سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب


حجت الاسلام سید احمد دارستانی

با چند نکته در باب عظمت و جایگاه مقدس پدر و مادر صحبت را آغاز می کنم.

اگر دقت کرده باشید و سری به قبرستان ها زده باشید می بینید اکثر آدمهایی که خاک می کنند جوان هستند. اگر سری به زندان ها بزنید، می بینید زندان ها پر از جوان هست. اگر سری به بیمارستانها بزنید، می بینید بیمارستانها پر از جوان هستند. یک سؤال به ذهن می آید؛ نسل جوان ما گرفتاریشان کجا ست؟ چرا دیگر کسی به کسی رحم نمی کند؟ همه اینها به خاطر شکستن جایگاه پدر و مادر است. کاسبی ما ارتباط مستقیم به دعای پدر و مادر دارد؛ سلامتی ما ارتباط مستقیم به دعای پدر و مادر دارد.

اینکه ره صد ساله را یک شبه برویم و یا ره یکساله را صد ساله بریم به دعا یا آه پدر و مادر بر می گردد. آقا زین العابدین, علی بن الحسین علیه السلام فرمود: همه خیرات و برکات عالم، در دست پدر و مادر است.


اگر فکر کنیم باید کار کنیم تا خدا روزی بدهد، اشتباه است. خدا رزّاق است، رزقش را می دهد، شما مسیر آمدن رزق را باز کن؛ در خانه هم که بخوابی روزیت می رسد. برای پدر و مادر درشتی می کند، آن وقت می گوید چرا کار جلو نمی رود؟ باید بدانیم از کجا در این عالم داریم چوب می خوریم؟

علمای بزرگ هر کدام به هر جا رسیدند به دعای پدر و مادرشان رسیدند؛ هیچ عالمی، عالم نشد، هیچ مرجعی، مرجع تقلید نشد، هیچ فقیهی بدرد بخور نشد، مگر به مقدار محبتش به پدر و مادرش.

آیت الله مرعشی نجفی روز عاشورا عمامه بر می داشت، لباس مشکی بلند می پوشید، می رفت محله فقیر نشین قم، با مردم زنجیر می زد، از صبح تا غروب هیچ کس نمی فهمید این آقا مرجع تقلید است.

وقتی ده، یازده ساله بودند در نجف، مادر به ایشان گفت برو طبقه بالا پدرت دارد درس می خواند برو و برای ناهارصدایش کن ، پدر خواب بود. امر مادر؟ یا ناراحتی پدر؟ کف پای پدر را بوسه زدم. اشک از گونه های پدر سرازیر شد و پدر در حق او چند دعا کرد.

از آقا زین العابدین علیه السلام پرسیدند ما ندیدیم در عمرتان با مادرتان سر یک سفره بنشینید، چرا؟ آقا فرمود: می ترسم سر سفره دست به لقمه ای ببرم که چشم مادرم قبل از دست من به آن لقمه باشد.

دو معادله حل کنم، خیلی قشنگ می شود:

ما دو تا مشکل داریم یکی اینکه ما هر جا بحث پدر، مادر می کنیم دو جبهه گرفته می شود.

1)  پیرمردها و پیر زن ها در دلشان می گویند ای کاش! بچه هایمان را آورده بودیم، این حرف ها را می شنیدند. من می خواهم بگویم بحث پدر و مادر، اول مال پیرها ست نه مال جوانها. پیرها بروند گذشته را ورق بزنند ببیند چه کردند که خدا بچه ای بهشان داده که امام حسین علیه السلام را دوست ندارد، نماز نمی خواند،... 

جوانها جبهه می گیرند که ای بابا دوباره حاج آقا رفت در بحث پدر و مادر، حق ما چی می شود. جوانها حق شما زیاد است اما حق پدر و مادر بر شما بیشتر است.

روز قیامت خداوند آنقدر پدر و مادرها را با صورت در جهنم می اندازد. اما در دنیا خداوند تحمل ندارد فرزندی جلو پدر و مادرش گردن کلفتی کند، چشمش را تند کند، خدا چشمش را در می آورد. دست بلند کند، خدا دستش را می شکند.

2) فقط ما شیعیان کارمان به پدر و مادر بسته است؟ نه برادر، عالم را بگردید، خداوند قالب عالم را یک جور ریخته که اگر بچه حرمت پدر و مادر را نگه ندارد با هر مذهبی که باشد زمین می خورد.

هر کسی در دنیا حرمت پدر و مادرش را نگه دارد خدا در دنیا نامش را بین المللی می کند، اسمش را بالا می برد. تمام دانشمندان شرق و غرب نسبت به پدر و مادرشان با ادب بودند. ادیسون، یکی از اختراعاتش برق است، میلیون ها آدم عصر ادیسون نامی از ایشان نیست؛ اما نام ادیسون ماندگار شد؛ چرا؟ می گویند شش ساله بود که در مدرسه سه ماه درس خواند؛ ماه سوم معلم اخراجش کرد که تو کودنی، با گریه به خانه آمد. مادر، بچه را برگرداند به مدرسه، به معلم گفت: کودن خودتی، من خودم به این بچه درس می دهم و به عالم ثابت می کنم که این بچه یک دانه است. سه سال مادر، در خانه به او درس داد. در نه سالگی کتابی در کتابخانه شهر نبود که نخوانده باشد. ادیسون در وصیت نامه اش چیزی نوشت که خداوند به خاطر این نامش را ماندگار کرد در دنیا، در آخرت چی می شود، فعلاً بماند.

من، از طفولیت دانستم که مادر چه چیز خوبی است روزی که معلم مرا کودن خواند او از من دفاع کرد. من جداً تصمیم گرفتم که ثابت کنم مادرم در مورد من خطا نیاندیشیده است. [هر کس می خواهد برای من کف بزند برای مادرم کف بزند]. خطا نیاندیشد، همه مدیون من هستند و من مدیون او (مادر) امروز، همه از آن اوست.

ادیسون در وصیت نامه اش نوشته هر کسی در دنیا، با هر سمتی، با هر قدرتی، جلو پدر و مادر کمر خم کند.

یکجایی یک اتفاقی می افتد که خدا دوست دارد بچه به خاطر پدر و مادرش زمین بخورد، هر چه جلو پدر و مادرت قشنگ تر زمین بخورید، خدا بیشتر می بردت بالا، رسم دنیا این است.

شخصی مثل لوئی پاستر که پدر شیمی جهان است، فرانسوی است، دولت فرانسه گفت تا لوئی پاستر زنده است برای او جشنی بگیریم، او افتخار دولت فرانسه است در سخنرانی که در این جشن کرد گفت: ای مادر، ای گمشده دل بند که سالیانی دراز در این خانه با من به سر بردی تویی که اکنون همه چیز را مدیون تو می بینم.

مادر دلیر و شجاع ام، تمام حس فداکاری و شور و هیجانی که در راه عظمت علم و بزرگی میهن ام بکار بستم و از این پس نیز به کار خواهم بست، تو به من آموخته ای، در وجودم رسوخ دادی. (چگونه) با کار مشقت باری که در خانه و در کارگاه کوچکمان پیش گرفته بودی به من درس صبر و حوصله در تحقیقات علمی آینده ام دادی.

اکنون مادر از تو مادر اجازه می گیرم، تمام سرافرازی که میهنم در جشن امروز به من عطا می کند به پیشگاه با عظمتت تقدیم کنم؛ بدان با تمام این افتخارات، باز بدون تو خود را تنها و بی پناه می بینم. و آمد پایین!

آن عالم بزرگ فرمود: بوسیدن کف پای پدر و مادر ثوابش مثل بوسیدن تربت حرم سیدالشهداء علیه السلام  است. هر چیزی که خدا در کف پای پدر و مادر گذاشته در خاک تربت سیدالشهداء علیه السلام  گذاشته و برعکس.        


 






نوشته شده در تاریخ شنبه 92 اسفند 24 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin