چکیده
امام حسن عسکریعلیهالسلام در دوره امامت، با گروههایی رو به رو بودند که هر یک به نوب? خود، انحرافی عظیم در دین ایجاد میکردند؛ از اینرو در برخورد با اینگونه انحرافات، دو روش غیرمستقیم و مستقیم را پیش گرفتند و با تلاش وسیع علمی و پرورش شاگردان و همچنین توجیه و راهنمایی بزرگان شیعه در روش غیرمستقیم و برخورد با غلات، صوفیان، ثنویه و... در روش مستقیم و
امام حسن عسکریعلیهالسلام، در عصری زندگی میکرد که گروههای مختلفی از غُلات، صوفیه، ثنویه و...، اختلافهای بسیاری را در دین وارد کرده بودند، حتی برخی از شیعیان، در امامت ایشان دچار تردید شدند تا آنجا که امامعلیهالسلام فرمود: «مَا مُنِی أَحَدٌ مِنْ آبَائِی بِمِثْلِ مَا مُنِیتُ بِهِ مِنْ شَکِّ هَذِهِ الْعِصَابَةِ فِی فَإِنْ کَانَ هَذَا الْأَمْرُ أَمْراً اعْتَقَدْتُمُوهُ وَ دِنْتُمْ بِهِ إِلَی وَقْتٍ ثُمَّ ینْقَطِعُ فَلِلشَّکِّ مَوْضِعٌ وَ إِنْ کَانَ مُتَّصِلًا مَا اتَّصَلَتْ أُمُورُ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی هَذَا الشَّک؛هیچ یک از پدرانم، آن گونه که من گرفتار تردید [گروهی از] شیعیان خود شدم مورد تردید واقع نشدند. اگر این موضوع [امامت] که شما به آن معتقد و پایبندید موقت و منقطع بود، جای شک و تردید داشت، و اگر امامت امری پیوسته و مستمر است [که چنین است و] تا زمانی که امور الهی جریان دارد [پا برجاست]، دیگر این شک و تردید چه معنایی دارد؟»
حضرت برای بیرون رفتن از این بحران و برخورد با منحرفان برنامههای وسیعی را ترتیب داد که به اهم آنها اشاره میشود:
روشهایبرخوردامامحسنعسکریعلیهالسلامبامنحرفان
الف. برخوردغیرمستقیم
برای از بین بردن انحرافات در جامعه، باید فرهنگسازی کرد. این کار در واقع مبارز? ریشهای و غیرمستقیم با انحرافات است. حضرت عسکریعلیهالسلام در این زمینه برنامههای زیرا را اجرا کردند:
1. تلاش وسیع علمی: همچون تربیت شاگردان، تشویق نویسندگان، تألیف کتب توسط خود آن حضرت و شاگردانش، پاسخ به شبهات و... .
2. توجیه و راهنمایی بزرگان شیعه:
الف. «محمد بن حسن میمون» میگوید: به امام عسکریعلیهالسلام نامهای نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم؛ ولی بعد با خود گفتم: مگر امام صادقعلیهالسلام نفرمود: «فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.»
حضرت عسکریعلیهالسلام در پاسخ نوشتند: هرگاه گناهان دوستان، زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار میکند و گاهی از گناهان بسیاری گذشت میکند، همچنانکه پیش خود گفتهای: فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم: «وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَبْصَرَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ اعْتَصَمَ بِنَا، مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا فِی السَّنَامِ الْأَعْلَی وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا فَإِلَی النَّارِ؛و برای کسانی که از ما هدایت و بصیرت بجویند، نوریم، و ما نگهدار کسانی هستیم که [برای نجات از گمراهی] به ما پناه آوردهاند، هر کس ما را دوست بدارد، در رتب? بلند [تقرّب به خدا] با ما میباشد و کسی که از ما جدا شود، به سوی آتش خواهد رفت.»
ب. نام? حضرتعلیهالسلام به «علی بن حسین بن بابویه قمی»، یکی از فقهای بزرگ شیعه که در آن، بعد از ذکر توصیهها و رهنمودها میفرمایند: «عَلَیکَ بِالصَّبْرِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ... فَاصْبِرْ یا شَیخِی یا أَبَاالْحَسَنِ عَلَی أَمْرِ جَمِیعِ شِیعَتِی بِالصَّبْرِ...؛صبر کن و منتظر فرج باش...ای شیخ من!ای ابوالحسن! بر کار همه شیعیان ما صبر کن... .»
3. استفاده وسیع از علوم غیبی: «محمد بن عیّاش» میگوید: چند نفر بودیم که در مورد کرامات امام عسکریعلیهالسلام با هم گفتگو میکردیم. فردی ناصبی [دشمن اهلبیت (] گفت: من نوشتهای بدون جوهر برای او مینویسم، اگر آن را پاسخ داد، میپذیرم که او بر حق است. مسائل خود را نوشتیم. ناصبی نیز بدون جوهر، مطلب خود را نوشت و آن را با نامهها به خدمت امامعلیهالسلام فرستادیم. حضرت پاسخ سؤالهای ما را مرقوم فرمود و روی برگ? فرد ناصبی، اسم او و اسم پدرش را نوشت! ناصبی چون آن را دید، از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقّانیت حضرت را تصدیق کرد و در زمر? شیعیان ایشان قرار گرفت.»
ب. برخوردمستقیمبامنحرفان
1. برخورد با غلات
«غلات» کسانی هستند که قائل به الوهیّت امام یا امامان بودهاند.
شخصی به امام عسکریعلیهالسلام نوشت: «فدایت شوم!ای آقای من! «علی بن حسکه» ادّعا میکند که از دوستان شما است و میگوید: شما اوّل و قدیم هستی، و اینکه او باب شما و فرستاد? شما است و شما امر فرمودهای که مردم را به این امر دعوت کند، و اعتقادش این است که تمام نماز، زکات، حج و روزه، معرفت شما و کسانی چون علی بن حسکه است که ادّعای بابیّت و نبوّت دارد. چنین فردی مؤمن کامل است که بندگی با نماز و روزه و حج از او قطع میگردد. او میگوید: تمام شرایع دین؛ یعنی آنچه که برای شما ثابت است، برای او نیز ثابت میباشد. مردمان زیادی به او گرایش پیدا کردهاند، از اینرو منّت گذارید و به دوستان خود جواب دهید تا آنان را از هلاکت برهانید.
حضرت عسکریعلیهالسلام نوشت: «کَذَبَ ابْنُ حَسَکَةَ عَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ بِحَسْبِکَ أَنِّی لَا أَعْرِفُهُ فِی مَوَالِی مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ! فَوَ اللَّهِ مَا بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ الْأَنْبِیاءَ قَبْلَهُ إِلَّا بِالْحَنِیفِیةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ، وَ مَا دَعَا مُحَمَّدٌصلیاللهعلیهوآله إِلَّا إِلَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ کَذَلِکَ نَحْنُ الْأَوْصِیاءُ مِنْ وُلْدِهِ عَبِیدُ اللَّهِ لَا نُشْرِکُ بِهِ شَیئاً، إِنْ أَطَعْنَاهُ رَحِمَنَا وَ إِنْ عَصَینَاهُ عَذَّبَنَا، مَا لَنَا عَلَی اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ بَلِ الْحُجَّةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَینَا وَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ، أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِمَّنْ یقُولُ ذَلِکَ وَ أَنْتَفِی إِلَی اللَّهِ مِنْ هَذَا الْقَوْلِ،] فَاهْجُرُوهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ [وَ أَلْجِئُوهُمْ إِلَی ضِیقِ الطَّرِیقِ! فَإِنْ وَجَدْتَ مِنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ خَلْوَةً فَاخْرَشْ رَأْسَهُ بِالحَجَرِ ؛ابن حسکه دروغ گفته است، خدا او را لعنت کند. تو را همین بس که من او را جزء دوستانم نمیشناسم. چه شده است او را؟ خدا لعنتش کند، پس به خدا سوگند! خداوند، محمدصلیاللهعلیهوآله و انبیاء (قبلش را جز به [دین] حنیف [و ابراهیمی] و نماز، زکات، روزه، حج و ولایت مبعوث نکرد، و محمدصلیاللهعلیهوآله جز به خدای یگان? بیشریک دعوت نکرد، و همچنین ما اوصیای از نسل او، بندگان خدا هستیم و چیزی را شریک او قرار نمیدهیم. اگر از خدا اطاعت کنیم، مورد رحمت او قرار میگیریم و اگر معصیت نماییم، عذابمان میکند. ما بر خدا دلیل و حجّتی نداریم؛ بلکه خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجّت دارد. بیزاری میجویم به سوی خدا از آنچه او [ابن حسکه] میگوید و به خدا پناه میبرم از این نوع سخن، پس از آنان دوری کنید، خدا آنها را لعنت کند! عرصه را بر آنها تنگ کنید. اگر جای خلوتی یکی از آنها را یافتی، با سنگ سر او را مجروح کن!»
2. برخورد با صوفیّه
گروه صوفیه در طول تاریخ با لباس دین، در مقابل امامان قرار گرفتند و همیشه صف آنها از اهلبیتعلیهمالسلام و عرفایی که به حقیقت پیروان اهلبیتعلیهمالسلام بودند، جدا بوده است، از اینرو امامان معصومعلیهمالسلام شدیداً با آنها برخورد میکردند و مردم را از خطر انحرافات آنان، بر حذر میداشتند.
امام حسن عسکریعلیهالسلام فرمود: «سَیأْتِی زَمَانٌ عَلَی النَّاسِ وُجُوهُهُمْ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَکَدِّرَةٌ، السُّنَّةُ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ الْبِدْعَةُ فِیهِمْ سُنَّةٌ، الْمُؤْمِنُ بَینَهُمْ مُحَقَّرٌ وَ الْفَاسِقُ بَینَهُمْ مُوَقَّرٌ، أُمَرَاؤُهُمْ جَاهِلُونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فِی أَبْوَابِ الظَّلَمَةِ [سَائِرُونَ] أَغْنِیاؤُهُمْ یسْرِقُونَ زَادَ الْفُقَرَاءِ وَ أَصَاغِرُهُمْ یتَقَدَّمُونَ عَلَی الْکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِنْدَهُمْ خَبِیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِنْدَهُمْ فَقِیرٌ لَا یمَیزُونَ بَینَ الْمُخْلِصِ وَ الْمُرْتَابِ لَا یعْرِفُونَ الضَّأْنِ مِنَ الذِّئَابِ؛ زمانی بر مردم بیاید که چهرههای آنان خندان و شاد باشد؛ ولی دلهایشان تیره و تاریک، سنّت [پیامبر و اهلبیتعلیهمالسلام] نزد آنها بدعت، و بدعت [و بینمازی و...] در بین آنان سنّت باشد. مؤمن بین آنها حقیر بوده، و فاسق [گناهکار] محترم و با وقار باشد. حاکمان آنها نادان و ستمگرند و علمای آنها به درِ [کاخها] و خانههای ستمگران رفت و آمد دارند [و درباری هستند]، ثروتمندان توش? فقرا را میدزدند، و کوچکترها از بزرگتر پیش میافتند، و هر نادانی نزد آنها اهل خُبره بهحساب میآید و هر آگاهی فقیر شمرده میشود. بین با اخلاص و شکاک فرق نمیگذارند و میش را از گرگها تشخیص نمیدهند.»
سپس در ادامه فرمود: «عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یمِیلُونَ إِلَی الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ایمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ یبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یضِلُّونَ شِیعَتَنَا وَ مُوَالِینَا إِنْ نَالُوا مَنْصَباً لَمْ یشْبَعُوا عَنِ الرِّشَاءِ وَ إِنْ خُذِلُوا عَبَدُوا اللَّهَ عَلَی الرِّیاءِ أَلَا إِنَّهُمْ قُطَّاعُ طَرِیقِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الدُّعَاةُ إِلَی نِحْلَةِ الْمُلْحِدِینَ فَمَنْ أَدْرَکَهُمْ فَلْیحْذَرْهُمْ وَ لْیصُنْ دِینَهُ وَ إِیمَانَهُ ثُمَّ قَالَ یا أَبَاهَاشِمٍ هَذَا مَا حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ" وَ هُوَ مِنْ أَسْرَارِنَا فَاکْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ؛علمای آنها بدترین مردم روی زمین میباشند؛ زیرا آنان میل به فلسفه و صوفیگری دارند. بهخدا سوگند! آنها اهل عدول [از دین] و انحراف هستند. در دوستی مخالفین ما [اهلبیتعلیهمالسلام] زیادهروی میکنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه میکنند. اگر به مقامی رسیدند، از خوردن رُشوه سیر نمیشوند، و اگر خوار شدند [و به جایی نرسیدند] خدا را ریاکارانه عبادت میکنند. بیدار باشید! اینها راهزنان مؤمنان هستند و دعوت کننده به فرقه گمراهان [همچون صوفیّه]. هر کسی آنها را درک کند، از آنها دوری نماید و دین و ایمان خود را [از خطر آنان] حفظ کند. سپس فرمود:ای اباهاشم! این حدیثی است که پدرم از پدرانش از جعفر بن محمد [حضرت صادقعلیهالسلام] نقل کرده است، و این از اسرار ما میباشد؛ پس آن را جز بر اهلش آشکار نکن!»
نکته:
مراد از اهل فلسفه، یقیناً امثال ملاصدرا و علامه طباطبایی که تقویت کنند? بنیاد دین و مدافع عقلانی معارف اهلبیت (بودهاند، نمیباشد؛ بلکه مقصود امثال «اسحاق کِندی» است که از فلاسف? اسلام و عرب به شمار میرفت و در عراق اقامت داشت. او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده بود و خود را به نگارش کتابی انحرافی مشغول داشت. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکریعلیهالسلام شرفیاب شد، هنگامی که چشم حضرت به او افتاد فرمود: «آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که گفتههای استادتان «کندی» را پاسخ گوید»، شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمیتوانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امامعلیهالسلام فرمود: «اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، میتوانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟»، شاگرد عرض کرد: آری. سپس امامعلیهالسلام مطالبی را به او برای مقابله با استادش تعلیم فرمود.
3. برخورد با ثنویّه
فرق? دیگر در زمان حضرت عسکریعلیهالسلام ثنویه [دوگانه پرستها] یعنی همان مجوسها بودند که دو خدایی را پذیرفته بودند؛ یکی خالق خیرات که همان یزدان باشد و دیگری خالق شر که اهریمن است، پس یکی نور است و دیگری ظلمت. حضرت عسکریعلیهالسلام با این گروه نیز برخورد شدیدی داشت و خطر آنها را گوشزد میکرد.
مرحوم کلینی) نقل کرده است: اسحاق از محمد بن ربیع شیبانی نقل کرده است که گفت: در اهواز با مردی از ثنویه مناظره کردم و دلایل او بر ثنویت به نظرم قوی آمد، تا اینکه به «سُرَّ منَ رَاَی» [سامرا] رفتم، در حالی که در دلم چیزی از سخنان او مانده بود. کنار دَرِ خان? «احمد بن الخصیب» نشستم. ناگهان دیدم ابومحمد [حضرت عسکریعلیهالسلام] از در عمومی، خارج شد. تا نگاهش به من افتاد، فرمود: «اَحدٌ، اَحدٌ، فَوَحِّدهُ؛ خدا یکی و یکتا است، پس تو هم یکی بدان!» تا این جمله را شنیدم، از هوش رفتم؛ [پس از به هوش آمدن با خود گفتم] چگونه حضرت از دلم خبر داد و مشکلم را حَل کرد.
شخصی از امام حسن عسکریعلیهالسلام برای والدینش درخواست دعا نمود، در حالی که مادرش مؤمنه و پدرش ثنوی بود. حضرت در جواب نوشت: «رَحِمَ اللهُ وَالِدَتَکَ وَ التَّاءِ مَنقُوطَ?ٌ مِن فَوقٍ؛خدا مادرت را رحمت کند. و «تا» دارای نقطه از بالا است [یعنی «ت» دو نقطه است، نه «یا» که «والدیکَ» خوانده شود.] حساسیّت شدید حضرت که علاوه بر دعا نکردن در حق پدر دوگانه پرست او، تصریح کردهاند که «یا» خوانده نشود، نشان میدهد که نباید در تأیید این گروه انحرافی کمترین اقدامی انجام گیرد.
4. برخورد با منحرفان از امامت
گروهی از شیعیان به امامت «محمد بن علی» برادر حضرت عسکریعلیهالسلام در زمان حیات حضرت هادیعلیهالسلام اعتقاد پیدا کرده بودند. عدّهای نیز تلاش میکردند این مسئله را تبلیغ و تثبیت نمایند، از جمله میتوان به «ابن ماهویه» اشاره کرد که بعد از شهادت امام هادیعلیهالسلام این پندار را دستاویز قرار داده و به انحراف شیعیان از امامت حضرت عسکریعلیهالسلام پرداخت.
حضرت عسکریعلیهالسلام در این زمینه کارهای مهمی انجام داد که به اهم آنها اشاره میشود:
1. اثبات امامت خویش از طریق معجزات، کرامات و خبرهای غیبی وسیع.
2. حفظ مسائل امنیتّی دربار? امامت خویش؛ «ابو هاشم داود بن قاسم» میگوید: چند نفر در زندان بودیم که امام عسکریعلیهالسلام و بردارش «جعفر» را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت به سوی حضرت رفتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردی ادعا میکرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما فردی که از شما نیست نبود، میگفتم که چه زمانی آزاد میشوید. سپس به آن مرد اشاره کرد تا بیرون رود، و او بیرون رفت.
سپس فرمود: «این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، او گزارشی از آنچه گفتهاید برای خلیفه تهیه کرده و هم اکنون در میان لباس او است.» یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که دربار? ما مطالب مهم و خطرناکی نوشته بود، کشف کرد.
3. رفع شبهه از شکّاکان؛ «علی بن محمد» میگوید: با جمعی از دوستان، از اهواز به سمت عراق حرکت کردیم. خلیفه را دیدیم که همراه ابومحمد [امام حسن عسکریعلیهالسلام] به سمت بصره میرفتند. ما در «سُرَّ مَن رَأَی» [سامرا] منتظر برگشت آنها ماندیم.
وقتی امامعلیهالسلام برگشت و نزدیک ما رسید، با یک دست کلاه خویش را از سر برداشت و در دست گرفت، و دست دیگر را بر سرش کشید و به چهر? یکی از ما تبسّم کرد. آن مرد [که حضرت به او تبسّم کرد] بلافاصله گفت: «أَشْهَدُ أَنَّکَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خِیرَتُهُ؛ شهادت میدهم که تو حجّت خدا و برگزید? او هستی.» گفتیم: فلانی! چه شده است؟ گفت: من در امامت او شک داشتم، با خودم گفت: اگر برگشت و کلاه را از سر برداشت و دست دیگرش را بر سر کشید و تبسّم کرد [معلوم میشود امام بر حق است] و من به امامت او اعتراف میکنم.»
4. راهنمایی مردم توسط نامه؛ از جمله نام? حضرتعلیهالسلام به «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» است، که چون متن آن طولانی میباشد؛ از آوردن کل آن صرف نظر میکنیم و فقط به نکات کلّی موجود در نامه اشاره میکنیم:
1. ما که بر دوستان خود دلسوز و از احسان خداوند بر آنها شادمانیم. «نَحْنُ بِحَمْدِاللَّهِ وَ نِعْمَتِهِ أَهْلُبَیتٍ نَرِقُّ عَلَی أَوْلِیائِنَا وَ نَسُرّ ُبِتَتَابُعِ إِحْسَانِ اللَّه؛به حمد و نعمت الهی اهلبیتی هستیم که بر دوستان خود دلسوزی میکنیم و از احسان خداوند بر آنها شادمانیم.»
2. «بزرگترین آرزوی ما اهلبیت، نجات شیعیان از آتش و رسیدن آنان به بهشت است.»
3. بزرگترین آیت الهی حجت خدا [در زمین] است: «وَای آیةٍ أَعْظَمُ مِنْ حُجَّةِاللَّهِ؛ و کدام آیه بزرگتر از حجت خدا است.»
4. بزرگترین منّت و نعمت خداوند بر شما، وجود امامان است: «مَنَّ عَلَیکُمْ بِإِقَامَةِ الْأَوْلِیاءِ بَعْدَ نَبِیکُمْ؛ با آوردن اولیا بعد از پیامبرتان بر شما منت نهاد.»
5. هدایتها، نامهها و وجود من در بین شما، از محبّتهای الهی بر شما است که [خداوند] خواسته است نعمتهای خود را بر شما تمام کند: «وَ لَوْلَا مَا یحِبُّ اللَّهُ مِنْ تَمَامِ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَلَیکُمْ لَمَا رَأَیتُمْ لِی خَطّاً وَ لَاسَمِعْتُمْ مِنِّی حَرْفاً...؛ و اگر خدا اتمام نعمت از سوی خود برای شما را دوست نمیداشت، قطعاً نه خطی از من میدیدید و نه حرفی میشنیدید.»
6. باید نسبت به اهلبیت (علاوه بر محبّت و اطاعت، حمایت مالی نیز داشته باشید... .
5. تعیین نشانههای جانشین خود
«ابو الادیان» یکی از بزرگترین نامه رسانهای آن حضرت بوده است. او میگوید: نامههای آن حضرت را به شهرها میبردم. در بیماریی که امام با آن از دنیا رفت به خدمتش رسیدم. حضرت نامههایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن میبری، پانزده روز در سامرا نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خان? من ناله و شیون بلند است...، عرض کردم: سرور من، امام بعد از شما کیست؟ حضرت سه نشانه ارائه فرمودند: نماز خواندن بر جناز? من، خبر دادن از نامهها، و جواب دادن به زائران قمی، که هر سه در حضرت مهدیعلیهالسلام محقّق شد.
عسکری از دار فانی دیده بسته گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته
گشته سامرّا دوباره وادی غم بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم
عازم جنگ شده با قلب سوزان نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان
طبقه بندی: امام حسن عسگری-علیه السلام-
