سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

سخنرانیهاى کوتاه‏ به مناسبت دهه فاطمیه‏(سلام الله علیها)

چه دشوار است سخن گفتن از بانویى که لباس هستى بر اندامش تنگى مى نمود، و آیینه آفرینش از نمایاندن چهره کامل او ناتوان بود.
زمین، تنها هیجده سال حضور او را گرامى داشت و به او بالید؛ و تو گویى، بیش از آن تحمل چنان بار سنگین و گرانبهایى را نداشت.
* * *
1. بلندهمّتى به هنگام دعا 
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهى
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را(3)
انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون مى باشند. همّت و آرزوى برخى از آدمیان در همین دنیاى زودگذر و ناچیز خلاصه مى شود. آنها جز دنیا نمى

خواهند و جز براى دنیا، چیز دیگرى سعى و تلاش نمى کنند. به فرموده زیباى حضرت على علیه السلام: «وَاِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْاَعْمَى لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا

شَیْئاً وَالْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیَعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْاَعْمَى اِلَیْهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْاعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛(4) همانا دنیا نهایت دیدگاه

کسى است که دیده اش کور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [آخرت ] است. پس بینا از دنیا رخت

بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم آرد.»


و امّا گروه دوم از آدمیان، کسانى هستند که همّت خویش را فراتر از جهان مادى قرار داده اند. و اگر هم براى دنیاى خویش تکاپو دارند، به انگیزه توشه

برداشتن براى جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر مى دانند و همه تلاش خود را بکار مى گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدى پروردگار جاى گیرند.
سرانجام، اندکى از آدمیان نیز هستند که نه تنها از دام جاذبه هاى فریبنده دنیوى رها مى شوند؛ بلکه از نعمتهاى انبوه بهشت نیز مى گذرند و از خداوند،

تنها دیدار جمال او را مى طلبند و به جاى بهشت، بهشت آفرین را تمنّا مى کنند؛ همان گونه که سعدى شیرازى سروده است:
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا
حلوا به کسى ده که محبّت نچشیدست(5)
در ضمن حکایتى، درباره حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین مى خوانیم: «روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله از دخترش زهراعلیهاالسلام پرسید: دخترم!

چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم اکنون فرشته وحى در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است که هر چه بخواهى، تحقق مى پذیرد. حضرت فاطمه

علیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِى عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَةَ لِى غَیْرُ النَّظَرِ اِلَى وَجْهِهِ الْکَرِیمِ؛(6) لذتى که از خدمت حضرت حق مى برم، مرا از هر

خواهشى باز داشته است. حاجتى جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم.»
غوغاى عارفان و تمنّاى عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقاى تُست
قومى هواى نعمت دنیا همى پزند
قومى هواى عُقبى و ما را هواى تست
قُوت روان شیفتگان التفات تو
آرام جان زنده دلان مرحباى تست(7)

2. شرم و حیا 
یکى بیم و آزرم و شرم خداى
که باشد ترا یاور و رهنماى(8)
«حیا حالتى همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنى در مواجهه با دیگران، به ویژه در مقابل بزرگ تران، یا در مواجهه با امور را مى گویند.» (9)
امام صادق علیه السلام درباره ارزشمندى حیا و آثار آن مى فرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیَاءُ) لَمْ یُقَر ضَیْفٌ وَلَمْ یُوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یُتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یُتَنَکَّبُ الْقَبِیحُ فِى شَى ءٍ مِنَ الْاَشْیَاءِ حَتَّى اِنَّ کَثِیراً مِنَ الْاُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ اِیضاً اِنَّمَا یُفْعَلُ لِلْحَیَاءِ فَاِنَّ کَثَیِراً مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیَاءُ لَمْ یَرْعَ حَقَّ وَالِدَیْهِ وَلَمْ یَصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یُؤَدِّ اَمَانَةً وَلَمْ یَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ اَفَلاَ تَرَى کَیْفَ وَفَّى لِلْاِنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِى فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛(10) اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمى شد، و به وعده ها عمل نمى شد، و حاجتها برآورده نمى شد، زیبایى [و هنجارها] انجام داده نمى شد، و از زشت [و ناهنجاریها] پرهیز نمى شد. حتّى بسیارى از کارهاى واجب نیز تنها به دلیل حیامندى انجام مى شود. همانا اگر حیا نبود، بسیارى از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمى کردند، و صله رحم انجام نمى دادند، و امانت را [به صاحبش ]برنمى گرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمى ورزیدند؛ پس آیا نمى بینى که چگونه [خداوند] به انسان خصلتى را عطا فرمود که صلاح [دنیا و آخرتش ] و کامل کننده امورش در آن است.»
ویل دورانت درباره حیا مى نویسد: «شرم، نوعى عقب نشینى مدبّرانه است که از ترس و پاکى مى زاید. در اقوام متمدّن، حیا یکى از بهترین صوَر تعالى روح عشق است و تا شکوه و درخشندگى بى مانندى بالا مى رود، و گاهى بر عمیق ترین دواعى نفسانى غالب مى شود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتى عالى خبر مى دهد. حیا پاداشهاى خود را پس انداز مى کند.» (11)
یکى از ویژگیهاى آشکار حضرت زهراعلیهاالسلام، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندى آن حضرت داشت، تا آنجا که در این باره نقل مى کنند:
«مردى نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام على علیه السلام شد. پیامبرصلى الله علیه وآله مشاهده فرمود که حضرت زهراعلیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یَکُنْ یَرَانِى فَاِنِّى اَرَاهُ وَهُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ؛(12) اگر او مرا نمى بیند، من او را مى نگرم! [اگرچه او نمى بیند] و او بو[ى زن ] را استشمام مى کند. رسول خداصلى الله علیه وآله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت مى دهم که تو پاره تن من هستى.»
اسماء بنت عمیس مى گوید: «روزهاى آخر زندگانى حضرت زهراعلیهاالسلام با او بودم. روزى مرا به یاد چگونگى حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانى کرد که: چرا جنازه زن را روى تخته اى مى گذارند و بالاى دست مردان حمل مى کنند؟!
آنگاه فرمود: «اِنِّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یُطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأى فَلاَ تَحْمِلِینِى عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِى سَتَرَکَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛(13) من بسیار زشت مى دانم که [جنازه ] زنان را [پس از مرگ ] بر روى تابوت رو باز گذاشته و بر روى آن پارچه اى مى افکنند که حجم بدن را براى بینندگان آشکار مى سازد. مرا بر روى تابوتى آن چنانى مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.»
نمونه اى دیگر از حیاورزى حضرت زهراعلیهاالسلام را در این حکایت مى خوانیم: «روزى آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه اند؟ فرمود: بلى اى دخترم. گفت: آیا من هم برهنه ام؟ فرمود: بلى شما هم؛ ولى آنجا کسى به کسى توجه ندارد.
حضرت زهراعلیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جاى خجالت است آن روز، مقابل خداى متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده که او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند.
آن گاه که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد حضرت على علیه السلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدى؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: على [علیه السلام ] در پیشگاه خداوند بالاتر از این است که روز قیامت او را برهنه محشور کند.» (14)
حکیم ابو القاسم فردوسى، در ستایش حیامندى بانوان چنین مى سراید:
به سه چیز باشد زنان را بهى
که باشند زیباى تخت مهى
یکى آنکه با شرم و با خواستست
که جفتش بدو خانه آراستست...
سوم آنکه بالا و رویش بوَد
به پوشیدگى نیز مویش بوَد(15)

3. ادب 
مولوى در بیان اهمیت و آثار ادب مى گوید:
از خدا جوییم توفیق ادب
بى ادب محروم گشت از فیض رب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد(16)
در معناى ادب گفته اند:
«نگاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملکه اى است در شخص که او را از کارهاى زشت باز مى دارد. همچنین رعایت کردن حدود هر کسى عبارت است از ادب نسبت بدان کس.» (17)
حضرت على علیه السلام درباره ادب مى فرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛(18) بهترین شرافت [و افتخار خانوادگى ]، ادب نیکوست.»
همچنین فرمود: «کُلُّ شَىْ ءٍ یَحْتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَى الْاَدَبِ؛(19) هر چیزى نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.»
اشرف آدمیان رسول اکرم صلى الله علیه وآله نیز با افتخار مى فرمایند: «اَدَّبَنِى رَبِّى فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِى؛(20) خداوند، مؤدّبم کرد و نیکو مؤدّبم ساخت.»
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرمایند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیَّهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمَّا اَکْمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ «وَاِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیْهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالْاُمَّةِ لِیَسُوسَ عِبادَهُ؛(21) خداى بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیکو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ کمال رساند فرمود: «همانا تو داراى خلق عظیم هستى.» آن گاه کار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره کند.»
بى گمان یکى از برجسته ترین ویژگیهاى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خداصلى الله علیه وآله و یک معصوم، ادب را در خویش به حدّ کمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگى مراعات مى نمود.
در تاریخ آمده است که یکى از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود که یکدیگر را به اسم صدا مى کردند.
حتى رسول اکرم صلى الله علیه وآله را به نام آن حضرت صدا مى زدند؛ در حالى که این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود.
تا اینکه خداوند براى مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خداصلى الله علیه وآله، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا »؛(22) «خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضى از خودتان به بعضى [دیگر ]قرار مدهید.»
از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «وقتى که آیه «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا» بر رسول خداصلى الله علیه وآله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جاى «اى پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خداصلى الله علیه وآله به من فرمودند: «اى فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم. این آیه درباره درشت خویان از قریش و اهل کبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا کن که قلبم را زنده و خدا را خشنود مى کند!» (23)
حافظا! علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبوَد(24)


4. زهد و ساده زیستى 
تکلّف گر نباشد خوش توان زیست
تعلّق گر نباشد خوش توان مرد
زهد و ساده زیستى، شرطى است که خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همان گونه که در دعاى ندبه مى خوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ؛ و با آنها در درجه هاى این دنیاى پست زهد را شرط نمودى.»
ساده زیستى و بى رغبتى نسبت به جاذبه هاى دنیوى، افزون بر آنکه آدمى را از بسیارى از لغزشها و گناهان باز مى دارد، رمز اصلى آرامش قلبى و شادابى روحى نیز مى باشد.
به تعبیر زیباى سعدى:
آن کس از دزد بترسد که متاعى دارد
عارفان جمع نکردند و پریشانى نیست
وانکه را خیمه به صحراى فراغت زده اند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانى نیست(25)
استاد شهید مطهرى درباره آثار مثبت و سازنده ساده زیستى مى گویند: «به هر اندازه که انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه که انسان اسیر باشد، آزادى ندارد. انسانهایى که آرزو دارند آزاد زندگى کنند و به آزادى علاقمندند، همیشه کوشش مى کنند زنجیرها را تا آنجا که ممکن است از دست و پاى خودشان برگیرند. ... و لهذا زندگى پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگى ساده اى بود. ما در شرح حال رسول اکرم صلى الله علیه وآله مى خوانیم: «کانَ رَسُولُ اللَّه خَفِیفَ الْمَؤُونَةِ.» اوّلین چیزى که در سیره پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله به چشم مى خورد، این است که مردى بود سبک خرج. لباس و خوراکش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود. ... گاندى، این مرد هندو، وقتى مى خواهد هند را رهبرى کند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها کند، چاره اى ندارد جز اینکه راه پیامبران را در پیش گیرد، یک زندگى ساده براى خودش انتخاب کند، پارچه ساده اى روى دوشش بیندازد و تمام دارایى اش یک بز باشد و بگوید من با همین مى توانم زندگى کنم.
روزى پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله به خانه دخترش زهراعلیهاالسلام وارد مى شود و مى بیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانى را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمى گردد. حضرت زهرا که از خلق و خوى پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در کند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد که در هر راه که خودتان صلاح مى دانید، مصرف فرمایید. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نیز فوراً همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.» (26)
مقام معظم رهبرى از وانهادن ساده زیستى و روى آوردن به مصرف گرایى با عنوان «بلاى جامعه» یاد کرده و مى فرماید: «براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانه هاى مد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.» (27)
باید اذعان داشت که در عصر حاضر، نقش الگویى حضرت زهراعلیهاالسلام درباره زهد و ساده زیستى بیش از هر زمان دیگر آشکارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیرى از این الگوى مبارک نیازمندیم؛ چرا که در هیچ روزگارى به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبه هاى رنگارنگ دنیا و انبوه کالاهاى مصرفى آن قرار نگرفته اند؛ در نتیجه، در هیچ زمانى همانند این عصر و زمان، دلهاى آدمیان - به واسطه تعلّق به این دستاوردهاى تمدّن مادّى و تکنولوژى - گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است.
پیام ساده زیستى حضرت زهراعلیهاالسلام، پیام آسودگى خاطر، آرامش و صفاى روحى است که امروزه مى تواند به عنوان یکى از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.
از سلمان فارسى چنین نقل شده است که مى گوید: «روزى حضرت فاطمه علیهاالسلام را دیدم که چادرى وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتى ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهاى طلا مى نشینند و پارچه هاى زربافت به تن مى کنند؛ وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا!
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «اى سلمان! خداوند بزرگ، لباسهاى زینتى وتختهاى طلا را براى ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»
حضرت زهراعلیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتى سلمان را مطرح کرد و فرمود: «اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است که روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابیم. و بالش ما چرمى است که از لیف خرما پر شده است.» (28)
ناگفته نماند که گرچه در عصر حاضر نمى توان همانند حضرت زهراعلیهاالسلام زندگى کرد و ساختار ساده زیستى را براساس ساده زیستى ایشان پى ریزى نمود، اما در این زمان نیز مى توان ساده زیستى را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگى پاکیزه اى بنا کرد؛ زندگى اى که در آن از زیاده روى در مصرف و انباشتن کالاهاى غیر ضرورى و پرورش نیازهاى کاذب خبرى نیست و تنها براساس نیازمندیهاى راستین انسان استوار است.

5. توجّه به همسایگان 
از نگاه اسلام، همسایه جایگاه والایى دارد و لازم است همواره در حفظ حرمت او کوشید و از آزار وى پرهیز نمود.
در حقیقت، رضامندى همسایه ها به واسطه نیکى در حق آنان، تأثیر خوبى بر زندگى فرد به جا مى گذارد. چه بسا براى آدمى حوادث و مشکلاتى پیش آید و نیازمند یارى شود. در چنین احوالى، این همسایگان هستند که مى توانند زودتر از دیگران به کمک شخص بشتابند. در واقع، ضرب المثل معروف «همسایه از همسایه ارث مى برد»، افزون بر آنکه همسایه ها را مدیون همدیگر معرفى مى کند، آنها را در حلقه بستگان و فامیل نیز قرار مى دهد.
از عبد اللّه بن مسعود روایت شده است که گفت: «مردى حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام شرفیاب شد و عرض کرد: اى دختر رسول خداصلى الله علیه وآله! آیا از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نزد شما چیزى مانده است که به من مرحمت فرمایید؟
حضرت فاطمه علیهاالسلام به خدمتکار خانه خود فرمود: آن نوشته را نزد من بیاور. خدمتکار به جستجو برآمد و آن را پیدا نکرد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: واى بر تو! آن نوشته نزد من مساوى است با حسن و حسین، آن را پیدا کن!
خدمتگزار دوباره پى گیرى کرد و معلوم شد که آن را جارو کرده بود. آن را برداشت و به خدمت حضرت زهراعلیهاالسلام آورد. نوشته این بود: «قال محمد النبى علیهاالسلام لَیْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ وَمَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلا یُؤْذِى جارَه؛(29) از مؤمنین نیست کسى که همسایه از بلاى او در امان نباشد. و هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمى دهد.»
حق همسایه را در دفتر عشق
سفارشها نموده دلبر عشق
به احسان کوش با همسایه و خویش
ز آزار دل آنان بیندیش
دل همسایه گر شاد از تو باشد
بسى به تا به فریاد از تو باشد(30)
شهید مطهرى در کتاب داستان راستان در رابطه با توجّه حضرت فاطمه علیهاالسلام به همسایگان این گونه مى نویسد: «در آن شب، همه اش به کلمات مادرش - که در گوشه اى از اطاق رو به طرف قبله کرده بود - گوش مى داد.
رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب که شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینکه هنوز کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعاى خیر مى کند و یک یک را نام مى برد و از خداى بزرگ براى هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت مى خواهد، براى شخص خود از خداوند چه چیزى مسألت مى کند؟
امام حسن علیه السلام آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب کار مادرش، صدیقه مرضیّه علیهاالسلام بود و همه اش منتظر بود که ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا مى کند و از خداوند براى خود چه خیر و سعادتى مى خواهد.
شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت و امام حسن علیه السلام حتى یک کلمه نشنید که مادرش براى خود دعا کند.
صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا هر چه گوش کردم، تو درباره دیگران دعاى خیر کردى؛ ولى درباره خودت یک کلمه دعا نکردى؟
مادر مهربان جواب داد: پسرک عزیزم! «الْجارُ ثُمَّ الدَّارُ؛(31) اوّل همسایه، بعد خانه خود








نوشته شده در تاریخ سه شنبه 94 فروردین 4 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin