منبر مکتوب

چکیده

امام حسن عسکری‌علیه‌السلام در دوره امامت، با گروه‏هایی رو به رو بودند که هر یک به نوب? خود، انحرافی عظیم در دین ایجاد می‏کردند؛ از این‏رو در برخورد با این‏گونه انحرافات، دو روش غیرمستقیم و مستقیم را پیش گرفتند و با تلاش وسیع علمی و پرورش شاگردان و همچنین توجیه و راهنمایی بزرگان شیعه در روش غیرمستقیم و برخورد با غلات، صوفیان، ثنویه و... در روش مستقیم و

امام حسن عسکری‌علیه‌السلام، در عصری زندگی می‏کرد که گروه‏های مختلفی از غُلات، صوفیه، ثنویه و...، اختلافهای بسیاری را در دین وارد کرده بودند، حتی برخی از شیعیان، در امامت ایشان دچار تردید شدند تا آنجا که امام‌علیه‌السلام فرمود: «مَا مُنِی‏ أَحَدٌ مِنْ‏ آبَائِی‏ بِمِثْلِ مَا مُنِیتُ بِهِ مِنْ شَکِّ هَذِهِ الْعِصَابَةِ فِی فَإِنْ کَانَ هَذَا الْأَمْرُ أَمْراً اعْتَقَدْتُمُوهُ وَ دِنْتُمْ بِهِ إِلَی وَقْتٍ ثُمَّ ینْقَطِعُ فَلِلشَّکِّ مَوْضِعٌ وَ إِنْ کَانَ مُتَّصِلًا مَا اتَّصَلَتْ أُمُورُ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی هَذَا الشَّک‏؛هیچ یک از پدرانم، آن گونه که من گرفتار تردید [گروهی از] شیعیان خود شدم مورد تردید واقع نشدند. اگر این موضوع [امامت] که شما به آن معتقد و پایبندید موقت و منقطع بود، جای شک و تردید داشت، و اگر امامت امری پیوسته و مستمر است [که چنین است و] تا زمانی که امور الهی جریان دارد [پا برجاست]، دیگر این شک و تردید چه معنایی دارد؟»

حضرت برای بیرون رفتن از این بحران و برخورد با منحرفان برنامه‏های وسیعی را ترتیب داد که به اهم آنها اشاره می‏شود:

روشهایبرخوردامامحسنعسکری‌علیه‌السلامبامنحرفان

الف. برخوردغیرمستقیم

برای از بین بردن انحرافات در جامعه، باید فرهنگ‏سازی کرد. این کار در واقع مبارز? ریشه‏ای و غیرمستقیم با انحرافات است. حضرت عسکری‌علیه‌السلام در این زمینه برنامه‏های زیرا را اجرا کردند:

1. تلاش وسیع علمی: همچون تربیت شاگردان، تشویق نویسندگان، تألیف کتب توسط خود آن حضرت و شاگردانش، پاسخ به شبهات  و... .

2. توجیه و راهنمایی بزرگان شیعه:

الف. «محمد بن حسن میمون» می‏گوید: به امام عسکری‌علیه‌السلام نامه‏ای نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم؛ ولی بعد با خود گفتم: مگر امام صادق‌علیه‌السلام نفرمود: «فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.»

حضرت عسکری‌علیه‌السلام در پاسخ نوشتند: هرگاه گناهان دوستان، زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می‏کند و گاهی از گناهان بسیاری گذشت می‏کند، همچنان‏که پیش خود گفته‏ای: فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم: «وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَبْصَرَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ‏ اعْتَصَمَ‏ بِنَا، مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا فِی السَّنَامِ الْأَعْلَی وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا فَإِلَی النَّارِ؛و برای کسانی که از ما هدایت و بصیرت بجویند، نوریم، و ما نگهدار کسانی هستیم که [برای نجات از گمراهی] به ما پناه آورده‏اند، هر کس ما را دوست بدارد، در رتب? بلند [تقرّب به خدا] با ما می‏باشد و کسی که از ما جدا شود، به سوی آتش خواهد رفت.»

ب. نام? حضرت‌علیه‌السلام به «علی بن حسین بن بابویه قمی»، یکی از فقهای بزرگ شیعه که در آن، بعد از ذکر توصیه‏ها و رهنمودها می‏فرمایند: «عَلَیکَ بِالصَّبْرِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ... فَاصْبِرْ یا شَیخِی یا أَبَاالْحَسَنِ عَلَی أَمْرِ جَمِیعِ شِیعَتِی بِالصَّبْرِ...؛صبر کن و منتظر فرج باش...‌ای شیخ من!‌ای ابوالحسن! بر کار همه شیعیان ما صبر کن... .»

3. استفاده وسیع از علوم غیبی: «محمد بن عیّاش» می‏گوید: چند نفر بودیم که در مورد کرامات امام عسکری‌علیه‌السلام با هم گفتگو می‏کردیم. فردی ناصبی [دشمن اهل‏بیت (] گفت: من نوشته‏ای بدون جوهر برای او می‏نویسم، اگر آن را پاسخ داد، می‏پذیرم که او بر حق است. مسائل خود را نوشتیم. ناصبی نیز بدون جوهر، مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‏ها به خدمت امام‌علیه‌السلام فرستادیم. حضرت پاسخ سؤالهای ما را مرقوم فرمود و روی برگ? فرد ناصبی، اسم او و اسم پدرش را نوشت! ناصبی چون آن را دید، از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقّانیت حضرت را تصدیق کرد و در زمر? شیعیان ایشان قرار گرفت.»

ب. برخوردمستقیمبامنحرفان

1. برخورد با غلات

«غلات» کسانی هستند که قائل به الوهیّت امام یا امامان بوده‏اند.

شخصی به امام عسکری‌علیه‌السلام نوشت: «فدایت شوم!‌ای آقای من! «علی بن حسکه» ادّعا می‏کند که از دوستان شما است و می‏گوید: شما اوّل و قدیم هستی، و اینکه او باب شما و فرستاد? شما است و شما امر فرموده‏ای که مردم را به این امر دعوت کند، و اعتقادش این است که تمام نماز، زکات، حج و روزه، معرفت شما و کسانی چون علی بن حسکه است که ادّعای بابیّت و نبوّت دارد. چنین فردی مؤمن کامل است که بندگی با نماز و روزه و حج از او قطع می‌‏گردد. او می‏گوید: تمام شرایع دین؛ یعنی آنچه که برای شما ثابت است، برای او نیز ثابت می‏باشد. مردمان زیادی به او گرایش پیدا کرده‏اند، از این‏رو منّت گذارید و به دوستان خود جواب دهید تا آنان را از هلاکت برهانید.

حضرت عسکری‌علیه‌السلام نوشت: «کَذَبَ‏ ابْنُ‏ حَسَکَةَ عَلَیهِ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ‏ وَ بِحَسْبِکَ‏ أَنِّی لَا أَعْرِفُهُ فِی مَوَالِی مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ! فَوَ اللَّهِ مَا بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ الْأَنْبِیاءَ قَبْلَهُ إِلَّا بِالْحَنِیفِیةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ، وَ مَا دَعَا مُحَمَّدٌ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله إِلَّا إِلَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ کَذَلِکَ نَحْنُ الْأَوْصِیاءُ مِنْ وُلْدِهِ عَبِیدُ اللَّهِ لَا نُشْرِکُ بِهِ شَیئاً، إِنْ أَطَعْنَاهُ رَحِمَنَا وَ إِنْ عَصَینَاهُ عَذَّبَنَا، مَا لَنَا عَلَی اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ بَلِ الْحُجَّةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَینَا وَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ، أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِمَّنْ یقُولُ ذَلِکَ وَ أَنْتَفِی‏ إِلَی اللَّهِ مِنْ هَذَا الْقَوْلِ،] فَاهْجُرُوهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ [وَ أَلْجِئُوهُمْ إِلَی ضِیقِ الطَّرِیقِ! فَإِنْ وَجَدْتَ مِنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ خَلْوَةً فَاخْرَشْ رَأْسَهُ بِالحَجَرِ ؛ابن حسکه دروغ گفته است، خدا او را لعنت کند. تو را همین بس که من او را جزء دوستانم نمی‏شناسم. چه شده است او را؟ خدا لعنتش کند، پس به خدا سوگند! خداوند، محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و انبیاء (قبلش را جز به [دین] حنیف [و ابراهیمی] و نماز، زکات، روزه، حج و ولایت مبعوث نکرد، و محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله جز به خدای یگان? بی‏شریک دعوت نکرد، و همچنین ما اوصیای از نسل او، بندگان خدا هستیم و چیزی را شریک او قرار نمی‏دهیم. اگر از خدا اطاعت کنیم، مورد رحمت او قرار می‏گیریم و اگر معصیت نماییم، عذابمان می‏کند. ما بر خدا دلیل و حجّتی نداریم؛ بلکه خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجّت دارد. بیزاری می‏جویم به سوی خدا از آنچه او [ابن حسکه] می‏گوید و به خدا پناه می‏برم از این نوع سخن، پس از آنان دوری کنید، خدا آنها را لعنت کند! عرصه را بر آنها تنگ کنید. اگر جای خلوتی یکی از آنها را یافتی، با سنگ سر او را مجروح کن!»

2. برخورد با صوفیّه

گروه صوفیه در طول تاریخ با لباس دین، در مقابل امامان قرار گرفتند و همیشه صف آنها از اهل‏بیت‌علیهم‌السلام و عرفایی که به حقیقت پیروان اهل‏بیت‌علیهم‌السلام بودند، جدا بوده است، از این‏رو امامان معصوم‌علیهم‌السلام شدیداً با آنها برخورد می‏کردند و مردم را از خطر انحرافات آنان، بر حذر می‏داشتند.

امام حسن عسکری‌علیه‌السلام فرمود: «سَیأْتِی‏ زَمَانٌ‏ عَلَی‏ النَّاسِ‏ وُجُوهُهُمْ‏ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَکَدِّرَةٌ، السُّنَّةُ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ الْبِدْعَةُ فِیهِمْ سُنَّةٌ، الْمُؤْمِنُ بَینَهُمْ مُحَقَّرٌ وَ الْفَاسِقُ بَینَهُمْ مُوَقَّرٌ، أُمَرَاؤُهُمْ جَاهِلُونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فِی أَبْوَابِ الظَّلَمَةِ [سَائِرُونَ‏] أَغْنِیاؤُهُمْ یسْرِقُونَ زَادَ الْفُقَرَاءِ وَ أَصَاغِرُهُمْ یتَقَدَّمُونَ عَلَی الْکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِنْدَهُمْ خَبِیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِنْدَهُمْ فَقِیرٌ لَا یمَیزُونَ بَینَ الْمُخْلِصِ وَ الْمُرْتَابِ لَا یعْرِفُونَ الضَّأْنِ مِنَ الذِّئَابِ؛ زمانی بر مردم بیاید که چهره‏های آنان خندان و شاد باشد؛ ولی دلهایشان تیره و تاریک، سنّت [پیامبر و اهل‏بیت‌علیهم‌السلام] نزد آنها بدعت، و بدعت [و بی‏نمازی و...] در بین آنان سنّت باشد. مؤمن بین آنها حقیر بوده، و فاسق [گناهکار] محترم و با وقار باشد. حاکمان آنها نادان و ستمگرند و علمای آنها به درِ [کاخها] و خانه‏های ستمگران رفت و آمد دارند [و درباری هستند]، ثروتمندان توش? فقرا را می‏دزدند، و کوچک‏ترها از بزرگ‏تر پیش می‏افتند، و هر نادانی نزد آنها اهل خُبره به‏حساب می‏آید و هر آگاهی فقیر شمرده می‏شود. بین با اخلاص و شکاک فرق نمی‏گذارند و میش را از گرگها تشخیص نمی‏دهند.»

سپس در ادامه فرمود: «عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یمِیلُونَ إِلَی الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ایمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ یبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یضِلُّونَ شِیعَتَنَا وَ مُوَالِینَا إِنْ نَالُوا مَنْصَباً لَمْ یشْبَعُوا عَنِ الرِّشَاءِ وَ إِنْ خُذِلُوا عَبَدُوا اللَّهَ عَلَی الرِّیاءِ أَلَا إِنَّهُمْ قُطَّاعُ طَرِیقِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الدُّعَاةُ إِلَی نِحْلَةِ الْمُلْحِدِینَ فَمَنْ أَدْرَکَهُمْ فَلْیحْذَرْهُمْ وَ لْیصُنْ دِینَهُ وَ إِیمَانَهُ ثُمَّ قَالَ یا أَبَاهَاشِمٍ هَذَا مَا حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ" وَ هُوَ مِنْ أَسْرَارِنَا فَاکْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ؛علمای آنها بدترین مردم روی زمین می‏باشند؛ زیرا آنان میل به فلسفه و صوفی‏گری دارند. به‏خدا سوگند! آنها اهل عدول [از دین] و انحراف هستند. در دوستی مخالفین ما [اهل‏بیت‌علیهم‌السلام] زیاده‏روی می‏کنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می‏کنند. اگر به مقامی رسیدند، از خوردن رُشوه سیر نمی‏شوند، و اگر خوار شدند [و به جایی نرسیدند] خدا را ریاکارانه عبادت می‏کنند. بیدار باشید! اینها راهزنان مؤمنان هستند و دعوت کننده به فرقه گمراهان [همچون صوفیّه]. هر کسی آنها را درک کند، از آنها دوری نماید و دین و ایمان خود را [از خطر آنان] حفظ کند. سپس فرمود:‌ای اباهاشم! این حدیثی است که پدرم از پدرانش از جعفر بن محمد [حضرت صادق‌علیه‌السلام] نقل کرده است، و این از اسرار ما می‏باشد؛ پس آن را جز بر اهلش آشکار نکن!»

نکته:

مراد از اهل فلسفه، یقیناً امثال ملاصدرا و علامه طباطبایی که تقویت کنند? بنیاد دین و مدافع عقلانی معارف اهل‏بیت (بوده‏اند، نمی‏باشد؛ بلکه مقصود امثال «اسحاق کِندی» است که از فلاسف? اسلام و عرب به شمار می‏رفت و در عراق اقامت داشت. او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده بود و خود را به نگارش کتابی انحرافی مشغول داشت. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری‌علیه‌السلام شرفیاب شد، هنگامی که چشم حضرت به او افتاد فرمود: «آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که گفته‏های استادتان «کندی» را پاسخ گوید»، شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی‏توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امام‌علیه‌السلام فرمود: «اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، می‏توانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟»، شاگرد عرض کرد: آری. سپس امام‌علیه‌السلام مطالبی را به او برای مقابله با استادش تعلیم فرمود.

3. برخورد با ثنویّه

فرق? دیگر در زمان حضرت عسکری‌علیه‌السلام ثنویه [دوگانه پرستها] یعنی همان مجوسها بودند که دو خدایی را پذیرفته بودند؛ یکی خالق خیرات که همان یزدان باشد و دیگری خالق شر که اهریمن است، پس یکی نور است و دیگری ظلمت. حضرت عسکری‌علیه‌السلام با این گروه نیز برخورد شدیدی داشت و خطر آنها را گوشزد می‏کرد.

مرحوم کلینی) نقل کرده است: اسحاق از محمد بن ربیع شیبانی نقل کرده است که گفت: در اهواز با مردی از ثنویه مناظره کردم و دلایل او بر ثنویت به نظرم قوی آمد، تا اینکه به «سُرَّ منَ رَاَی» [سامرا] رفتم، در حالی که در دلم چیزی از سخنان او مانده بود. کنار دَرِ خان? «احمد بن الخصیب» نشستم. ناگهان دیدم ابومحمد [حضرت عسکری‌علیه‌السلام] از در عمومی، خارج شد. تا نگاهش به من افتاد، فرمود: «اَحدٌ، اَحدٌ، فَوَحِّدهُ؛ خدا یکی و یکتا است، پس تو هم یکی بدان!» تا این جمله را شنیدم، از هوش رفتم؛ [پس از به هوش آمدن با خود گفتم] چگونه حضرت از دلم خبر داد و مشکلم را حَل کرد.

شخصی از امام حسن عسکری‌علیه‌السلام برای والدینش درخواست دعا نمود، در حالی که مادرش مؤمنه و پدرش ثنوی بود. حضرت در جواب نوشت: «رَحِمَ اللهُ وَالِدَتَکَ وَ التَّاءِ مَنقُوطَ?ٌ مِن فَوقٍ؛خدا مادرت را رحمت کند. و «تا» دارای نقطه از بالا است [یعنی «ت» دو نقطه است، نه «یا» که «والدیکَ» خوانده شود.] حساسیّت شدید حضرت که علاوه بر دعا نکردن در حق پدر دوگانه پرست او، تصریح کرده‏اند که «یا» خوانده نشود، نشان می‏دهد که نباید در تأیید این گروه انحرافی کمترین اقدامی انجام گیرد.

4. برخورد با منحرفان از امامت

گروهی از شیعیان به امامت «محمد بن علی» برادر حضرت عسکری‌علیه‌السلام در زمان حیات حضرت هادی‌علیه‌السلام اعتقاد پیدا کرده بودند. عدّه‏ای نیز تلاش می‏کردند این مسئله را تبلیغ و تثبیت نمایند، از جمله می‏توان به «ابن ماهویه» اشاره کرد که بعد از شهادت امام هادی‌علیه‌السلام این پندار را دستاویز قرار داده و به انحراف شیعیان از امامت حضرت عسکری‌علیه‌السلام پرداخت.

حضرت عسکری‌علیه‌السلام در این زمینه کارهای مهمی انجام داد که به اهم آنها اشاره می‏شود:

1. اثبات امامت خویش از طریق معجزات، کرامات و خبرهای غیبی وسیع.

2. حفظ مسائل امنیتّی دربار? امامت خویش؛ «ابو هاشم داود بن قاسم» می‏گوید: چند نفر در زندان بودیم که امام عسکری‌علیه‌السلام و بردارش «جعفر» را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت به سوی حضرت رفتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردی ادعا می‏کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما فردی که از شما نیست نبود، می‏گفتم که چه زمانی آزاد می‏شوید. سپس به آن مرد اشاره کرد تا بیرون رود، و او بیرون رفت.

سپس فرمود: «این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، او گزارشی از آنچه گفته‏اید برای خلیفه تهیه کرده و هم اکنون در میان لباس او است.» یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که دربار? ما مطالب مهم و خطرناکی نوشته بود، کشف کرد.

3. رفع شبهه از شکّاکان؛ «علی بن محمد» می‏گوید: با جمعی از دوستان، از اهواز به سمت عراق حرکت کردیم. خلیفه را دیدیم که همراه ابومحمد [امام حسن عسکری‌علیه‌السلام] به سمت بصره می‏رفتند. ما در «سُرَّ مَن رَأَی» [سامرا] منتظر برگشت آنها ماندیم.

وقتی امام‌علیه‌السلام برگشت و نزدیک ما رسید، با یک دست کلاه خویش را از سر برداشت و در دست گرفت، و دست دیگر را بر سرش کشید و به چهر? یکی از ما تبسّم کرد. آن مرد [که حضرت به او تبسّم کرد] بلافاصله گفت: «أَشْهَدُ أَنَّکَ‏ حُجَّةُ اللَّهِ‏ وَ خِیرَتُهُ‏؛ شهادت می‏دهم که تو حجّت خدا و برگزید? او هستی.» گفتیم: فلانی! چه شده است؟ گفت: من در امامت او شک داشتم، با خودم گفت: اگر برگشت و کلاه را از سر برداشت و دست دیگرش را بر سر کشید و تبسّم کرد [معلوم می‏شود امام بر حق است] و من به امامت او اعتراف می‏کنم.»

4. راهنمایی مردم توسط نامه؛ از جمله نام? حضرت‌علیه‌السلام به «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» است، که چون متن آن طولانی می‏باشد؛ از آوردن کل آن صرف نظر می‏کنیم و فقط به نکات کلّی موجود در نامه اشاره می‏کنیم:

1. ما که بر دوستان خود دلسوز و از احسان خداوند بر آنها شادمانیم. «نَحْنُ بِحَمْدِاللَّهِ وَ نِعْمَتِهِ أَهْلُ‏بَیتٍ نَرِقُّ عَلَی أَوْلِیائِنَا وَ نَسُرّ ُبِتَتَابُعِ إِحْسَانِ اللَّه‏؛به حمد و نعمت الهی اهل‏بیتی هستیم که بر دوستان خود دلسوزی می‏کنیم و از احسان خداوند بر آنها شادمانیم.»

2. «بزرگ‏ترین آرزوی ما اهل‏بیت، نجات شیعیان از آتش و رسیدن آنان به بهشت است.»

3. بزرگ‏ترین آیت الهی حجت خدا [در زمین] است: «وَ‌ای آیةٍ أَعْظَمُ مِنْ حُجَّةِ‏اللَّهِ؛ و کدام آیه بزرگ‏تر از حجت خدا است.»

4. بزرگ‏ترین منّت و نعمت خداوند بر شما، وجود امامان است: «مَنَّ عَلَیکُمْ بِإِقَامَةِ الْأَوْلِیاءِ بَعْدَ نَبِیکُمْ؛ با آوردن اولیا بعد از پیامبرتان بر شما منت نهاد.»

5. هدایتها، نامه‏ها و وجود من در بین شما، از محبّتهای الهی بر شما است که [خداوند] خواسته است نعمتهای خود را بر شما تمام کند: «وَ لَوْلَا مَا یحِبُّ اللَّهُ مِنْ تَمَامِ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَلَیکُمْ لَمَا رَأَیتُمْ لِی خَطّاً وَ لَاسَمِعْتُمْ مِنِّی حَرْفاً...؛ و اگر خدا اتمام نعمت از سوی خود برای شما را دوست نمی‏داشت، قطعاً نه خطی از من می‏دیدید و نه حرفی می‏شنیدید.»

6. باید نسبت به اهل‏بیت (علاوه بر محبّت و اطاعت، حمایت مالی نیز داشته باشید... .

5. تعیین نشانه‏های جانشین خود

«ابو الادیان» یکی از بزرگ‏ترین نامه رسانهای آن حضرت بوده است. او می‏گوید: نامه‏های آن حضرت را به شهرها می‏بردم. در بیماریی که امام با آن از دنیا رفت به خدمتش رسیدم. حضرت نامه‏هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن می‏بری، پانزده روز در سامرا نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خان? من ناله و شیون بلند است...، عرض کردم: سرور من، امام بعد از شما کیست؟ حضرت سه نشانه ارائه فرمودند: نماز خواندن بر جناز? من، خبر دادن از نامه‏ها، و جواب دادن به زائران قمی، که هر سه در حضرت مهدی‌علیه‌السلام محقّق شد.

عسکری از دار فانی دیده بسته                                   گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته

گشته سامرّا دوباره وادی غم                                     بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم

عازم جنگ شده با قلب سوزان                                     نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان

 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 دی 16 توسط منبر مکتوب
طبقه بندی: امام حسن عسگری-علیه السلام-
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin