سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

فاطمه اولین از عترتم هستی که به من ملحق می شوی!

پس از اینکه بیماری پیغمبر شدت پیدا کرد و وفات او نزدیک شد، در آخرین لحظات حیات به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: اینک سرم را روى دامن خود بگذار زیرا امر خداوند نزدیک شده و آخرین دقائق زندگى من در این جهان در رسیده است.

هر گاه جان از کالبدم بیرون شد او را در دست بگیر و به صورت خود بکش پس از این مرا بطرف قبله برگردان و غسل و تکفین مرا خود انجام ده، و بر من نماز بگذار، و تا آنگاه که بدن مرا در زیر خاک پنهان نساخته‏اى از من مفارقت نکن، و در همه این امور از خداوند استعانت بجوى.

در این هنگام امیر المؤمنین علیه السّلام سر مبارک حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله را در دامن خود گذاشت، و آن جناب از فشار مرض از حال رفت، حضرت زهرا سلام اللَّه علیها در چهره پدرش مینگریست و گریه میکرد و این شعر را قرائت می نمود:

«و أبیض یستسقى الغمام بوجهه               ثمال الیتامى عصمة للأرامل»

حضرت رسول دیدگان مبارکش را باز کرد و با صوت ضعیف گفت: اى دخترک من این بیت گفته عمویت ابو طالب است، شما به جاى او این آیه را از قرآن قرائت کنید: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ‏.

در این هنگام حضرت زهراء سلام اللَّه علیها مدتى گریه کرد پدر بزرگوارش او را نزدیک خود طلبید و مطالبى را در نهانى با او در میان گذاشت که در اثر آن چهره‏اش از هم باز شد و آثار خوشحالى در وى ظاهر گردید.

بعد از این مذاکرات که با حضرت زهراء سلام اللَّه علیها انجام پذیرفت جان پاکش از کالبد شریفش بیرون شد و در این حال دست امیر المؤمنین علیه السّلام در زیر گلوى آن جناب قرار داشت و جان شریف او در دست علی علیه السّلام قرار گرفت و آن حضرت او را بالاى سر خود بردند و پس از آن بصورت خود کشیدند پس از اینکه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند امیر المؤمنین علیه السّلام طبق وصیت آن جناب بدن مبارک او را بطرف قبله کشیدند و تشریفات تغسیل و تکفین او را فراهم کردند.

از حضرت زهرا سؤال شد پدرت در نهانى چه موضوعاتى با شما در میان نهاد؟

فرمود: پدرم بمن اطلاع داد که من اول کس از اهل بیت او خواهم بود که بوى ملحق میگردم، و این قضیه در همین نزدیکى‏ها انجام خواهد گرفت، و بهمین جهت من خوشحال شدم.

متن عربی:

ثمّ ثقل رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و حضره الموت، فلمّا قرب خروج نفسه قال له: «ضع رأسی یا علیّ فی حجرک فقد جاء أمر اللّه عزّ و جل، فإذا فاضت نفسی فتناولها بیدک و امسح بها وجهک، ثمّ وجّهنی إلى القبلة، و تولّ أمری، و صلّ علیّ أوّل الناس، و لا تفارقنی حتّى توارینی فی رمسی، و استعن باللّه عزّ و جل».

و أخذ علیّ رأسه فوضعه فی حجره فاغمی علیه، و أکبّت فاطمة علیها السلام تنظر فی وجهه و تندبه و تبکی و تقول:

«و أبیض یستسقى الغمام بوجهه

ثمال الیتامى عصمة للأرامل»

ففتح رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عینیه و قال بصوت ضئیل:

«یا بنیّة هذا قول عمّک أبی طالب لا تقولیه، و لکن قولی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ‏ »- آل عمران 3: 144- فبکت طویلا، فأومأ إلیها بالدنوّ منه، فدنت إلیه، فأسرّ إلیها شیئا هلل له وجهها.

[فصل فی وفاة رسول الله (ص) و دفنه‏]

ثمّ قضى [صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏] و ید أمیر المؤمنین الیمنى تحت حنکه، ففاضت نفسه علیه السلام فیها، فرفعها إلى وجهه فمسحه بها، ثمّ وجّهه و غمّضه و مدّ علیه إزاره و اشتغل بالنظر فی أمره.

فسئلت فاطمة علیها السلام: ما الذی أسر إلیک رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فسرى عنک؟ قالت: «أخبرنی أنّی أوّل أهل بیته لحوقا به، و أنّه لن تطول المدّة بی بعده حتّى أدرکه، فسرى ذلک عنّی».

منابع:

ارشاد المفید 1: 181

إعلام الورى، الطبرسی،ج‏1،267

بحار الأنوار 12: 465/ 19

 

 

 






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93 اسفند 12 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin