سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب


حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در خدمت عزیزانی هستیم که وقتشان را صرف احسان به همنوع می‌کنند، این هم راجع به مسأله‌ی سلامت. سلام و سلامتی، شعار اسلام است. در قرآن 46 بار کلمه‌ی سلام آمده است. آرم ما سلام علیکم است، نه مرسی و فلان. اصلاً سلامتی کد ما است. اگر کسی وقتش را صرف سلامتی کند، چه پزشک و پرستار باشد، چه داوطلبانه باشد، چه در نیروهای نظامی باشد یا شهرداری باشد یا هرجا، این در همه‌ی خیرها شریک است. بنده مشکلی پیدا می‌کنم، افرادی می‌آیند برای سلامتی من برنامه‌ریزی می‌کنند یا پول خرج می‌کنند، یا آمپول و دوا و دکتر، تخصص و هرچه... آن گروهی که سلامتی مرا تأمین می‌کنند بعد من یک حدیث می‌خوانم چه در تلویزیون، چه بیرون تلویزیون، آن دانشجو درس می‌خواند. دبیرستانی، راهنمایی، مدرسه، کارگر، کشاورز، کاسب، هرکس هر خدمتی می‌کند براساس سلامتی‌اش، آن کسی که مسؤول سلامتی است این شریک است در هر کار. بگذارید یک حدیث بخوانم.

-پاداش کمک به مردم، برابر پاداش نماز و زیارت مستحبی1

گروهی مدینه رفتند. یکی بیمار شد. یک نفر کنار بیمار ایستاد پرستاری کند. بقیه حرم پیغمبر رفتند. امام فرمود: آن کسی که کنار مریض ایستاده ثوابش کمتر از آن کسی که به حرم آمده، نیست. خیلی مهم است. یک قصه‌ی دیگر هم برایتان بگویم. این هم برای اینهایی که شب‌ها کشیک می‌دهند، یا پلیس هستند، یا در جاده‌ها.

جمعی به مکه رفتند. کفش‌هایشان را پیش یک نفر گذاشتند و گفتند: کنار کفش‌های ما بنشین، ما برویم طواف کنیم. امام فرمود: این آقایی که کنار کفش‌ها نشسته ثوابش کمتر از کسی نیست که طواف می‌کند. اینها خیلی مهم است. منتها به شرطی که هدف خدا باشد که انشاءالله خدا هم هست.

خوب موضوع بحث ما در جلسه‌ای راجع به کمک‌رسانی و انفاق بود، گفتیم: انفاق یک چیزهایی را کم می‌کند. یک چیزهایی را هم زیاد می‌کند. حسادت را کم می‌کند. سرقت را کم می‌کند. عقده را کم می‌کند. اختلافات طبقاتی را کم می‌کند. وقتی من یک پولی دارم و بخشی از آن را به یک افرادی دادم که ضعیف هستند، دیگر آنها به من حسادت نمی‌ورزند. نفرینشان را کم می‌کند. فحش‌شان را کم می‌کند. قصد انتقام نمی‌گیرند. اگر من هرچه دارم خودم بخورم. خبر مرگ مرا به هرکس دادند، تا کی می‌خواست عمر کند! خوب بسش بود دیگر! چرا؟ برای اینکه من هرچه گیرم آمد خودم خوردم و به این ندادم. خبر مرگ آدم را می‌گوید: بس است دیگر تا کی می‌خواهد عمر کند. مرگ برای همه است! تمام شد. اما اگر یک کمکی به این کنم، اِ... مرد! خدا او را بیامرزد. فرق می‌کند بین آه مردم و نفرین مردم و دعای مردم.

انفاق یک چیزهایی را هم زیاد می‌کند. آنچه زیاد می‌کند در این کمک رسانی، شما کمک می‌کنی، اصل کمک احسان است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» (بقره/195) این خدمتی که به شما می‌کند... البته خدمت علمی هم هست، حالا من یک بحثی اینجا دارم، بد نیست این را اول بگویم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

انواع کمک‌ها: کمک مالی، کمک بدنی، کمک علمی، کمک در هنر، و صنعتی را آدم به کسی یاد بدهد. کمک در مسکن، کمک در عبادت، کمک در فرهنگ، کمک در ابزار خانه، همه‌ی اینها را شامل می‌شود. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»

اسلام مطلق است، یعنی دست ما را آزاد گذاشته است. گفته: «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ء» (سباء/39) «مِنْ شَیْ‏ء» یعنی هرچه می‌خواهد باش. نمی‌گوید: مثلاً چه باشد. می‌گوید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعام‏» (انسان/8) گرسنه را سیر کن. حالا نان سنگک باشد یا بربری یا تافتون، پیتزا باشد یا ساندویچ، پلو باشد یا مرغ. انچه مهم است نباید گرسنه باشد. یعنی کلی گفته که شامل همه چیزی می‌شود. برهنه را باید بپوشانی، دیگر حالا نوع لباسش در آداب و رسوم و امکانات و نیاز و راجع به کمک چیزهایی که زیاد می‌کند این است.

پس بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع بحث: آثار خدمات.

2-جلب محبت خداوند و مردم در سایه‌ی کمک رسانی

اولین آثارش محبت خداوند؛ چون قرآن می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ...» می‌توانید بگویید؟ آفرین «یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ». همین که خدا آدم را دوست داشته باشد. اگر الآن بیایند به شما بگویند: آقا، مقام معظم رهبری سلام شما را رساند و گفت: من از فلانی راضی هستم. چقدر خوشحال می‌شوید. یک رئیس جمهور اعلام کند که من از فلانی راضی هستم. طرف خوشحال می‌شود. خالق همه‌ی رئیس جمهورها، رهبرها، خالق همه بشر گفته: دوست دارم.

2- محبت مردم؛ مردم شخص نیکوکار را دوست دارند.

3- تثبیت خود انسان؛ قرآن می‌گوید: «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) این آیه‌ی قرآن است. یعنی آدمی که کمک کرد، پایگاه خودش، یعنی شخصیت خودش را هم می‌یابد. عجب پس این کار از من برمی‌آمد! ببین یک ماشین در جوی افتاده، شما می‌آیی و این ماشین را بیرون می‌کشی. وقتی سوار ماشین می‌شوی، خودت هم می‌گویی: خوب شد!

پزشکی در استان فارس، قصه برای قدیم است. در مطبش نشسته بود و بیماری به او مراجعه کرد و وضع بیمار را که دید احساس کرد این امشب، شب آخر عمرش است. این نمی‌ماند. منتها به او نگفت: تو امشب مردنی هستی. آدرسش را گرفت و شب هم یک سری امکانات را در کیفش گذاشت و به خانمش زنگ زد من امشب نمی‌آیم. بیماری دارم باید کنارش باشم. رفت در خانه‌ی بیمار را زد و اطرافیان بیمار دیدند پزشکی است که عصر مطب او رفتند، گفت: آقا من پزشک عصری هستم، گفتند: بله شما را می‌شناسیم. فرمایشی دارید؟ گفت: بله، من امشب آمدم کنار بیمار تا صبح بخوابم. پول هم نمی‌خواهم. گفتند: باشد. او را کنار بیمار بردند. طبق پیش‌بینی‌اش حال بیمار بد شد. نصف شب حالش به هم خورد و سریع بلند شد و با دارو و درمان و تخصص و امکاناتی که داشت این را از مرگ نجات داد. می‌گفت: صبح گفتم یک شب من نخوابیدم، یک نفر را از مرگ نجات دادم. این خیلی مهم است.

شما شنا به افراد یاد می‌دهید. مثلاً فرض کنید این از خدماتی است که حتماً شهرداری تهران کرده یا نکرده؟ شنا یاد جوان‌ها بدهد. استخر مجانی هم دارید؟ [یکی از حضار: با حداقل...] با حداقل! مثلاً اگر شهرداری هر شهری بچه‌های شهر خودش را شنا یاد بدهد، این می‌ماند. یعنی وقتی شهردار می‌خواهد کنار برود، بازنشست شد، یا می‌گوید: خوب زمانی که من بودم مثلاً بیست هزار نفر را شنا یاد دادم. لااقل بیست هزار نفر را از غرق شدن نجات دادم. خوب این را آدم احساس می‌کند که لذت هم می‌برد. اینها یک لذت‌هایی هم دارد. آدم لذت می‌برد.

3-دوری از بخل علمی و غرور علمی

بخل چیز بدی است. من چیزی ندارم. ولی یک مقداری در این چهل سال یادداشت دارم. چند هزار تا سخنرانی، چند میلیونی خرج کردیم، تمام این سخنرانی‌ها را تایپ کردیم، تمام فیش‌ها را تایپ کردیم، در یک سی‌دی کردیم، به نام مجموعه آثار. قفل هم سی‌دی ندارد. فقط بیست هزار تا را بیست هزار طلبه‌ی خارجی گرفتند. طلبه‌های داخلی را کار نداریم. دهها هزار! بیست هزار تا را یعنی الآن تمام آنچه من مطالعه کردم در بیست هزار خانه‌ی طلبه‌ی خارجی هست. از سیاه پوست و سفید پوست و اندونزی و مالزی و هرجا... عرب و عجم و ترکیه و هرجا. این آدم وقتی می‌خوابد، احساس می‌کند عجب تو سوادی نداری، ولی همین که داشتی در یک سی‌دی بی‌قفل در اختیار گذاشتی. این را آدم لذت هم می‌برد. من نمی‌دانم اینهایی که قفل می‌کنند، گاو صندوق گوشتی هستند. پول دارد ولی پولش را به کسی نمی‌دهد. با گاو صندوق چه فرق دارد؟ منتها گاو صندوق فلزی است، این گوشتی.

65 کیلو گوشت است، منتها گاو صندوق است. این بخل چیز بدی است.

بعضی‌ها در سلام هم بخل می‌کنند، می‌گوید: من لیسانس هستم او باید به من سلام کند. اوه اوه اوه! این پنج تا کتاب خوانده می‌خواهد همه به او سلام کنند. داریم رئیس دزدها چه کسی است؟ گفتند: آن کسی که از نمازش بدزدد. «اسرق السراق» از نمازش می‌دزدد. رئیس بخیل‌ها چه کسی است؟ آن کسی که حتی در سلام کردن، بخل می‌کند. خوب یک سلام کن. نه من کوچک می‌شوم. مادرشوهر که نباید به عروس سلام کند. عروس باید بیاید صبح به صبح دست مادرشوهر را ببوسد. من مادرشوهر هستم! احساس می‌کند که مثلاً همه باید دستش را ببوسند.

این را تثبیت می‌گویند. تثبیت یعنی آدم خودش را کشف می‌کند که عجب! پس من می‌توانستم، الآن این جوان‌های ما که در ایران اختراع می‌کنند این هویت خودشان را کشف می‌کنند. چون آدم خودش هم خودش را نمی‌شناسد. گاهی بگویند: چقدر می‌توانی بدوی؟ می‌گوید: من دو کیلومتر! اما یک گرگ دنبالت می‌کند، سی کیلومتر می‌دوی. اوه...! پس من می‌توانستم سی کیلومتر بدوم. گاهی فشارهایی که به آدم می‌آورند، همین تحریم‌های اقتصادی و امثال اینها عین همان حمله‌ی گرگ است. حمله‌ی گرگ تلخ است، اما چون آدم می‌خواهد خودش را نجات بدهد، می‌دود و بعد معلوم می‌شود که این توان در وجودش بوده است. تثبیت می‌شود.

رونق ازدواج؛ الآن داشتم می‌آمدم به من گفتند: مثلاً در شش ماه گذشته هفتاد و پنج هزار طلاق؟ هفتاد هزار طلاق در شش ماه گذشته. خوب یکسال می‌شود 140 هزار تا. چرا باید در جمهوری اسلامی در یکسال 140 هزار طلاق باشد؟ بخشی از این طلاق‌ها برای این است که دیر ازدواج می‌کنند. پسر 35 ساله شده، 30 ساله. دختر 28 ساله شده، تنه درخت، شاخه که کلفت شد دیگر پیوند نمی‌خورد، طناب که شد اینها به هم گره نمی‌خورند. نخ قرقره زود گره می‌خورد. ولی طناب...بعد وقتی پسر سن‌اش بالا رفت، چهار تا رابطه پیدا می‌کند. دختر چهار تا تلفن به او می‌شود. انوقت اینها حواسشان جای دیگر است. وقتی هم به هم نگاه می‌کنند، نمی‌خواهی جای دیگر می‌روم! قبل از تو سی جای دیگر بودم، سی و یکمی می‌روم! (خنده حضار)

یعنی وقتی چشم‌ها باز شد، اردوها خیلی خوبی دارد، ولی اردوها یک بدی هم دارد. دختر و پسرهایی را که اردو می‌برند، ضمن اینکه خیلی خوبی دارد، بدی‌اش هم این است که دختر می‌گوید: اِ... پس بیرون خانه هم می‌شود خوابید؟ پس می‌شود دور از پدر و مادر هم خوابید. اردوهای ما الحمدلله سالم است. اما کشورهای دیگر اولین قدمی که دختر یاد می‌گیرد برود بیرون از خانه بخوابد، همین اردوهاست. اردوهای ما مذهبی هستند الحمدلله خوب زیر نظر مربی است و به لطف خدا سالم می روند و سالم می‌آیند. حالا یک الا بگوییم، ممکن است یک کسی هم یک خلافی بکند ولی بدنه‌ی اردوهای ما سالم است. اما وقتی تنه‌ی درخت شد، تنه‌ی درخت پیوند نمی‌خورد. طناب گره نمی‌خورد. مهریه‌ی بالا حدیث داریم، حدیث است و آمار هم تأیید کرده این حدیث را، که بخشی از این طلاق‌ها به خاطر مهریه‌ی زیاد است.

4-انفاق در امر ازدواج جوانان

اگر در انفاق باز شود، افرادی بیایند یک خرده سر کیسه را باز کنند. شما مگر چهار تا بچه نداری، فرض کن پنج تا داشتی، چه می‌کردی؟سه تا بچه داری، فرض کن چهار تا داشتی. دو تا داری، فرض کن سه تا داری. اگر بچه‌ی سومی داشتی چه می‌کردی؟ البته بعضی از زن‌ها الحمدلله این کارها را کردند.

یک خانمی در قم یک مسجد ساخت به نام مسجد فاطمیه. نزدیک حرم هم هست. مقابل حرم یک گذری به نام گذر خان است، می روی یک مسجد آجری است، آجر آجر است، هیچی ندارد. خدا می‌داند این مسجد چقدر با برکت است. من بارها شده در این مسجد رفتم نماز بخوانم، گفتم: خوشا به حال آن خانمی که خدا توفیقش داد و یک چنین مسجدی ساخت. چقدر خانم داریم که پول دارد، ملک دارد، آب دارد، چند سالی هم دیگر بیشتر زنده نیست، عمر دست خداست، ولی بالاخره بیایید آخر عمرتان را یک مسجد خانم به اسم خودت بساز. ما دهها هزار منطقه داریم مسجد ندارد. بیا یک کار اینطوری کنیم. این یک احسان است.

این خانم‌هایی که اینجا نشستند خیلی‌هایشان همسر ندارند و جوان هستند. داوطلبانه، درست می‌گویم دیگر، یک جمعی‌شان داوطلبانه هستند. عمدتاً یعنی اکثر اینها داوطلبانه هستند. این جوان دختر تحصیل کرده آمده گفته من آمدم که اگر یک زمانی نیاز بود، کمک کنم. خوب ایشان پول ندارد. از جوانی و سوادش استفاده می‌کند. حاج خانم! شما که پول داری. جوان نیستی. شما بیا از پولت یک باقیات الصالحات بساز. این حدیث را شنیدید. یک بار دیگر هم بشنوید.

اگر نماز جماعت یکی بود، یعنی پیش‌نماز یکی و پس نماز یکی. همین که یکی به یکی اقتدا کرد، نماز جماعت یک نفره، ثواب یک رکعتش شد 150 تا، دو تا شود چقدر، سه تا شود چقدر، چهار تا شود چقدر؟ ده تا که رسید دیگر هیچ‌کس حسابش را ندارد. یعنی آن فرشته‌هایی که عدد قطرات باران، و شن‌ها و برگ درختان را دارند ثوابش را ندارند. یعنی نماز جماعت از ده تا که رد شد هیچ کس حسابش را ندارد.

شما یک مسجد بسازید، یک جماعت ده نفری در آن باشد چقدر ثواب دارید؟ البته معنایش این نیست که برای وارث نگذاریم. ولی خیلی‌ها اگر ثلث مالشان را بدهند کارها حل می‌شود. پیرمرد است، پیرزن است، پسرهایش داماد شدند، دخترهایش عروس شدند. یکی یک ساختمان یک جایی بسازیم. یکجایی مدرسه می‌خواهد. یکجایی درمانگاه می‌خواهد. یکجا نمی‌دانم... ما آدم داریم که هوشش خوب است، می‌تواند مثلاً مطهری شود. در دنیای آخوندی، اما به خاطر فشار زندگی‌اش مثلاً دست به کاری زده که مثلاً ماهی یک مبلغی برای اداره‌ی زندگی‌اش بگیرد.

یکوقت یک کسی نزد من آمد و گفت: می‌خواهم در نهضت سواد آموزی بیایم. طلبه بود. گفتم: تا کجا خواندی؟ گفت: فلان جا! نمره‌ات چطور است؟ هوشت چطور است؟من دیدم این می‌تواند یک طلبه‌ی دانشمندی شود. گفتم: چرا در نهضت سواد آموزی آمدی؟ گفت: فشار زندگی. گفتم: والله شما سه سال درس بخوانی که... مگر ماه چقدر خرج تو است؟ با یک کسی صحبت شد، گفت: آقا شما سه سال ماهی این مبلغ را به ایشان بده برود دانشمند شود. الآن وسط کار قیچی نشود... ما چه آدم‌هایی را داریم که می‌توانند رشد علمی کنند، چه در دانشگاه، چه در حوزه، افرادی هم هستند اوه... اینقدر زمین دارد، بیابان دارد، اینقدر نمی‌دانم خیابان دارد. برج دارد.

این خانم‌ها برای ما حجت هستند. این خانم را فردا روز قیامت کنار یک تاجری، کنار یک حاج خانم می گوید: این خانم هیچی نداشت از جان خودش مایه گذاشت. حاج خانم، سلام علیکم! پسرهایت که یکی کانادا، یکی بلژیک و یکی اتریش است. خودت هم که سنت گذشته است. خیلی هم مال داری. نمی‌خواهی یک چیزی برایش بگذاری؟ بچه‌ها فقط به خاطر شما یک دقیقه سکوت خواهند کرد. وقتی خبر مرگ پدر و مادرها را به بعضی جوان‌ها می‌دهند، می‌گوید: به احترام آنها یک دقیقه سکوت کردند.

 






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 دی 18 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin