معنای «کهیعص»
5. پرسیدم: «تأویل آیة«کهیعص» در اول سورة مریم را بفرمایید؟
فرمود: «این حروف از اخبار غیب است. خداوند بندة خود زکریا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را برای محمّدصلیاللهعلیهوآله نقل فرمود؛ و داستانش از این قرار بود که زکریاعلیهالسلام از پروردگارش خواست که نامهای پنجگانه را به او بیاموزد، پس جبرئیل نازل شده و آنها را به وی آموخت. و زکریا را رسم بر این بود که هر گاه به یاد محمّدصلیاللهعلیهوآله و علیعلیهالسلام و فاطمهعلیهاالسلامو حسنعلیهالسلام میافتاد، اندوهش برطرف میشد و گرفتاریش زایل میگشت؛ ولی هر گاه نام مبارک حسینعلیهالسلام را ذکر میکرد، بغض و اندوه گلویش را میگرفت و میگریست و نفسش بند میآمد.
روزی عرضه داشت: «بار إلها! چرا وقتی نام آن چهار بزرگوار را یاد میکنم با ذکر نام ایشان تسلیت یافته و اندوهم بر طرف میشود، ولی به محض یاد حسینعلیهالسلام اشک از دیدگانم روان شده و نالهام بلند میشود؟!» خداوند نیز اینگونه او را از قصّهاش باخبر ساخته و فرمود: «کهیعص»؛ حرف کاف نام «کربلا» است، و حرف هاء «هلاک شدن عترت» است، و یاء «یزید» نام همان ستمگری که به حسینعلیهالسلام ظلم میکند، و «ع» «عطش و تشنگی» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است.»
زکریاعلیهالسلام به محض شنیدن آن فرمایشات، تا سه روز مصلای خود را ترک نگفت و مانع مردم از ورود بدانجا شد، و پیوسته زار زار گریست و نالید، و نوحه او چنین بود: «خدایا! آیا بهترین فرد خلقت را به مصیبت اولادش دردمند میسازی؟! خدایا! مگر این مصیبت را در آستان او نازل میکنی؟! خدایا! مگر جامه این مصیبت و اندوه را بر علیّ و فاطمه میپوشانی؟! خدایا! آیا اندوه و درد این مصیبت را بر ساحت آن دو نازل میکنی؟!» سپس عرضه داشت: «خدایا! فرزند پسری روزیام فرما تا در پیری، دیدگانم بدان روشن شود؛ سپس مرا شیفته او گردان، آنگاه مرا بهواسطه آن، همچنان که محمّدصلیاللهعلیهوآله حبیب خود را دردمند ساختی، سرا پای وجودم را دردمند ساز!»
پس خداوند نیز یحییعلیهالسلام را روزیاش ساخته و زکریاعلیهالسلام را بدو دردمند نمود. و ضمناً مدّت بارداری یحییعلیهالسلام همچون حسینعلیهالسلام شش ماه بود.
چرا امام را باید خداوند نصب کند؟
6. پرسیدم: «مولای من! چه عاملی مردم را از انتخاب امام برای خود ممنوع ساخته؟»
فرمود: «گزینش امام مصلح یا مفسد؟» گفتم: «امام مصلح!»
فرمود: «آیا امکان دارد مردم فرد مفسدی را انتخاب کنند؟ زیرا هیچکس از درون دیگری مطّلع نیست که صالح است یا فاسد؟» گفتم: «آری ممکن است.»
فرمود: «علّت همین میباشد؛ آیا برایت علّت دیگری بیاورم تا عقلت آن را بپذیرد؟»
گفتم: «آری.»
فرمود: «بگو ببینم، پیامبران الهی که خداوند ایشان را برگزیده و بر آنان کتاب نازل ساخته و با وحی و عصمت تأییدشان فرموده تا پیشوایان امّتها باشند، چگونه افرادی هستند؟ آیا افرادی همچون موسیعلیهالسلام و عیسیعلیهالسلام که خود پیشوایان امّتاند، با وفور عقل و کمال علمی که دارند، آیا ممکن است منافق را به جای مؤمن انتخاب کنند؟» گفتم: «نه ممکن نیست!»
فرمود: «پس چرا موسی کلیم اللَّه، با تمام عقل و علم و نزول وحی بر او، از اعیان قوم خود و بزرگان سپاهش برای میقات پروردگارش هفتاد مرد را برگزید و هیچ تردیدی در ایمان و اخلاص اینان نداشت؛ امّا بعداً نفاقشان ظاهر گشت؟! خدای تعالی میفرماید: «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا»؛ «موسی از قوم خود هفتاد مرد برای وعدهگاه ما برگزید.»
پس همچنانکه میبینیم، منتخَب «پیامبر برگزیدة خداوند» فاسد بوده و نه صالح، در حالی که میپنداشته آنان اصلح هستند. از همینجا پی میبریم که انتخاب، فقط از خدای دانای به درون سینهها و ضمائر و سرائر مردم، ساخته است و انتخاب و گزینش مهاجران و انصار، ارزشی ندارد؛ در صورتی که پیامبران بزرگ- ناخواسته - به جای افراد صالح، افراد فاسد را انتخاب میکنند.»
امّا پاسخ شبهة آن ناصبی متعصب!
سپس تنها یادگار امام عسکریعلیهالسلام فرمود: «ای سعد! هر که- در مقام مناظره با تو- ادّعا کرد رسول خداصلیاللهعلیهوآله با برگزیده این امّت، به غار رفت؛ زیرا او (پیامبرصلیاللهعلیهوآله) همانگونه که بر جان خود در هراس بود، بر جان او (برگزیده امت) نیز بیم داشت؛ به این علت که میدانست او جانشین و خلیف? او خواهد بود و قرار هم نبود با کسی غیر از او پنهان و مخفی شود؛ و اینکه برای این [علت]، علیعلیهالسلام را در بستر خود خواباند؛ زیرا میدانست خللی که از قتل أبوبکر پیش میآید، از کشته شدن او واقع نخواهد شد و فردی که جانشین علی باشد در میان صحابه موجود است!
چرا تو با این سؤال، کلام او را نقض نکردی که «مگر شما معتقد نیستید که رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: «خلافت پس از من سی سال است.» و این سی سال، مدّت عمر خلفای راشدین (أبوبکر، عمر، عثمان و علی) است؛ زیرا اینان بنا بر اعتقادتان خلفای رسول خداصلیاللهعلیهوآله میباشند؟»
وی در پاسخ تو چارهای جز گفتن آری نداشت. و اگر مطلب این باشد که أبوبکر خلیفه پس از او باشد، بنابراین سه خلیفه بعدی نیز خلیفة امّت او هستند؛ پس چرا تنها یک خلیفه (خلیفة اول) را به غار برد و آن سه را نبرد؟ با ترک آن سه و تخصیص أبوبکر به همراهی خود، آنها را خوار ساخته؛ زیرا حقّ این بود که همان رفتاری که با أبوبکر فرموده با دیگران نیز داشته باشد؛ با این کردار حقوقشان را ناچیز شمرده و دلسوزی را بر ایشان ترک گفته؛ پس از آنکه بر آن حضرتصلیاللهعلیهوآله واجب بود بنا بر ترتیب خلافتشان بر آنان همان کند که درباره أبوبکر انجام داد.»
جواب شبهة دوم در موضوع امامت
و امّا پاسخ به مطلب خصم تو که گفت: «آیا اسلام آن دو نفر با میل و رغبت بوده یا زور و اجبار؟!»
چرا نگفتی اسلام آن دو از روی طمع بوده؟ زیرا آن دو با یهودیان مجالست داشتند و از پیشگوییهای تورات و کتابهای گذشتگان از خروج محمّدصلیاللهعلیهوآله و استیلای او بر عرب و پایان کار او خبردار میشدند؛ و ایشان پیشگویی کرده بودند که محمّدصلیاللهعلیهوآله بر عرب مسلّط میشود، همانگونه که بختنصر بر بنی اسرائیل مسلّط شد؛ جز آنکه محمّدصلیاللهعلیهوآله ادّعای نبوّت میکند، ولی او (بخت نصر) عاری از نبوّت بود. بنابراین وقتی نبوت رسول خداصلیاللهعلیهوآله ظاهر و آشکار شد نزد وی شتافته و در نزد او زبان به شهادت لاإله إلّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه گشودند و در ظاهر یاری کردند، به طمع آنکه چون امور او استقرار یافت هر کدام به حکومت شهری برسند؛ ولی چون تیرشان به سنگ خورد با همفکران خود در شب عقبه ایستادند و به بالای آن گردنه رفتند تا مرکب رسول خداصلیاللهعلیهوآله را پس از صعود به آنجا ساقط کنند تا آن حضرت هلاک گردد؛ ولی خداوند متعال آن حضرت را از شرّ ایشان محفوظ داشت و آنان نتوانستند کاری از پیش ببرند، و حالِ آن دو همچون رفتار طلحه و زبیر بود آن هنگام که نزد علیعلیهالسلام رسیدند و به طمع آنکه هر کدام به حکومت شهری برسند با آن حضرتعلیهالسلام بیعت کردند؛ ولی چون تیرشان به سنگ خورد و از رسیدن به حکومت نومید شدند، بیعت او را شکسته و بر آن حضرتعلیهالسلام شورش کردند، تا عاقبت کارشان به همانجا ختم شد که سرانجام هر عهدشکنی است.
پارچة پیرزن قمی در زیر پای امام-علیهالسلام-
سپس مولایمان امام عسکریعلیهالسلام برای نماز خود برخاست و همراهش حضرت قائمعلیهالسلام نیز بلند شدند؛ و من نیز از نزد آن دو بزرگوار خارج شده و در جستجوی احمد بن اسحاق برآمدم. ناگاه او با چشمی گریان با من روبرو شد. به او گفتم: «چرا تأخیر کردی و چه چیز تو را به گریه انداخته؟»
گفت: «آن پارچة پیرزن قمی را که مولایم مطالبهاش نمود، گم کردهام.» گفتم: «مشکلی نیست، خودت برو به حضرتعلیهالسلام خبر بده.»
او نیز دوباره بر محضر امام عسکریعلیهالسلام وارد شد و با چهرهای خندان بیرون آمد، در حالی که بر محمّدصلیاللهعلیهوآله و أهلبیتعلیهمالسلام او صلوات میفرستاد. گفتم: «چه خبر؟» گفت: «آن جامه را بهصورت باز و گشاده، زیر دو قدم مبارک مولایم دیدم که بر آن نماز میگزارد.»
وداع یاران
سعد بن عبدالله، در بخش پایانی این سفر علمی و معنوی و عرفانی میگوید: «بر این توفیق (دیدار امام عسکریعلیهالسلام و جانشین بزرگوارش) حمد و ثنای الهی را بجا آوردیم و از آن روز به بعد چندین بار در منزل حضرتعلیهالسلام به محضرش شرفیاب شدیم؛ ولی دیگر آن پسر بچّه زیبا را نزد او ندیدیم. و چون روز خداحافظی رسید، من با احمد بن اسحاق و جماعتی از بزرگان شهرمان، نزد آن حضرتعلیهالسلام شرفیاب شدیم. احمد بن اسحاق در برابر امام عسکریعلیهالسلام ایستاده و گفت: «یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ دَنَتِ الرِّحْلَةُ وَ اشْتَدَّتِ الْمِحْنَةُ فَنَحْنُ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یصَلِّی عَلَی الْمُصْطَفَی جَدِّکَ وَ عَلَی الْمُرْتَضَی أَبِیکَ وَ عَلَی سَیدَةِ النِّسَاءِ أُمِّکَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ عَلَی سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَمِّکَ وَ أَبِیکَ وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِمَا آبَائِکَ وَ أَنْ یصَلِّی عَلَیکَ وَ عَلَی وَلَدِکَ وَ نَرْغَبُ إِلَیهِ أَنْ یعْلِی کَعْبَکَ وَ یکْبِتَ عَدُوَّکَ وَ لَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا آخِرَ عَهْدِنَا مِنْ لِقَائِک؛ ای زاده رسول خدا! وقت خدا حافظی رسیده و دلهای ما از شدّت غم فراق در تب و تاب است. و ما همگی از خداوند میخواهیم تا بر جدّ بزرگوارت محمّدصلیاللهعلیهوآله و بر پدرت علیعلیهالسلام و بر مادرت فاطمه زهراعلیهاالسلامسرور زنان عالم، و بر دو آقای بهشتی، عمو و پدرت، و بر تمام امامان پاک پس از آن دو؛ پدرانت و بر شخص شما و بر فرزندت صلوات فرستد. و امیدواریم که خداوند شما را برتری بخشد و دشمنانتان را سرکوب کند و این ملاقات را آخرین دیدار ما قرار ندهد!»
وقتی احمد بن اسحاق این کلمات را بیان میکرد، مولایمان حضرت عسکریعلیهالسلام چنان متأثر بود که حلقههای اشک از چشمان مبارکش سرازیر شده و بر پهنای صورت نورانیاش میلغزید. امامعلیهالسلام در این حال فرمود: «یابْنَ إِسْحَاقَ! لَا تَکَلَّفْ فِی دُعَائِکَ شَطَطاً فَإِنَّکَ مُلَاقٍ اللَّهَ فِی صَدَرِکَ هَذا؛ ای پسر اسحاق! در دعا خود را به تکلّف مینداز؛ زیرا تو در همین سفر به ملاقات خدا خواهی رفت!»
با شنیدن این سخن احمد بیهوش نقش بر زمین شد و چون حالش جا آمد، گفت: «تو را به خدا و به احترام جدّت که لباسی به من عطا فرمایید تا آن را کفن خود سازم!»
آن حضرتعلیهالسلام نیز دست مبارکش را به زیرِ زیرانداز برد و سیزده درهم بیرون آورد و فرمود: «این را بگیر و آن را جز برای خودت خرج نکن که خواستهات را از دست نخواهی داد، و خدای تعالی پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند.»
حضور نمایندة امام عسکریعلیهالسلام در کرمانشاه
وقتی از خدمت آن حضرت مرخص شدیم، در راه بازگشت، سه فرسخ مانده به شهر حلوان (سر پل ذهاب) احمد تب کرد، و شدّت بیماری به حدّی رسید که از ادامه حیات ناامید گشت. چون به شهر حلوان رسیدیم و در یکی از کاروانسراهای آن مستقر شدیم، احمد در پی یکی از همشهریانش که ساکن آنجا بود فرستاد؛ سپس گفت: «امشب مرا تنها بگذارید! ما نیز از نزدش بیرون آمدیم و هر یک به خوابگاه خود رفتیم.»
نزدیک صبح، هراسان بیدار شدم و ناگهان دو چشمم به «کافور» خدمتکار امام حسن عسکریعلیهالسلام افتاد که به شهر سر پل ذهاب آمده بود. همین که مرا دید گفت: «أَحْسَنَ اللَّهُ بِالْخَیرِ عَزَاکُمْ وَ خَتَمَ بِالْمَحْبُوبِ رُؤْیتَکُمْ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ غُسْلِ صَاحِبِکُمْ وَ مِنْ تَکْفِینِهِ فَقُومُوا لِدَفْنِهِ فَإِنَّهُ مِنْ أَکْرَمِکُمْ مَحَلًّا عِنْدَ سَیدِکُمْ؛ خدا در این مصیبت به شما جزای خیر دهد و مصیبت شما را به خوبی جبران فرماید. ما از غسل و تکفین دوست شما فارغ شدیم، پس برای دفن او از جای برخیزید؛ زیرا جایگاه او در نزد سرورتان از همه شما گرامیتر بود.» سپس از دیدگان ما نهان شد. ما نیز با گریه و ناله و زاری بر کنار پیکر احمد حاضر شدیم و حقّ او را ادا کردیم و از کار دفن او فارغ گشتیم؛ خدای او را رحمت کند!.
و اینگونه بود که ستاره تابناک شهر مقدس قم، بعد از یک عمر تلاش در راه احیاء ارزشهای اسلامی و معنویات ائمه اطهارعلیهمالسلام خبر رحلت خویش را همراه با کفن، از محضر امام عسکریعلیهالسلام دریافت و مهمتر اینکه قرائن نشان میدهد که امامعلیهالسلام به همراه خادم ویژة خود برای تکفین و تجهیز او تشریف آوردهاند. احمد بن اسحاق در حدود سالهای (260 تا 263 ه. ق) در استان کرمانشاه دیده از جهان فرو بست و مقبرهاش - که به طرز زیبایی ساخته شده و در زمان جنگ تحمیلی محل آرامش رزمندگان اسلام بوده - امروزه در شهر سر پل ذهاب، زیارتگاه شیفتگان اهلبیتعلیهمالسلام شده است.
یادگاری جاویدان
مسجد امام حسن عسکریعلیهالسلام در شهر مقدس قم، یکی از مهمترین آثار احمد بن اسحاق قمی به فرمان امام عسکریعلیهالسلام است که در مناسبتهای گوناگون و مراسمات مذهبی همچون اعتکاف و غیره، مملوّ از انسانهای وارسته و خداجوی میشود و از زمانهای گذشته تا به حال همیشه علمای بزرگ و متقی همانند آیت الله اراکی در این مسجد که شبستانهای متعدد دارد امامت نمودهاند. نگارنده نیز در نماز جمعة حضرت آیت الله اراکیرحمهالله در این مسجد توفیق حضور داشتهام. البته امروزه این مسجد به طور شایستهای توسعه یافته و در جوار حرم ملکوتی حضرت معصومهعلیهاالسلام، محل مناسبی برای تمرکز زائرین و مجاورین کریمة اهلبیتعلیهاالسلاممیباشد.
طبقه بندی: امام حسن عسگری-علیه السلام-
