سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

 

حجت الاسلام سید احمد دارستانی  شب پنجم محرم 1392

نکته بسیار مهم که فکر می کنم شنیدنش برای همه واجب و لازم است این است که: خبری در عالم است که اگر گنهکارها از آن خبر مطلع شوند، نه تنها گناه نمی کنند بلکه فکر گناه هم به ذهنش نمی رسد؛ شاید این خبر مهم ترین خبر در عالم هستی باشد. اگر گنهکاران از محبت خدا به خودشان خبر داشتند نه تنها گناه نمی کردند، فکر گناه هم نمی کردند.

خدای تبارک و تعالی به بنده خود عیسی نبی(ع) می فرماید: یَا عِیسَى کَمْ أُطِیلُ‏ النَّظَرَ وَ أُحْسِنُ الطَّلَب؟[1] چه قدر چشم به راه باشم؟ چشم براه چه کسی؟ چشم به راه آنهایی که رهایم کردند و رفتند. چه قدر مشتاقم برگردد و دوباره بیاید.

یک جمله: جوانها گناهکارها که همه ما شامل آن می شویم، حتی آنها که فکر می کنند خوب هستند، آنها هم شاملش هستند، گناهکارها گمشده خدا هستند. 

یَا عِیسَى کَمْ أُطِیلُ‏ النَّظَرَ وَ أُحْسِنُ الطَّلَب؟ چه قدر چشم براه باشم؟ چرا مرا رها کردی و رفتی؟ خوش آمدی. در بیست و هفتم و بیست و هشتم ذی الحجه حرّ جلو سیدالشهدا (ع) را گرفت با هزار نفر. آقا هر چه فرمود: حرّ بگذار من از این سرزمین بروم، حرّ نگذاشت. آقا را آنقدر نگه داشت تا همه سپاه آمدند. حالا در شب عاشورا پشیمان می شود. شب عاشورا رفت پیش عمر سعد، گفت: ابن سعد واقعا می خواهی حسین را بکشی؟ گفت: بله. صبح آمد کفش خود را به گردن انداخت؛ چشمانش را بست و طنابی را دور گردن انداخت و داد دست غلامش و گفت من را به سمت خیمه سیدالشهدا (ع) ببر. حرّ بیاید یا نیاید امام حسین (ع) را ظهر عاشورا به قتلگاه می برند. دیگر حرّ به درد امام حسین (ع) نمی خورد. اما ولی خدا نگاهش به ما اینگونه نیست. می گوید: من که به در او می خورم.

آقا چگونه او را تحویل گرفت! سرت را بالا بگیر. خدا رحمت کند مادرت را چه اسم زیبایی بر تو گذاشت. اصلا به رویش نمی آورد که تو مرا گرفتار کربلا کردی. تو برگرد ولو جانی ترین آدم باشی، سیدالشهدا (ع) تحویلت می گیرد. زیرا او مظهر رحمت خدا ست.

لَوْ عَلِمَ‏ الْمُدْبِرُونَ‏ عَنّى‏ کَیْفَ‏ انْتِظارى‏ بِهِمْ‏، لَماتُوا شَوْقاً إلَىَّ. (اگر آنان که به من پُشت کرده‏اند، مى‏دانستند که چگونه چشم براه و منتظر آنانم، از شوق به من جان مى سپردند.)[2]

دوستان آیا ما حق داریم به خدا پشت کنیم؟! اصلا ما چه کسی هستیم؟ خدا کی است؟ منی که از نطفه آفریده شدم، اگر امروز بمیرم تا فردا خاکم نکنند کل خانه را بوی تعفن بر می دارد. اگر انسان اینها را بفهمد دیگر فکر گناه هم نمی کند. عَنّى‏ کَیْفَ‏ انْتِظارى‏ بِهِمْ. 

ببینید خدا چگونه گناهکارها را تحویل می گیرد. اگر خوبهای جامعه، ما گناهکارها را عین خدا تحویل می گرفتند یک گنهکار در این مملکت پیدا نمی شد.

خیلی از ما ها می ترسیم محبت خدا را به مردم بگوییم. فکر می کنیم اگر مردم محبت خدا را بفهمند بیشتر گناه می کنند. اگر من بفهمم سیدالشهدا چه قدر مرا دوست دارد؛ می توانم راحت گناه کنم؟! 

می گوید اگر گنهکارها می دانستند حال مرا که چه قدر دوست دارم که برگردند؟ ‏، لَماتُوا شَوْقاً إلَىَّ. در جا می مردند تفرقت‏ أوصالهم‏. بند بند پیکرشان از هم متلاشی می شد. اگر گناهکارها می دانستند حال و روز من خدا را که چگونه منتظرم برگردن.

ظهر عاشورا آقا سیدالشهدا (ع) صدا زد ابوالفضل بیا، آمد. برادر بگو کسی شمشیر نزند، چرا؟ فرمود: آفتاب در چشم دشمن است نامردی است، بگو جنگ را عقب بیاندازند، آفتاب قدری بالاتر برود.

در قتلگاه آقا فرمود اگر دین ندارید انسان باشید. این جمله مشق امروز ماست که مرد بودن ربطی به دین ندارد.

اگر مسلم در خانه هانی عبیدالله را نکشد به خاطر این بود که گفت هر چه در سیره امیرالمومنین(ع) نگاه کردم ندیدم که مهمان را دعوت کنی و از پشت بزنی، ندیدم!! یعنی سیدالشهدا (ع) کشته یک جوانمردی مسلم است. ناموسش به اسارت رفت، تا اینجا ایستاد ه پای یک جوانمردی!

تمام کسانی که در طول تاریخ توبه کردند وقتی توبه کردند که پیغامی از محبوبشان به آنها رسید، توبه کردند و پاک شدند جنسشان عوض شد.   



[1]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج8، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، نوبت چاپ: چهارم‏، 1407 ق‏، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، ص134.

[2]. جامع السعادت، ج 3، ص 130.

 






نوشته شده در تاریخ شنبه 93 تیر 21 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin