سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

 


سخنرانی آقای دارستانی

   نمی دانم تا اکنون دقت کرده اید یا نه، که در جامعه ی دینی و غیر دینی، ارزش گذاری آدمها چگونه است؟

گاهی ما یک کتاب را نگاه می‌کنیم از کتاب به عظمت صاحب کتاب پی می‌بریم، کتاب، نویسنده‌ی کتاب را معرفی می‌کند. یا به شما می‌گویند جوانی که در کنار شما ست در المپیاد جهانی ریاضی مقام اول را کسب کرده است، ناخودآگاه خواهی گفت این انسان خلّاق، مستعد، باسواد و درس خوانی و... است. یعنی یک جمله از یک نفر می شنوی تمام عمر او را قیمت گذاری می کنی. اختراعات هم همین گونه است. با ده دقیقه شنیدن از یک نفر، می‌فهمید آن فرد چه قیمتی دارد. در قرآن از صد و بیست و چهار هزار پیامبر، حدوداً از سی نفر نام برده است. و در سی آیه از این سی پیامبر سخن به میان آورده است. یعنی خداوند هم نیامده تمام عمر ابراهیم نبی سلام الله علیه را به تصویر بکشد و تنها  اوج کمال علمی معرفتی شخص را نشان داده است. به طور مثال چهار قطعه از زندگی ابراهیم نبی را آورده، ده قطعه از زندگی موسی نبی را آورده، دو قطعه از زندگی نوح را آورده و همین برای هدایت کفایت می‌کند.

برای شناخت یک فرد بزرگ یا  یک انسان اندیشمند و دانشمند نیازی نیست همه زندگی او را بشناسیم، همین که اختراعات ، تحقیقات ،آثار و مقام او را ببینیم، به شخصیت آن پی می بریم.



اگر از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام فقط و فقط قصه کربلا بود ، یا تنها روز عاشورای  حضرت را به مردم عالم معرفی می کرد. یعنی اگر شما این پنجاه و هفت سال عمر حضرت را ندانید فقط کربلا و عاشورا را ببینید برای شما کافی است.

همان گونه که قرآن می‌آید گزینشی عمل می‌کند؛ برای شناخت امام هم می توان به روز عاشورا اکتفا کرد.

از زندگی آقا ابوالفضل علیه السلام تا قبل از کربلا، خیلی چیزی نمی دانیم، اینها خیلی مهم نیست، مهم تر آن است که بیایم عاشورای ابوالفضل علیه السلام را خوب بفهمیم. ابوالفضل علیه السلام تمام سرمایه هایش را در اینجا به ظهور و بروز می رساند. در اینجا اگر حواسمان جمع باشد، می فهمیم ایشان چه عظمتی دارد. اصلاً زیبا تر بگویم اگر از روز عاشورای ابولفضل علیه السلامهم هیچی نداشتیم، همین زیارت نامه ی امام صادق علیه السلام در توصیف ابوالفضل کافی است. دو سه قطعه اش را برایتان می خوانم سلامی که امام علیه السلام به ابوالفضل علیه السلام می‌دهد؛ سلام را اینگونه شروع می کند:

سَلامُ اللهِ و سَلامُ مَلائِکَتِهِ المُقَرَّبینَ وَ اَنبِیآئِهِ المُرسَلینَ، وَ عِبادِهِ الصّالِحینَ، وَ جَمیعِ الشُّهَدآءِ وَ الصِّدّیقینَ.

ببینید آقا امام صادق علیه السلام چگونه سلام می‌دهند: سلام خدا و ملائک مقربش و انبیاء مرسلش و عباد صالحش و جمیع شهداء و صدیقین، وَ الزَّکِیاتُ الطَّیِّباتَ، فیما تَغتَدی وَ تَرُوحُ، عَلَیکَ یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، بر تو ای پسر امیرالمؤمنین. خوب! این سلام شروعی که امام به تعبیر ما به غیر امام، به معنای عصمت، می‌دهد. بعد شروع می‌کند به شهادت دادن. اصلاً امام نیازی به شهادت دادن ندارد، امام حرفش شهادت است. حال می فرماید: اَشهَدُ لَکَ بِالتَّسلیمِ وَ التَّصدیقِ، وَالوَفآءِ وَ النَّصیحَهِ، لِخَلَفِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ المُرسَلِ.من شهادت می دهم که تو تسلیم بودی، در اوج تسلیم تصدیق کردی، وفا کردی غمخوار بودی برای جانشین پیامبر. فَجَزاکَ اللهُ عَن رَسُولِه. حال می خواهد پاداش را بگوید بعد از آن سلام و شهادت. فَجَزاکَ اللهُ عَن رَسُولِه وَ عَن اَمیرِالمُؤمِنینَ، وَ عَن الحَسَنِ وَ الحُسَینِ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم، اَفضَلَ الجَزآءِ بِما صَبَرتَ وَاحتَسَبتَ وَ اَعَنتَ، فَنِعمَ عُقبَی الدّارِ، لَعَنَ اللهُ مَن قَتَلَکَ، وَ لَعَنَ اللهَ مَن جَهِلَ حَقَّکَ. می رویم جلوتر تا برسیم به بحثمان وقتی انسان این عبارات را می‌خواند، تازه می فهمد که نمی‌فهمد، می فهمد چه قدر قاصر است و می فهمد چه قدر اشتباه داریم می‌رویم. اصلاً ابوالفضل علیه السلام نیازی به داستان سرایی و جعل داستان  ندارد.

حال به این عبارت دقت کنید اَشهَدُ اَنَّکَ قُتِلتَ مَظلُوماً.من امام صادق علیه السلام شهادت می‌دهم تو را مظلومانه کشتند. جِئتُکَ یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ ببینید امام صادق علیه السلام چگونه با ابالفضل علیه السلام شروع می کند به صحبت کردن. اگر آن کلام امام حسینعلیه السلام نبود که بِنَفسی اَنت اینها را نمی‌شد معنی کرد. ببینید جِئتُکَ یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ من امام صادق علیه السلام آمدم به زیارت پسر امیرالمؤمنین. وَافِداً اِلَیکُم، وَ قَلبی مُسَلِّمٌ لَکُم، قلبم را تسلیم شما کردم وَ اَنا َکُم تابِعٌ من تابع فرمان شما هستم. ببینید امام صادق علیه السلام به کی، چه چیزی می فرماید؟! وَ نُصرَتی لَکُم مُعَدَّهٌ من پیرو شما هستم، با او هستم. فَمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ عَدُوِّکُم، من با هر کسی هستم که با تو هست، دشمن کسی هستم که با تو دشمن است یعنی همان سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم که در زیارت عاشورا برای امام حسین علیه السلام می گوییم. در اینجا امام صادق علیه السلام دارند برای آقا ابوالفضل علیه السلام می گوید، قَتَلَ اللهُ اُمَّهً قَتَلَتکُم.خدا بکشد امتی که تو را کشت. تازه زیارت نامه شروع می شود: اَلسَّلامُ عَلَیکَ ایُّهَا العَبدُ الصّالِحُ، اَلمُطیعُ لِلّهَ وَ لِرَسُولِهِ، وَ لِأَمیرِالمُؤمِنینَ، وَ الحَسَنِ و الحُسَینِ.یک عالم دیگر را می‌ریزد به هم آقا امام صادق علیه السلام اواخر زیارت نامه می فرماید: فَجَزاکَ اللهُ اَفضَلَ الجَزآءِ، وَ اَکثَرَ الجَزآءِ، وَ اَوفَرَ الجَزآءِ، وَ اَوفی جَزآءِ، وَ اَوفی جَزآءِ. چه خبر است! خدا به تو بهترین جزا، بیشترین جزا، کامل‌ترین جزا را که به یک باوفا می دهد به تو بدهد، عباس. اَشهَدُ اَنَّکَ قَد بالَغتَ فِی النَّصیحَهِ، تو نهایت خیر خواهی را نسبت به ولیّت انجام دادی، و حضرت شروع می‌کند به در خواست بهشت و زیبایی‌های بهشت، کلام را بیاوریم و به اینجا برسانیم که حضرت می‌فرماید:  شهادت می‌دهم ، خدا را هم به شهادت می گیرم تا برسد به اینجا که  اَشهَدُ اَنَّکَ لَم تَهِن وَ لَم تَنکُل، شهادت می‌دهم که تو نه سستی کردی و نه کوتاهی کردی فَجَمَعَ اللهُ بَینَنا وَ بَینَکَ، وَ بَینَ رَسُولِهِ وَ اَولِیآئِهِ فی مَنازِلِ المُخبِتینَ. خدا ما و شما را با هم جمع کند.

این است عظمت آقا ابوالفضل. همین سلام امام صادق علیه السلام به قبر مطهر ایشان برای شناخت حضرت ابوالفضل علیه السلام کافی است. در غروب روز تاسوعا صدای هلهله می‌آمد امام حسین علیه السلام به حضرت عباس فرمود بِنَفسی اَنت (فدایت بشوم؟!)، همین یک جمله برای شناخت عباس کافی است.

حسین چگونه عالم را گرفته است؟ با اقامه عزایش، با معرفتش با نحوه شهادتش؛ برای همین اندیشمندان مسیحی گفتند: هر چه از حسین علیه‌السلام در عالم هست جمع کنید، مطالعه کنیم تا با همان نگاهی که شیعه به حسین علیه‌السلام نگاه می کند با همان نگاه مردم را متوجه مسیح کنیم تا مسیح هم بتواند اثر حسین بن علی علیه السلام را داشته باشد؛ خوب اینها کافی نیست.

علامه طباطبایی از آیت الله سید علی قاضی نقل می کند، که فرمود: در حین کشف بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت خدای عالم، وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام است، و در آن رحمت، سقای کربلا سر حلقه وفا باب الحوائج ابوالفضل العباس است.

در تاریخ بشریت خیلی ها زحمت کشیدند کارهایشان را ماندگار کنند. اندیشمندان، بزرگان، سردارها پادشاهها، اما نشد جز یک چیز. در تمام عالم جمع شد این ماندگاری را خراب کند نتوانست. زیرا در این ماندگاری دو نکته وجود دارد.

الف) عظمت امام حسین علیه السلام.

ب) بستری که فراهم می کند که در این بستر ابر مردها، تجلی کنند.

هر کدام از شهدای کربلا چه قدر فرصت داشتند که نقش آفرینی کنند، تمام این ابرمردها باید یکی یکی خودشان را به بشریت معرفی کنند تا عظمت اباعبدالله را نشان بدهند. ببینید اباعبدالله توانست بستری را فراهم کند در بهترین زمان یعنی روز عاشورا و در بهترین مکان یعنی کربلا. بستری فراهم می کند که در این میدان هفتاد و دو شهید هر کدام به تنهایی خودشان را نشان دهند.

بستری که امام حسین علیه السلام فراهم کرد، مثلش در عالم وجود ندارد و نخواهد داشت. هر یک از یاران به انداره خودشان، یکی در اوج یک فضیلت، دیگری در اوج چند فضیلت.

امام حسین علیه السلام به حضرت ابوالفضل علیه السلام می فرماید: بِنَفسی اَنت و امام صادق علیه‌السلام به شهدای کربلا می‌فرماید: بِاَبی اَنتُم وَ اُمی. یک امام به غیر امام چنین جمله ای را گفته است باید برویم دنبال علتش بگردیم.

روز یازدهم، بانو زینب کبری علیها السلام می‌آیند در کنار نعش امام حسین علیه السلام ، امامی که پیغمبر گفت حُسینُ مِنی وَ اَنا مِن حُسین. این جمله به این معناست که ایشان هم پیغمبر، هم امیرالمؤمنین و هم حضرت زهراو حسن علیهم‌السلام و هم امام است.

یک غیر امام دست می اندازد زیر بدن امام و به خدا می گوید تَقَبّل منّا هذا القلیل من القربان. خدایا این قربانی کم را از آل پیغمبر قبول کن.

این حرفها تمام حقیقت عبودیت را زینب علیها السلام در یک جمله به همه بشریت نشان می دهد، بندگی یعنی این. یعنی در مقابل خدا، حسین علیه السلام هم قربانی کم است.

 

 


 . حضرت آیت الله مکارم شیرازی، کلیات مفاتیح نوین،ص 386.

 

 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 دی 16 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin