سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

 

حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان          

 وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام  در فرصت های مناسب در مدینه و کوفه به منبر رفت و برای مردم سخنرانی می فرمود که بخشی از این سخنرانی ها به جا ماند و دریایی از معارف و حقایق است.

سخنرانی ایشان گاهی در بیان آفرینش بود و برای مردم توضیح می داد که خلقت چگونه شروع شد؟ از کجا شروع شد؟ و چه دوره ای را طی کرد؟ تا این نظام به این صورتی که الان مشاهده می کنیم در آمد.

گاهی سخنرانی هایش درباره حیوانات بود که البته قصدشان از این سخنرانی ها این بود که تشریح خلقت حیوانات، مردم را به خالق عالم توجه بدهد. سخن مفصل ایشان در مورد مورچه با وجود آن که هیچ کدام از ابزار علمی زمان ما را در اختیار نداشتند ولی درون و برون مورچه ها، حیات مورچه، شاخک های مورچه، قدرت فهم و درک مورچه را کاملاً توضیح دادند.

در بیان ویژگی های طاووس مخصوصاً رنگ آمیزی طاووس، هماهنگی رنگ ها، تلفیق رنگ ها، زیبایی تلفیق رنگ ها که یکی از سخنرانی های معجزه آسای امیرالمؤمنین علیه السلام هست. 

<** ادامه مطلب... **>  

در زمینه مسائل اجتماعی که لب به سخن می گشاید جامعه را تحلیل می کند، نقص ها، زیباییها را بیان می کند و به جامعه هشدار می دهد که این عیب هایی که دارد، آتشی بر خرمن حیاتش است.

یک بخش از سخنان ایشان  نامه هایشان است، این نامه ها جنبه هدایت گری دارد، چه نامه هایی که به دشمنانشان نوشته اند و چه آنها که به شخصیت هایی مانند: کمیل، ابن عباس، مالک اشتر و این گونه دوستان نزدیکشان نوشتند.

بخشی از سخنان ایشان کلمات قصارشان است که نزدیک به یازده هزار جمله کوتاه هست وآنها را در کتابی به نام غرر الحکم جمع شده است. که سراسر علم است و عرفان و حکمت.

نمونه ای از این جملات قصار در باب ملاک و معیار رفاقت و دوستی را بیان می کنیم.

 لَا یَکُونُ‏ الصَّدِیقُ‏ صَدِیقاً حَتَّى یَحْفَظَ أَخَاهُ فِی ثَلَاثٍ‏ ‏ فِی نَکْبَتِهِ وَ غَیْبَتِهِ وَ وَفَاتِه [1] رفیق کسی است که در سه جا، دوستیش را حفظ کند.

مورد اول: جای که رفیق واقعی پا رد میانی می کند «فِی نَکْبَتِهِ» آن زمانی است که رفیقش گرفتار می شود، تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام نکبت است. نکبت یعنی گرفتاری، یعنی مشکل، گره در زندگی داشتن یعنی اگر روز نکبت انسان، رفیق انسان به داد انسان نرسد، معلوم می شود رفیق نیست، آدم خوبی نیست. 

مورد دوم: فِی غَیْبَتِهِ اگر در مجلسی فرد یا افرادی در صدد برآمدند غیبت شما را بکنند و شخصیت شما را نابود کنند، او در مقام دفاع کامل برآید. حرفشان را قطع کند؛ خود این مورد از موارد عالی نهی از منکر می باشد؛ که دوست واقعی در هنگام نبود انسان از او دفاع به حق کند. این یک معیار رفیق واقعی است.

مورد سوم: فِی وَفَاتِه زمانی که دوست از دنیا رفت از هنگام از دنیا رفتنش در تمام کارهای او وارد بشود؛ تا زمانی که خودش از دنیا برود.

این معیار امیرالمؤمنین علیه السلام برای انتخاب دوست است. این است که امیرالمؤمنینعلیه السلام می فرماید: هزار تا رفیق اگر داشته باشید؛ کم است، و یک دشمن زیاد است. یک بیگانه کنارتان باشد زیاد است. شیخ بهایی شعری درباره این آشنایان بیگانه دارد که می گوید:

من را به روز قیامت غمی که هست این است             که روی مردم دنیا دوباره باید دید.

اما چه قدر لذت بخش است که در قیامت در کنار دوستان حقیقی خود باشیم، در کنار این گونه دوستان که در حقیقت دوستان پروردگارند، دوستان ائمه هستند احساس تنهایی نمی کنیم. این آب شیرینی است که تا قیامت جریان دارد ، خداوند باید آدم را هدایت کند از این آب خوش گوار دوست واقعی و محبت واقعی بچشد و بنوشد.

یک بخش از سخنان امیرالمؤمنینعلیه السلام موعظه های ایشان به خانواده شان است، آمدند منزل امام مجتبیعلیه السلام را صدا کردند و شروع به  موعظه کردن ایشان کردند، که این موعظه نسبتاً طولانی است. گاهی محمد بن حنفیه را صدا می زدند و او را موعظه می کردند. البته مواعظ ایشان نسبت به حضرت مجتبی علیه السلام و محمد بن حنفیه خیلی تفاوت دارد.

به عنوان نمونه به محمد بن حنفیه می فرماید:یَا بُنَیَّ لَا تَقُلْ‏ مَا لَا تَعْلَمُ‏ [2]؛ آنچه را که یقین نداری و علم نداری و آگاهی نداری و خودت ندیدی و در جریانش نبودی، شاهد نبودی نگو. امام صادق علیه السلام می فرماید: همین حرفهایی که مردم می زنند در حالی که ندیدند، شاهد نبودند روز قیامت اینها را  پس از بیرون آمدن از قبر در تپه ای از آتش می گذارند، می گویند حرفهایی که زدی ثابت کن بعد بیا بیرون تا به حساب شما برسند.

امام می فرماید: یَا بُنَیَّ لَا تَقُلْ‏ مَا لَا تَعْلَمُ پسرم هر چیزی را هم می دانی مجوز گفتن را نداری. خیال نکن هر چیزی را از هر کسی دیدی، یا در جریان چیزی قرار گرفتی اجازه گفتنش را داری. زیرا همین حضورت، همین دیدنت، همین یقینت، مجوز این نیست که بگویی، زیرا بعضی حضورها ناگهانی اتفاق می افتد. یقین هم داری حرفت صد در صد راست است؛ اما این مجوز گفتن نمی شود.

باید با یکدیگر در چه رابطه ای صحبت کنیم؟ حق را بگوییم، حرفهای مثبت با همدیگر بزنیم، تا یک نفر آمد وارد حرف منفی بشود با محبت جلوی او را بگیریم. جای حرف زدن خوب، بسیار است. ببینید چه قدر به زن و شوهرها سفارش شده که سخنان محبت آمیز بزنید؛ یعنی حرفی که محبت زن را به مرد زیاد کند ؛ حرفی که محبت مرد را به زن زیاد کند، حرف ها باید چشمه هایی باشد که از آن ها محبت بجوشد.

کار دیگر امیرالمؤمنین این بود که دغدغه داشتند مردم را رشد بدهند. کاسبی مثل کمیل را تبدیل به صاحب اسرار خودش کرد، میثم تمار را تبدیل به شجره طیبه الهیه ملکوتیه کرد. میثم وقتی به دنیا آمد، پیغمبر صلی الله و علیه و آله در دنیا نبود، جوان بود که به امیرالمؤمنینعلیه السلام برخورد کرد، دو سه سال مانده به شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت میثم ایرانی تبار را در کوفه یافت و میثم بیست و چهار، پنج ساله بود. امام این خرما فروش معمولی را چه کار کرد. در کتاب های معتبر ما آمده میثم قبل از شروع حج واجب آمد در خانه ی حضرت ابی عبدالله الحسینعلیه السلامکه حضرت شش ماه بود که در مکه بودند که ایشان را ملاقات کند، در زد. ام سلمه همسر پیامبر صلی الله و علیه و آله پشت در، در را باز نکرد. گفت: کیست؟ گفت: مولایم ابی عبدالله الحسین علیه السلام را می خواهم؟ گفت ایشان بیرون از شهر رفتند. گفت به ایشان بگو میثم آمد، نبودید. ام سلمه برگشت و گفت: میثم من کراراً نیمه شب در مدینه در نماز شب پیغمبر صلی الله و علیه و آله ، می دیدم اشک می ریزد و تو را دعا می کند و این کار کار امیرالمؤمنین علیه السلام بود. علی علیه السلام میثم را با زبانش ساخت.



[1]. شریف الرضى، محمد بن حسین‏، نهج البلاغة(لصبحی صالح)، ناشر: هجرت‏، نوبت اول‏، 1414 ق‏، ص494.

[2]. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، ج2، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، نوبت دوم‏، 1413 ق‏، ص626.

 

 






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 93 اردیبهشت 10 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin