سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

دستی از قبر بیرون امد و بدن حضرت زهرا(س) را تحویل گرفت

ابو الحسن خزاز قمى مى‏نگارد: از امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدند: چه کسى فاطمه زهرا(س) را غسل داد؟ فرمود: على علیه السّلام. زیرا حضرت زهرا(س) صدّیقه بود و غیر از شخص صدّیق کسى حق نداشت وى را غسل بدهد.

روایت شده: هنگامى که حضرت على بن ابى طالب جنازه مبارک فاطمه علیها السّلام را نزدیک قبر آورد، دستى از قبر بیرون آمد و آن جنازه را برگرفت و بازگشت.

عبد الرحمن همدانى و حمید طویل نقل کرده‏اند: حضرت امیر المؤمنین اشعارى را کنار قبر فاطمه زهرا علیها السّلام سرود بدین مضمون:

من دوست خود را به خاطر آوردم، گویا من براى به دوش کشیدن غم و اندوههاى گذشته وکیل مى‏باشم. بعد از اجتماع هر دو نفر بر دوستى یک دیگر، البتّه فراق و جدایى خواهد بود، و کلیه دردها در مقابل فراق و جدایى قلیل و اندک مى‏باشد. اینکه من فاطمه را بعد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از دست مى‏دهم دلیل بر این است که هیچ دوستى دائمى نخواهد بود.

 متن عربی:

أَبُو الْحَسَنِ الْخَزَّازُ الْقُمِّیُّ فِی الْأَحْکَامِ الشَّرْعِیَّةِ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ فَاطِمَةَ مَنْ غَسَّلَهَا فَقَالَ غَسَّلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لِأَنَّهَا کَانَتْ صِدِّیقَةً وَ لَمْ یَکُنْ لِیُغَسِّلَهَا إِلَّا صِدِّیقٌ وَ

رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ عِنْدَ دَفْنِهَا السَّلَامُ عَلَیْکَ إِلَى آخِرِ مَا سَیَأْتِی نَقْلًا مِنَ الْکَافِی وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا صَارَ بِهَا إِلَى الْقَبْرِ الْمُبَارَکِ خَرَجَتْ یَدٌ فَتَنَاوَلَتْهَا وَ انْصَرَفَ‏.

عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْهَمْدَانِیُّ وَ حُمَیْدٌ الطَّوِیلُ أَنَّهُ(ع) أَنْشَأَ عَلَى شَفِیرِ قَبْرِهَا:

ذَکَرْتُ أَبَا وُدِّی فَبِتُّ کَأَنَّنِی

بِرَدِّ الْهُمُومِ الْمَاضِیَاتِ وَکِیلٌ‏

لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَةٌ

وَ کُلُّ الَّذِی دُونَ الْفِرَاقِ قَلِیلٌ‏

وَ إِنَّ افْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ

دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا یَدُومَ خَلِیل‏

مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ص 132 به بعد.

 






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93 اسفند 12 توسط منبر مکتوب

امام صادق(ع) فرمود:

سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) پس آن دو نفر از اصحاب پیامبر(ص)-ابوبکر و عمر- از امیرالمومنین(ع) خواستند که نزد فاطمه برایشان وساطت نماید. پس امیرالمومنین(ع) از زهرا(س) درخواست کرد تا ایشان را بپذیرد. –و زهرا(س) پذیرفت- پس زمانی که به خدمت فاطمه(س) رسیدند به حضرت عرض کردند: حالت چطور است ای دختر رسول خدا(ص)؟ فرمود: حالم خوب است به حمد خدا. سپس فاطمه(س) فرمود: از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود فاطمه(س) پاره تن من است پس هر کس که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازرد همانا خداوند را آزرده است؟ هر دو گفتند: بله شنیده ایم. حضرت فرمود: پس قسم به خدا شما دو نفر مرا آزردید. پس آن دو نفر از نزد فاطمه(س) رفتند در حالی که حضرت از دستشان غضبناک بود.

متن عربی:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع فِی جُمَادَى الْآخِرَةِ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ کَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالَا لَهَا کَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ‏ یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالَا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا.

بحارالأنوار ج : 43 ص : 171

 

 






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93 اسفند 12 توسط منبر مکتوب

فاطمه اولین از عترتم هستی که به من ملحق می شوی!

پس از اینکه بیماری پیغمبر شدت پیدا کرد و وفات او نزدیک شد، در آخرین لحظات حیات به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: اینک سرم را روى دامن خود بگذار زیرا امر خداوند نزدیک شده و آخرین دقائق زندگى من در این جهان در رسیده است.

هر گاه جان از کالبدم بیرون شد او را در دست بگیر و به صورت خود بکش پس از این مرا بطرف قبله برگردان و غسل و تکفین مرا خود انجام ده، و بر من نماز بگذار، و تا آنگاه که بدن مرا در زیر خاک پنهان نساخته‏اى از من مفارقت نکن، و در همه این امور از خداوند استعانت بجوى.

در این هنگام امیر المؤمنین علیه السّلام سر مبارک حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله را در دامن خود گذاشت، و آن جناب از فشار مرض از حال رفت، حضرت زهرا سلام اللَّه علیها در چهره پدرش مینگریست و گریه میکرد و این شعر را قرائت می نمود:

«و أبیض یستسقى الغمام بوجهه               ثمال الیتامى عصمة للأرامل»

حضرت رسول دیدگان مبارکش را باز کرد و با صوت ضعیف گفت: اى دخترک من این بیت گفته عمویت ابو طالب است، شما به جاى او این آیه را از قرآن قرائت کنید: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ‏.

در این هنگام حضرت زهراء سلام اللَّه علیها مدتى گریه کرد پدر بزرگوارش او را نزدیک خود طلبید و مطالبى را در نهانى با او در میان گذاشت که در اثر آن چهره‏اش از هم باز شد و آثار خوشحالى در وى ظاهر گردید.

بعد از این مذاکرات که با حضرت زهراء سلام اللَّه علیها انجام پذیرفت جان پاکش از کالبد شریفش بیرون شد و در این حال دست امیر المؤمنین علیه السّلام در زیر گلوى آن جناب قرار داشت و جان شریف او در دست علی علیه السّلام قرار گرفت و آن حضرت او را بالاى سر خود بردند و پس از آن بصورت خود کشیدند پس از اینکه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند امیر المؤمنین علیه السّلام طبق وصیت آن جناب بدن مبارک او را بطرف قبله کشیدند و تشریفات تغسیل و تکفین او را فراهم کردند.

از حضرت زهرا سؤال شد پدرت در نهانى چه موضوعاتى با شما در میان نهاد؟

فرمود: پدرم بمن اطلاع داد که من اول کس از اهل بیت او خواهم بود که بوى ملحق میگردم، و این قضیه در همین نزدیکى‏ها انجام خواهد گرفت، و بهمین جهت من خوشحال شدم.

متن عربی:

ثمّ ثقل رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و حضره الموت، فلمّا قرب خروج نفسه قال له: «ضع رأسی یا علیّ فی حجرک فقد جاء أمر اللّه عزّ و جل، فإذا فاضت نفسی فتناولها بیدک و امسح بها وجهک، ثمّ وجّهنی إلى القبلة، و تولّ أمری، و صلّ علیّ أوّل الناس، و لا تفارقنی حتّى توارینی فی رمسی، و استعن باللّه عزّ و جل».

و أخذ علیّ رأسه فوضعه فی حجره فاغمی علیه، و أکبّت فاطمة علیها السلام تنظر فی وجهه و تندبه و تبکی و تقول:

«و أبیض یستسقى الغمام بوجهه

ثمال الیتامى عصمة للأرامل»

ففتح رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عینیه و قال بصوت ضئیل:

«یا بنیّة هذا قول عمّک أبی طالب لا تقولیه، و لکن قولی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ‏ »- آل عمران 3: 144- فبکت طویلا، فأومأ إلیها بالدنوّ منه، فدنت إلیه، فأسرّ إلیها شیئا هلل له وجهها.

[فصل فی وفاة رسول الله (ص) و دفنه‏]

ثمّ قضى [صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏] و ید أمیر المؤمنین الیمنى تحت حنکه، ففاضت نفسه علیه السلام فیها، فرفعها إلى وجهه فمسحه بها، ثمّ وجّهه و غمّضه و مدّ علیه إزاره و اشتغل بالنظر فی أمره.

فسئلت فاطمة علیها السلام: ما الذی أسر إلیک رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فسرى عنک؟ قالت: «أخبرنی أنّی أوّل أهل بیته لحوقا به، و أنّه لن تطول المدّة بی بعده حتّى أدرکه، فسرى ذلک عنّی».

منابع:

ارشاد المفید 1: 181

إعلام الورى، الطبرسی،ج‏1،267

بحار الأنوار 12: 465/ 19

 

 

 






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93 اسفند 12 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin