سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

سخنرانی دکتر سنگری در محرم سال 91، مسجد سلمان فارسی

سلمان افتخار مسلمانان

در کربلا شخصیتی است که از شخصیت های بسیار بزرگ و شاخص نهضت حسینی است؛ شخصیتی که در راه به اباعبدالله علیه‌السلام پیوست؛ و در ابتدا سر پیوستن و همراهی با حضرت را نداشت. این شخصیت در فاصلة زمانی بسیار کوتاهی چنان در پیشگاه اباعبدالله علیه‌السلام رشد کرد و محبوب شد که  فرماندة جناح راست سپاه حضرت اباعبدالله حسین علیه‌السلام شد؛ نام این شخصیت زهیر بن قین است. امام با یک ترفندی، و روش بسیار شیرینی این شخصیت را در بین راه جذب کرد. بسیاری می‌گویند معلوم نیست امام در گوش او چه چیزی را گفت که جذب شد.

روش زهیر به این صورت بود که از کوفه بیرون آمد که با عبیدالله نباشد؛ اما در یک فاصله سیصد، چهار صد متری از اردوی حضرت اباعبدالله علیه‌السلام خیمه اش را بر پا می کرد، می خواست ببیند آخر و عاقبت این کار چه می شود. در فاصله یک کیلو متری اردو و نیروهای حضرت حرکت می کرد. وقتی امام خیمه ها را بر پا می کرد او هم در پانصد،‌ ششصد متری، چادر خودش را بر پا می کرد. غلام و همسرش، او را همراهی می کردند، شاید هم غلام و خدمتکاران دیگری هم داشته باشد که اشاره نکرده اند.


حضرت اباعبدالله علیه‌السلام با یک زیرکی و فقاهتی که خاص ایشان است،‌ او را جذب کرد. در یکی از منزل ها امام به یارانش گفت: حالتی بگیرید که می خواهیم خیمه ها را بر پا کنیم، ‌خیمه ها را به ظاهر از شترها پایین آوردند. زهیر وقتی متوجه شد امام می خواهند اردو بزنند، ‌خیمه هایش را بر پا کرد؛  وقتی او کاملاً مستقر شد، امام فرمود: اکنون شما خیمه ها را ببرید و نزدیک خیمه زهیر و آنها را بر پا کنید. ظهر بود و زهیر در خیمه مجلل خود بر سر سفره مشغول خوردن ناهار بود که پیک حضرت اباعبدالله علیه‌السلام از راه رسید و اعلام کرد که امام با شما کار دارد. نوشته اند که لقمه بین دهان و زمین بود، مردد بود که برود یا نه، که همسرش دلهم یا دیلم بنت عَمر که به نظر می رسد ایرانی تبار باشد، گفت برخیز و برو پسر فاطمه دعوتت کرده است؛ بالاخره از خیمه بیرون آمد همین که به در خیمه امام رسید دید امام از دور می آید و آغوش خود را باز کرده است. امام، زهیر را در آغوش گرفت و جمله ای در گوشش گفت؛ زهیر برگشت به خیمه و به همسرش  گفت: أَنتِ طالق؛ ترا آزاد کردم، طلاقت دادم. آزاد هستی می توانی برگردی؛ به غلامش  گفت: برگردید و همة این خیمه و بارگاه را با خود ببرید تمام این امکانات تقدیم به شما  می خواهم با حسین علیه‌السلام  همراه شوم.

هنگامی که نزدیک کربلا شدند، زهیر به یاران گفت: یکبار با سلمان به قسمت شمال ایران رفته بودیم و آنجا را فتح کردیم؛ مناطق آذربایجان و مازندران و غنائم بسیار زیادی را بدست آوردیم وقتی این انبوه غنائم را در مقابل خود دیدیم لذت بردیم؛ سلمان دست بر شانه های ما گذاشت و گفت: به این گنجها و غنائم دل نبندید؛ گنجی بزرگ و غنیمتی پایان ناپذیر در راه است و آن روزی است که فرزند پیامبر حسین بن علی علیه‌السلام شما را دعوت می کند آن روز برای شما بزرگ‌ترین گنج عالم است. به نظر می رسد حضرت اباعبدالله علیه‌السلام این نکته را به یاد زهیر آورد و زهیر که فراموش کرده بود، با این یاد آوری به حضرت  پیوست و در کربلا تا آخرین لحظه‌ها جزء مدافعان نزدیک اباعبدالله علیه‌السلام بود. این گوشه ای از شخصیت حضرت سلمان و سجایا و فضایل ایشان.

نکته دیگر که برای ما درس خوبی است؛ پویندگی و پیگیری و خستگی ناپذیری حضرت سلمان برای یافتن حقیقت است؛ نام سلمان تنها افتخار ما نیست افتخار جهان اسلام است و شیوه های او،‌ درک و فهم او موقعیت شناسی او ارتباطی که با حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام دارد برای همه ما الگو و سرمشق است.

مقدمه

ارزش انسان بر اساس کتاب قرآن بر پیوند دادن دو چیز است که با این دو  مسأله عظمت و ارزش و اعتبار پیدا می کنیم و شرط رهایی انسان از تبه کاری، رذایل است یکی ایمان و دیگری عمل صالح. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏ وَ الْعَصْرِ*إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ [1]مطلق انسان در تباهکاری است إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ [2] مگر کسانی که با یک پشتوانه از ایمان و عمل صالح و دو تا پیوستار دیگر نسبت به آن. إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ.[3] لازمه تحقق،‌ حق هم این است که صبر داشته باشید اگر این چهار  عنصر در وجود انسان باشد انسان از بزرگترین خطر و آفت یعنی خسران رهایی می یابد.

اما این دو ضلع یک مثلث است و ضلع سومی هم وجود دارد که باید کنار این دو قرار گیرد تا مسأله تکمیل شود و آن علم است. زمانی می توان عمل صالح انجام داد که علم داشت و  نیاز خود  را بشناسیم و ضرورت این لحظه را بدانیم. در نتیجه در تفاسیر گفته اند عمل صالح، عمل متناسب با زمان است بایسته‌ترین کاری که امروز شما باید انجام دهید اسمش می شود عمل صالح، ‌که اگر امروز انجام ندهید فردا انجام دهید دیگر عمل صالح نیست. خدا ما را برای این خلق کرده است که بهترین کار را انجام بدهیم. الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً [4]یعنی اگر کار خوب کند ارزشمند نیست باید بهترین کار را بکند و لازم انجام بهترین کار، فهم این است که بهترین کار کدام است؛ باید تشخیص داد بهترین موضوع چیست و لازمه این مسأله زمان شناسی است.

در این زمینه نکته ای در باب قیام توابین مقام معظم رهبری بیان فرمودند: توابین چهار هزار نفر بودند و تقریباً همگی قتل عام شدند، یکی، دو تا از ایشان باقی ماندند. تصور کنید چهار هزار نفر کشته  در مقابل شهدای کربلا، خیلی تعدادشان زیاد است؛ اما شهادتشان چندان ارزشی نداشت چون به موقع عمل نکردند آن موقع که باید باشند نبودند مهم این است که که انسان دریابد کی باید باشد و کی نباشد، نه اینکه مالش  یا کمکش باشد، خودش باشد .

وقتی عبیدالله بن حر جعفی در قصر بنی مقاتل با امام مواجه شد امام، او را دعوت کرد. او در پاسخ  گفت من دو چیز را  می خواهم تقدیمت کنم یک اسب و یک شمشیر که بهترین اسب و شمشیر عرب‌اند، امام فرمود: من خودت را می خواستم. لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی‏ فَرَسِک[5]‏ من اسبت را نمی خواهم من خودت را می خواهم.

و کربلا اینگونه بود که امام خودِ افراد را می خواست. بعضی ها دیر آمدند آنهایی که دیر رسیدند گر چه مثل یاران اباعبداله هم فداکاری می کردند ولی ارزش نداشت. امروز شهدای توابین مطرح نیستند با اینکه فداکاری کردند؛ اما چون به موقع بر نخاستند تشخیص زمان ندادند، کارشان اعتبار چندانی ندارد.

دسته بندی اعمال بر اساس قرآن

اعمال ما می تواند چند شکل داشته باشد؛ دین ما دینی است که گفته است  عمل و علم باید تؤامان باشد. ما چند شکل عمل داریم که اکنون می خواهیم ببینیم نوع عمل کربلا چگونه عملی بوده است.

گروه یک: یک نوع عمل این است که قرآن می فرماید  برای مرضات الله یا لوجه الله اتفاق می افتد. إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ[6] این توصیفی است که برای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و خانواده اش اتفاق افتاد وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه[7] شبی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام لیلة المبیت را پشت سر گذاشت در بستر پیغمبر خوابید این آیه نازل شد ، گروهی از افراد اینگونه هستند که فقط برای رضای خدا کار می کنند.

گروه دو: کسانی هستند که دوست دارند کار خوب کنند اما امکاناتی و پولی ندارد و یا از نظر جسمی دچار مشکل هستند. در قرآن اشاره شده است که وقتی پیغمبر می خواست به جنگ برود کسانی بودند که اینگونه با پیامبر برخورد می کردند تَوَلَّوْا رویشان را بر می گرداندند وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنا[8]  چشمهایشان از اشک پر بود  حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُون[9] چون چیزی نداشتند کمک کنند نه وسیله و نه حتی شمشیر امکاناتی برای کمک کردن به پیغمبر نداشتند.

گروه سوم: کسانی هستند که کار خوب می کنند اما متأسفانه بعد از کمی کار خوبشان را ضایع می کنند. لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى[10] صدقات و کارهای خیر و خوب خودتان را با مِنّت گذاشتن و اذیت تباه نکنید.

گروه چهارم: کسانی هستند که قرآن در مورد آنها می فرماید کار نمی کنند اما منتظر ستایش هستند برای کاری که نکرده اند. وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذاب[11] اینها که دائم دنبال تشویقند اما کاری نکرده اند عذاب الهی متوجه‌شان خواهد شد.

یاران اباعبدالله کارشان چگونه است؟

کسانی که با اباعبدالله علیه‌السلام هستند کارشان خیلی زیباست. ای کاش با مطالعه رفتار یاران اباعبدالله علیه‌السلام و بارقه ای از این ویژگی ها، کمالات و فضائل در زندگی ما زده شود.

امام در لحظه شهادت یاران سعی می کند خود را به بالای سرشان برساند. وقتی به بالای سر اینها می رسید سرشان را به دامن می گرفت خون را از صورتشان پاک می کرد و گاهی اوقات جمله ای هم می گفتند در فرصتی هم که در آغوش امام بودند کارشان را خوب انجام می دادند از امام می پرسند آیا خوب وظیفه را انجام دادیم؟ وقتی امام به   بالای سرشان می رسید،  می گفتند یا ابن رسول‏ اللّه‏ اوفیت‏؟! پسر پیغمبر ما وظیفه خود را خوب انجام دادیم؟ و  امام با زیبا ترین کلمات تشکر می کرد و تشکر امام اینگونه بود؛ اگر صورتشان خونی بود خون را پاک می کرد و اگر صورتشان خونی نبود به سینه می چسباند و وقتی موهایشان را نوازش می کرد می فرمود: نعم أنت أمامی فی الجنّة، تو پیش از من به بهشت می رسی سلام مرا به پیغمبر برسان فاقرأ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله منّی السلام‏ و أعلمه أنّی فی الأثر.[12] این وضع یاران اباعبدالله الحسین علیه‌السلام  بود یک بار در کاری که کردند منّت نگذاشتند،  طلب نکردند.

سخترین صحنه های کربلا

1) صحنه شهادت حضرت علی اصغر است وقتی خون او در دستان اباعبدالله علیه‌السلام می ریخت گفت:  هَوَّنَ‏ عَلَیَ‏ مَا نَزَلَ‏ بِی‏ أَنَّهُ‏ بِعَیْنِ‏ اللَّه‏[13]خدایا چون تو داری می بینی چقدر آسان است و این چیزی نیست که من تقدیمت کنم.

2) عزیزتر از اباعبدالله علیه‌السلام برای زینب کسی نبود وقتی در گودال قتلگاه می آید دستش را می زند زیر بدن اباعبدالله آن قدر این بدن زخم خورده که امام زمان علیه‌السلام در وصف این بدن اینگونه می گویندکه من فقط کلمه اش را می گویم تهنو یعنی خمیر شده آنگاه حضرت زینب سلام الله علیها دست زیر این بدن می گیرد و از گوشه و کنار دست زینب این بدن رها می شود و روی خاک می افتد بلندش می کند وقتی روی دستش می گیرد می گوید اللهم تقبل منا هذا قلیل[14] خدایا این اندک را از ما بپذیر این همه عظمت را کوچک می بیند کار برای خدا باید این گونه باشد یعنی هر چه کردی وقتی به او می رسی برای کارت بهایی قائل نشو و آن را چیزی نبین.

 



[1]  . سوره عصر،‌آیات1، 2. 

[2] . سوره عصر،‌آیه3.

[3]. سوره عصر،‌آیه3.

[4]. سوره ملک،‌آیه 2.

[5]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار( ط- بیروت)، ج44، ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏،‌ نوبت دوم‏، 1403 ق‏،‌ص 315.

[6]. سوره انسان، آیه 9.

[7]. سوره بقره، آیه 207.

[8]. سوره بقره، آیه 92.

[9]. سوره بقره، آیه 92.

[10]. سوره بقره، آیه 264.

[11]. سوره آل عمران،‌آیه 188.

[12]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله‏، عوالم العلوم و المعارف( مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام)، ج 17، ناشر: مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏،‌ نوبت اول‏،‌ 1413 ق‏،‌ ص 265.

[13]. ابن طاووس، على بن موسى- فهرى زنجانى، احمد، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى‏،‌ناشر: جهان‏، نوبت اول‏، 1348 ش‏، ص 117.

[14]. علامه بیرجندی، کبریت الاحمر، ص376.






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 بهمن 10 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin