حضرت داوودعلیه السلام همچنین مطابق مزمور 106 ضمن آنکه تاریخ یهود را مرور میکند به موعظ? آنها میپردازد:
گوسالهای در حوریب ساختند و بتی ریخته شده را پرستش نمودند. و جلال خود را تبدیل نمودند به مثال گاوی که علف میخورد. و خدای نجات دهنده خود را فراموش کردند که کارهای عظیم در مصر کرده بود، و اعمال عجیبه را در زمین حام [پسر دومین حضرت نوح] و کارهای ترسناک را در بحر قلزم. آنگاه گفت که ایشان را هلاک بکند، اگر برگزیده او موسی در شکاف به حضور وی نمیایستاد، تا غضب او را از هلاکتِ ایشان برگرداند. و زمین مرغوب را خوار شمردند و به کلام وی ایمان نیاوردند. و در خیمههای خود همهمه کردند و قول خداوند را استماع ننمودند. لهذا دست خود را برایشان برافراشت، که ایشان را در صحرا از پا درآوَرَد. و ذریّت ایشان را در میان امّتها بیندازد و ایشان را در زمینها پراکنده کند. پس به [بت] بعل فغور پیوستند و قربانیهای مردگان را خوردند. و به کارهای خود خشم او را به هیجان آوردند و وبا بر ایشان سخت آمد. آنگاه فینحاس بر پا ایستاده، داوری نمود و وبا برداشته شد. و این برای او به عدالت محسوب گردید، نسلاً بعد نسل تا ابدالآباد. و او را نزد آب مریبه غضبناک نمودند.
حتی موسی را به خاطر ایشان آزاری عارض گردید. زیرا که روح او را تلخ ساختند، تا از لبهای خود ناسزا گفت. و آن قومها را هلاک نکردند، که دربار? ایشان خداوند امر فرموده بود. بلکه خویشتن را با امّتها آمیختند و کارهای ایشان را آموختند. و بتهای ایشان را پرستش نمودند تا آنکه برای ایشان دام گردید. و پسران و دختران خویش را برای دیوها قربانی گذرانیدند، و خون بیگناه را ریختند، یعنی خون پسران و دختران خود را که آن را برای بتهای کنعان ذبح کردند و زمین از خون ملوّث گردید. و از کارهای خود نجس شدند و در افعال خویش زناکار گردیدند. لهذا خشم خداوند بر قوم خود افروخته شد و میراث خویش را مکروه داشت. و ایشان را به دست امّتها تسلیم نمود تا آنانی که از ایشان نفرت داشتند، بر ایشان حکمرانی کردند. و دشمنان ایشان بر ایشان ظلم نمودند و زیر دست ایشان ذلیل گردیدند. بارهای بسیار ایشان را خلاصی داد. لیکن به مشورتهای خویش بر او فتنه کردند و به سبب گناه خویش خوار گردیدند (مزمور 106/ 19 تا 43).
همچنین مزمور 119 که طولانیترین مزمور داوودعلیه السلاماست، در خصوص خیانت بنیاسرائیل در وصایای تورات و عدم حفظ شریعت و کلام خدا، سروده شده است. بزرگترین گناه قوم یهود در همین خصوص بوده و بلکه این گناه عظیم، در اصل از ناحی? کاهنان و کاتبان این قوم بوده است. زیرا ایشان در توراتی که نزدشان به امانت بود خیانت میکردند. اولاً بسیاری از مواعظ و حکمتها و ذکر معاد و قیامت را از آن حذف نمودند و ثانیاً برخی جعلیات بر آن افزودند و به خداوند نسبت دادند. علاوه بر اینها افراد دیگری هم ظاهر شده به دروغ خود را نبی خداوند میخواندند و باعث ضلالت مضاعف قوم میگشتند. چنانکه موسیعلیه السلامنیز از این افراد پیشتر تحذیر داده و برای ایشان مجازات مرگ مقرر فرموده بود (تثنیه 13/ 1 تا 5 - 18/ 10 و20). خداوند سبحان نیز به واسطه فرستادگان حقیقی خود در خصوص این انبیای کَذَبه که غالباً معاونت و چاپلوسی کاهنان و پادشان را میکردند تحذیر میداده است[1] و تا مردم آنچه از علم و حکمت و نبوت طلب میکنند به ایشان داده شود. لیکن هر سخن پاک البته در هر قلبی جای نگیرد و قلوب ناپاک را، سخنان ناپاک میشاید.
کاهنان و کاتبان قوم به تدریج در طول سالها به بدی گراییدند و لذا در نسخههایی که از تورات موسی علیه السلام بر میداشتند «مواعظ» را حذف میکردند،[2] یعنی همان سخنان عظیم خداوند که انسان بدانها زندگی میکند و قلوب مردگان از معنویت، به آنها احیاء میگردد. حضرت موسی علیه السلام در انتهای آن سرگردانی چهل ساله در بیابان، سفر مثنّی را برای بنیاسرائیل انشاء فرمود که فرازی از آن که در همین موضوع است را از همین تورات کنونی نقل میکنیم:
یهوه خدایت تو را این چهل سال در بیابان رهبری نمود تا تو را ذلیل ساخته بیازماید، و آنچه را که در دل توست بداند، که آیا اوامر او را نگاه خواهی داشت یا نه. و او تو را ذلیل و گرسنه ساخت و منّ را به تو خورانید که نه تو آن را میدانستی و نه پدرانت. تا تو را بیاموزاند که انسان نه به نانِ تنها زیست میکند، بلکه به هر کلمهای که از دهان خداوند صادر میشود انسان زنده میشود. (تثنیه 8/ 2 و 3)
از جملهای که در تثنیه 28/ 58 مکتوب است (و در قسمت قبل از این سلسله مقالات نقل شد) بر میآید که آن کلمات تورات که باعث هوشیاری و خوف انسانها از نام مجید و مهیب خداوند است میبایست همان «مواعظ» باشد که انسان را تربیت میکند، و همچنین تذکره روز قیامت، که او را در مسیر صحیح و حق نگاه میدارد و از وابستگی به این دنیای فانی میرهاند.
همچنین از باب هشتم صحیفه نحمیا نیز برمیآید که آن تورات که خداوند پس از گم شدن تابوت عهد به عَزرا (عُزَیر) داد تا در دوران معبد دوم چراغ راه ایشان باشد، شامل مواعظ کثیر بوده است. چرا که عموم مردم به وقت استماعش به گریه شدید و به رکوع و سجود افتاده بودند.
جمعخوانی تورات، در واقع از اوامر موسی علیه السلام به کاهنان قوم بوده است تا مردم سخنان تورات را بشنوند و به مواعظش متنبّه شده «از خداوند بترسند» (تثنیه 31/ 12) اما چه باید گفت که در تورات کنونی حتی یک جمله در خصوص قیامت و معاد باقی نمانده است! (آنچه مانده فقط تاریخ انبیاء از آدمعلیه السلامتا یوسفعلیه السلام در سفر پیدایش، تولد موسی علیه السلام و بعثت او و خروج بنیاسرائیل از مصر تا سرگردانی در بیابان و حوادث این ایام در اسفار خروج و اعداد و مرور اینها از زبان موسی علیه السلام در سفر تثنیه است، و همچنین احکام شریعت که عمدتاً در سفر لاویان جمع آمده است).
اما گناه مردم نیز عدم سلوک عملی ایشان بود در دین و شریعت خدا، و آنچه از آن شنیده و آموخته بودند. لهذا خداوند این قوم را بجز عده اندکی، به عقوبتهایی که مذکور آمد هلاک ساخت و این ماجرا در دو نوبت واقع شد.
یهود به بتپرستی میگراید
یهودیان حدود دویست سال بعد از حضرت سلیمان رسماً بتپرست شده بودند و حتی بتهایی را در معبد سلیمان نهاده، میپرستیدند. مدتی بعد، حضرت ارمیاء از طرف خداوند مبعوث شد تا این قوم را از خواب غفلت بیدار کند:
خداوند میگوید هر آینه مثل زنی که به شوهر خود خیانت ورزد، همچنین شما ای خاندان اسرائیل به من خیانت ورزیدید. آواز گریه و تضرّعات بنیاسرائیل از بلندیها [بتکدهها] شنیده میشود. زیرا که راههای خود را منحرف ساخته و یهوه خدای خود را فراموش کردهاند. ای فرزندان مرتد، بازگشت نمایید و من ارتداد شما را شفا خواهم داد. (ارمیاء 3/ 20 تا 22)
خداوند میگوید ای اسرائیل! اگر بازگشت نمایی اگر نزد من بازگشت نمایی و اگر رجاسات خود را از خود دور نمایی، [از ارض مقدس] پراکنده نخواهی شد. و به راستی و انصاف و عدالت به حیات یهوه [یعنی فقط به خدای حیّ] قسم خواهی خورد و امّتها خویشتن را به او مبارک خواهند خواند و به وی فخر خواهند کرد. (ارمیاء 4/ 1 و 2)
سخن خداوند به ارمیاء نبیعلیه السلام، که او را قبل از خرابی معبد اول مبعوث کرده بود تا یهود را تحذیر دهد، این بود که حتی یک فرد صالح در اورشلیم باقی نمانده است:
در کوچههای اورشلیم گردش کرده ببینید و بفهمید و در چهارسوهایش تفتیش نمایید که آیا کسی را که به انصاف عمل نماید و طالب راستی باشد توانید یافت تا من آن [شهر] را بیامرزم؟ و اگر چه بگویند قسم به حیات یهوه، لیکن به دروغ قسم میخورند. [قول ارمیاء این است:] ای خداوند آیا چشمان تو به راستی نگران نیست؟ ایشان را زدی اما محزون نشدند و ایشان را تلف نمودی اما نخواستند تأدیب را بپذیرند. رویهای خود را از صخره سختتر گردانیدند و نخواستند بازگشت نمایند. و من گفتم به درستی که اینان فقیرند و جاهل هستند که راه خداوند و احکام خدای خود را نمیدانند. پس نزد بزرگان [یعنی کاهنان و مشایخ قوم] میروم و با ایشان تکلم خواهم نمود. زیرا که ایشان طریق خداوند و احکام خدای خود را میدانند. لیکن ایشان متّفقاً یوغ را شکسته و بندها را گسیختهاند. از این جهت، شیری از جنگل ایشان را خواهد کشت، و گرگ بیابان ایشان را تاراج خواهد کرد، و پلنگ بر شهرهای ایشان در کمین خواهد نشست، و هر که از آنها بیرون رود دریده خواهد شد. زیرا که تقصیرهای ایشان بسیار و ارتداد ایشان عظیم است. [قول خداوند این است:] چگونه تو را برای این [امور] بیامرزم که پسرانت مرا ترک کردند و به آنچه خدا نیست [= بتها] قسم خوردند و چون من ایشان را سیر نمودم مرتکب زنا شدند و در خانههای فاحشهها ازدحام نمودند، مثل اسبان پروردهشده مست شدند که هر یکی از ایشان برای زن همسایه خود شیهه میزند. و خداوند میگوید آیا به سبب این کارها عقوبت نخواهم رسانید و آیا جان من از چنین طایفهای انتقام نخواهد کشید؟ (ارمیاء 5/ 1 تا 9)
خداوند یهوه چنین میگوید: من این اورشلیم را در میان امّتها قرار دادم و کشورها را به هر طرف آن. و او از احکام من بدتر از امّتها و از فرایض من بدتر از کشورهایی که گرداگرد او میباشد عصیان ورزیده است. زیرا که اهل او احکام مرا ترک کرده به فرایض من سلوک ننمودهاند. بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: چونکه شما زیاده از امّتهایی که گرادگرد شما میباشند غوغا نمودید و به فرایض من سلوک نکرده احکام مرا به عمل نیاورید بلکه موافق احکام امّتهایی که گرداگرد شما میباشند نیز عمل ننمودید. لهذا خداوند یهوه چنین میگوید: من، اینک من به ضدّ تو هستم و در میان تو به نظر امّتها داوریها خواهم نمود و با تو به سبب جمیع رجاساتت کارها خواهم کرد که قبل از این نکرده باشم و مثل آنها هم دیگر نخواهم کرد. بنابراین پدران در میان تو [به وقت محاصره و قحطی] پسران را خواهند خورد و پسران پدران خویش را خواهند خورد و بر تو داوریها نموده تمامی بقیّت تو را به سوی هر باد [یعنی در چهار جهت اصلی] پراکنده خواهم ساخت. لهذا خداوند یهوه میگوید: به حیات خودم قسم چونکه تو مَقْدَس [= معبد] مرا به تمامی رجاسات و جمیع مکروهات خویش نجس ساختی من نیز البته تو را منقطع خواهم ساخت و چشم من شفقت نخواهد نمود و من نیز رحمت نخواهم فرمود. یک ثلث تو در میانت از وبا خواهند مرد و از گرسنگی تلف خواهند شد و یک ثلث به اطرافت به شمشیر خواهند افتاد و ثلث دیگر را به سوی هر باد پراکنده ساخته شمشیر را درعقب ایشان خواهم فرستاد. (حزقیال 5/ 5 تا12)
بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: مثل درخت مَو که آن را از میان درختان جنگل برای هیزم و آتش [خلق] تسلیم کردهام همچنان سکنه اورشلیم را تسلیم خواهم نمود، و نظر خود را بر ایشان خواهم دوخت. از یک آتش بیرون میآیند و آتشی دیگر ایشان را خواهد سوزانید. پس چون نظر خود را بر ایشان دوخته باشم خواهید دانست که من یهوه هستم. و خداوند یهوه میگوید به سبب خیانتی که ورزیدهاید زمین [مقدس] را ویران خواهم ساخت. (حزقیال 15/ 6 تا 8)
مروری بر تاریخ ساخت معبد در یهود
یوشع علیه السلام وصیّ حضرت موسیعلیه السلام قوم را به زمین مقدس داخل کرد و سپس زمین را طبق دستور خداوند به تعداد اسباط یعنی به دوازده بخش تقسیم فرمود[3] خیمه عهد خدا یعنی معبد موقت قوم را در شهر شیلوه برپا داشت و آنگاه تابوت عهد را به آنجا انتقال دااد (یوشع 18/ 1). شهر شیلوه به سبب ضلالتها و بلاهایی که در آن رخ نمود ویرانه گشت.
در حدود سیصد سال بعد، حضرت داوودعلیه السلام خیمه عهد را در اورشلیم برپا نمود (دومِ سموئیل 6/ 17) و حضرت سلیمان علیه السلام وصی و فرزند داوودعلیه السلام، معبد خداوند را از سنگ و چوب در آنجا ساخت، معبدی که به مدد خداوند با قوتهای فوق بشری بنا شده، صدای چکش و تبر و آلات آهنی به وقت ساخت از آن مسموع نمیگردید (اولِ پادشاهان 6/ 7). سلیمان تابوت عهد حاوی نسخه اصلی تورات و ماترک موسی علیه السلام را در آن نهاد.
در قرآن مجید، استخدام جن و باد و قوّات فوق بشری برای حضرت سلیمان برای ساخت پرستشگاه اشاره شده است:
و باد را مسخّر سلیمان کردیم. بامدادان یک ماهه راه مىرفت و شبانگاه یک ماهه راه. و چشمه مس را برایش جارى ساختیم و گروهى از دیوها به فرمان پروردگارش برایش کار مىکردند و هر که از آنان سر از فرمان ما مىپیچید به او عذاب آتش سوزان را مىچشانیدیم. براى وى هر چه مىخواست از بناهاى بلند و تندیسها و کاسههایى چون حوض و دیگهاى محکم بر جاى، مىساختند. اى خاندان داود! سپاسگزار باشید و اندکى از بندگان من سپاسگزارند (سبأ/ 12 و 13).
وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَینْ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَینْ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن یَزِغْ مِنهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیر * یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن محَّارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کاَلجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَتٍ اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّکُور *
در این خصوص موارد دیگری نیز در قرآن مذکور است (نگا. انبیاء/ 81 و 82 ـ نمل/ 17 ـ ص/ 36 تا 40).
باید توجه کرد که کلیات ساخت معبد در اقوام مختلف، در قرآن مورد تأیید قرار گرفته است. یکی از وظایف پیامبران این بوده است تا عبادتگاهی خاص برای پرستش خداوند بنا کند. این موضوع در دو آیه از سور? حج مؤکد گشته است:
و براى هر امتى عبادتگاهی نهادیم تا نام خدا را بر حیوانات بستهزبان که روزیشان کرده است یاد کنند، پس معبود شما خداى یگانه است، مطیع او شوید و فروتنان را بشارت ده (حج/ 34). وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً لِّیَذْکُرُواْ اسْمَ اللهِ عَلىَ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَإلَهُکمُ إلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أسْلِمُواْ و بَشِّرِ الْمُخْبِتِین.
برای هر امتی عبادتگاهی مقرر کردیم تا او را عبادت کنند (حج/ 67). لِّکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکا هُمْ نَاسِکُوهُ.
معبد سلیمان نهایتاً در سال 586 قبل از میلاد توسط سپاه بخت النصر به همراه شهر اورشلیم ویران شد. این معبد فقط 424 سال دوام داشت و بنیاسرائیل در این مدت، باطن دین را رها نموده به ظاهر آن بسنده میکردند و به معبد سلیمان مفاخرت میکردند.
خداوند حکیم در این ایام در میان یهودیان ساکن سامره (شومرون) که آشکارا بت میپرستیدند حضرت ایلیا (الیاس) و شاگردش الیَسَع را برانگیخت، و در میان یهودیان اورشلیم نیز اشعیاء و ارمیاء و حزقیال را. لیکن یهود به این انبیاء گوش نگرفتند و حضرت اشعیاءعلیه السلام را با اره دو پاره کردند[4] و ارمیاء نبی را مضروب و محبوس نمودند (ارمیاء 20/ 1 و 2). آنها در پاسخ موعظات انبیاء به ایشان میگفتند که ما اسبان تیزرو مهیا کردهایم که با آنها خواهیم گریخت. لیکن خداوند به واسطه اشعیاءعلیه السلام بدیشان فرمود که عقوبت خدا ناگهانی خواهد آمد؛ مثل فرو ریختن دیوار بر اثر شکافی که در آن رخ نموده باشد (اشعیاء 30/ 12 تا 17). و خداوند بختالنصر پادشاه بابل را بر آنها مسلط کرد و او فردی خونریز بود، و بر زبان ارمیاء نبی(ع) حتی نام او را پیشتر اعلام نمود:
خداوند میگوید مرا اطاعت ننمودید بلکه خشم مرا به اعمال دستهای خویش برای بلای خود به هیجان آوردید. بنابراین یهوه صَبایوت [خداوند سپاهان][5] چنین میگوید: چونکه کلام مرا نشنیدند خداوند میگوید اینک من فرستاده تمامیِ قبایل شمال را با بنده خود نَبوکَد نَصَّر پادشاه بابل گرفته ایشان را به این زمین و بر ساکنانش و بر همه امّتهایی که به اطراف آن میباشند خواهم آورد و آنها را بِالکل هلاک کرده، دهشت و مسخره و خرابیِ ابدی خواهم ساخت. و از میان ایشان آواز شادمانی و آواز خوشی و صدای داماد و صدای عروس و صدای آسیا و روشنایی چراغ را نابود خواهم گردانید. و تمامی این زمین خراب و ویران خواهد شد و این قومها هفتاد سال پادشاه[های] بابل را بندگی خواهند نمود. و خداوند میگوید که بعد از انقضای هفتاد سال من بر پادشاه بابل و بر آن امّت و بر زمین کلدانیان عقوبت گناه ایشان را خواهم رسانید. (ارمیاء 25/ 7 تا 12)
من جهان و انسان و حیوانات را که بر روی زمینند به قوت عظیم و بازوی افراشته خود آفریدم و آن را به هر که در نظر من پسند آمد بخشیدم. و الان من تمامیِ این زمینها را به دست بنده خود نبوکد نَصَّر پادشاه بابل دادم و نیز حیوانات صحرا را به او بخشیدم تا او را بندگی نمایند. و تمامیِ امتها او را و پسرش و پسر پسرش را خدمت خواهند نمود تا وقتی که نوبت زمین او نیز برسد. (ارمیاء 27/ 5 تا 7)
در سال 586 قبل از میلاد، بختالنصر پادشاه بابل از پی هوای نفس خود با سپاهیان بسیار بر اورشلیم تاخت و شهر را نابود کرده، معبد سلیمان را به آتش کشید. سپاه بابل اکثر یهودیان را کشت و تنها چهل هزار نفر را زنده نگاه داشت که آنها را به اسیری گرفته، به جهت غلامی و کنیزی با خود به بابل بردند.
وقتی خداوند معبد با عظمت سلیمان را به دشمنان این قوم واگذار کرد تعبیرش آن بود که دیگر عبادت یهودیان را نمیخواهد. این، سخن خداوند است که به توسط یکی از انبیاء بیان شده است.
ادامه دارد...
پانوشتها:
[1]. در خصوص ظهور مکرر انبیای کذبه در یهود، به صحیفه ارمیاء ابواب 14 و 23 و 27 تا 29 و همچنین صحیفه حزقیال ابواب 13 و 14 مراجعه فرمایید. بعد از عروج حضرت عیسی علیه السلام نیز افراد کاذبی همچون پولس پدیدار شدند که خود را فرستاده عیسی میخواندند. جالب توجه اینکه حضرت عیسی علیه اسلام پیشتر در خصوص ظهور این انبیای کذبه تحذیر داده بود (نگا. متّی 7/ 15 و 16 ـ 24/ 5 و 11 و 24 ـ مرقس 13/ 22 و 23 ـ لوقا 17/ 1 و 2). بعدها پطرس وصیّ عیسی علیه السلام نیز خبر میدهد که این امر واقع شده است (نامه دوم پطرس 2/ 1).
[2]. برای دانستن اینکه تورات موسی علیه السلام حاوی مواعظ و هدایتهای مفصلی بوده است، به این آیات قرآن رجوع فرمایید: مائده/ 44 و 66 ـ انعام/ 154 ـ اعراف/ 145 و 154 ـ انبیاء/ 48. و در این مورد که کاتبان در نسخهبرداری از تورات اصلی، فقط جملات اندکی را روی کاغذهای خود نوشته برای مردم میخواندند و اکثر آن را پنهان میکردند نگا. انعام/ 91 و مائده/ 15.
[3]. این موضوع در قرآن مجید نیز مذکور است، نگا. اعراف/ 160 و 168: ?وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتىَ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ... وَ قَطَّعْنَاهُمْ فىِ الأَرْضِ أُمَمًا ...?
[4]. به مدخلهای إشَعیاء و ارّه در قاموس کتاب مقدس نوشت? جیمز هاکس رجوع فرمایید.
[5]. نگا. کتاب اول سموئیل 17/ 45 و نیز به ترجمه عبری به فارسی مزامیر داوود چاپ انجمن کلیمیان ایران، 1379، در ذیل مزمور 24/ 10 که این عبارت را به همین صورت ترجمه نمودهاند.
