سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

شب اولی که عزیزی از دست می رود خانه ماتم کده می شود. و اگر آن عزیز از دست رفته همسر و مادر خانه باشند که ستون و بنیاد خانه اند. آن هم مادر جوان هیجده ساله که چهار فرزند دارد که همه قد و نیم قد، از چهار سال تا هفت سال دارند.

یکی از آقایان نقل می کرد در سفر مکه آقایی با خانمش آمده بود که خانمش در حال احرام مریض شد حالش بد شد و در منی از دنیا رفت. خیلی واقعه تلخ و جان گدازی بود. شوهر آن خانم خیلی بی تابی می کرد دلداریش می دادند خدا را شکر کن خانمت در مهمانی خدا از دنیا رفته و آمرزیده شده است. گفت: شما از درد دل من خبر ندارید. من ایران برگردم چهار تا بچه کوچک دارم این ها به استقبال مادرشان می آیند من جواب این بچه ها را چه بدهم.

امان از دل امیرالمومنین و بچه های یتیم بی بی علیها سلام ، امیرالمومنین نیمه های شب بدن آزرده زهراء را در قبر گذاشت. صورت زهراء را روی خاک قبر گذاشت. مقاتل نوشته اند وقتی دست هایش را از خاک قبر تکان داد همه غم های عالم به دل علی هجوم آورد رو کرد به قبر رسول الله گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ»(مجلسی/بحارالأنوار/ ج97/ ص263). یا رسول الله چقدر فاطمه زود از من جدا شد و به شما ملحق شد.

یا رسول الله صبر من در این مصیبت کم شد شجاعت و توان من در این مصیبت کم شد. یا رسول الله کمکم کن. دیگر حزن و اندوه من دائمی است. شب های من به بیداری سپری می شوند.باز هم دل آقا آرام نشد خم شد و صورت نورانیش را روی خاک قبر زهراء گذاشت گریه کرد.اما بعد از مدتی گریه کردن عباس عموی امیرالمومنین آمد گفت: علی جان نزدیک صبح است دشمن خبردار می شود جای قبر باید مخفی باشد. زیر بغل های علی را گرفتند و به خانه آوردند.اما دل ها بسوزه برای بچه ها و خواهر اباعبدالله در کربلا، آیا کسی آمد دلداری بدهد؟ آری آمدند با تازیانه  ...

انگار که چشمان تو را خواب گرفته

کاشانه ی ما را غم سیلاب گرفته

 

نزدیک سه ماه است نخوابیده ای اما

حالا چه شده چشم تو را خواب گرفته

 

اصرار ندارم که تو را سیر ببینم

نزدیک سه ماه است که مهتاب گرفته

 

برخیز گریبان زده ام چاک بدوزش

بی حالی تو از علی آداب گرفته

 

این دفعه چندم شده از صبح که زینب

پیراهن گُلدار تو را آب گرفته

 

وا کن گره ی روسری اَت را ولی آرام

این مقنعه را لخته ی خوناب گرفته

 

تا که سر تو خورد به دیوار شکستم

بعد از تو نفس از جگرم تاب گرفته

 

ای گونه ترک خورده دو ماه است رُخت را

یک پنجه و انگشتر آن قاب گرفته

 

فهمیده ام این میخ چرا کج شده این قدر

پهلوی تو بد جور به قلاب گرفته


 






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 94 فروردین 4 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin