، که شرط اول آن پرداخت جزیه و شرط دوم آن پذیرایی از لشکر اسلام و راهنمایی آنان به مدت سه روز بوده است. بعد از فتح نهاوند نیز نعمان بن مقرن در طی پیمان نامه ای چنین تعهد کرد که: به آنها امان بر تن و جان داده و همچین بر اموال و املاک و اراضی و مزارع، به شرط اینکه بر هیچ ملتی حمله نکنند، در کیش خود آزادند و از طرف مسلمین حمایت می شوند تا وقتی که از پرداخت جزیه خودداری کنند.[10]
آنچه گذشت نمایی از سیاست کلی فاتحین بود اما در خلال فتوحات جنایاتی که در گوشه و کنار بر اثر خودسریهای برخی فرماندهان رخ می داد نیز قابل تامل است،‌ چنانچه در نبرد الیس خالد بن ولید به خاطر مقاومت دشمن، سوگند خورده بود که از خون دشمن جویی روان کند لذا پس از جنگ امر کرد اسرا را گردن بزنند تا جوی خود روان شود اما هر چه می کشتند جوی روان نمی شد و  خون ها لخته می زدند لذا به او گفتند: اگر تمام بشر را بکشی، جوی روان نشود پس قدری آب بریزید تا سوگندت راست آید، و چنین کرد تا خالد دست از عمل خود برداشت.[11]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تیارات ثقافیه بین العرب و الفرس، ،نویسنده: احمد محمد الحوفی
2. خدمات متقابل ایران و اسلام،،نویسنده:  استاد شهید مرتضی مطهری.

پی نوشت ها:
[1] . برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین ایران، ترجمة جواد فلاطوری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349، ج 1، ص 336
[2] . الحوفی، احمد محمد، تیارات ثقافیه بین العرب و الفرس، قاهره، دارنهضت مصر، چاپ سوم، 1398 ق، ص 89.
[3] . برتولد اشپولر، همان.
[4] . العوفی، احمد محمد، همان.
[5] . برتولد اشپولر، همان، ص 343 ـ 347.
[6] . خلیلی، عباس، ایران در عالم اسلام، تصحیح دکتر مصطفی نراق، تهران، علمی (شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران)، چاپ دوم، 1350، ص 188، (به نقل از طبری)
[7] . ریچارد فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمة مسعود رجب نیا، تهران، سروش، چاپ اول، 1358، صص 78 تا 83 (نقل با تصرف).
[8] . خلیلی، عباس، همان، ص 200.
[9] . الکوفی، احمد محمد، همان، ص 147.
[10] . خلیلی، عباس، همان، صص 181، 201، 248.
[11] . همان، صص 41 ـ 83.

 

 






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 94 اردیبهشت 20 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin