پيام
+
[تلگرام]
#خاطرات_جواني
بواسطه بي توجهي مديران به علوم انساني دانش آموزان دبيرستان ابن سينا همدان ديگر ثبت نام نشدند، و من در دبيرستان علويان در پايين شهر خيابان شهيد توپچي ثبت نام کردم سال سوم دبيرستان با گرايش قرآني با تيپ مذهبي در اول پاييز وارد دبيرستان علويان شدم. تقريبا نفر از آن دبيرستان به اين دبيرستان آمديم....
جناب استاد حاج حمدالله شجاعي مهر مدير دبيرستان علويان( با امضاء بسيار زيبا) از همان اول ورود با توجه به موقعيت هر دو مدرسه نگاه ويژه ابراز کرد. در صبحگاه قرايت قرآن مي کردم. در دبيرستان همان سال با تشويق آقاي شجاعي مهر کانديداي انجمن اسلامي دبيرستان شدم و همزمان مسول بسيج مدرسه هم شدم، با عنايتي که خدا متعال به حقير داشت از جمعيت نفري دبيرستان نفر عضو بسيج و انجمن اسلامي دبيرستان شدند.
اولين اقدامم تشکيل جلسه قرايت قرآن و آموزش تجويد تا صبح بود که در دفتر بسيج برگزار مي شد.
برنامه شبهاي جمعه فرهنگي مدرسه با پذيرايي کالباس و خرما، خشم شب و برتر شدن در بين بسيج مدارس و فعاليت سود بخش در انجمن اسلامي برگزاري جشن پيروزي انقلاب اسلامي و....
آن روز نمي دانستم که چرا استاد شجاعي مهر مرا به عنوان امام جماعت مدرسه قرار داده و هروز نماز جماعت اقامه مي کرديم، گاهي حديث و مطالب ديني هم بيان مي کردم. ( هميشه آرزو داشتم دبيرانم کلاسشان را با حديث شروع کنند و علاقه من به کلاسي که با حديث شروع مي شد، دو چندان بود).
نمي دانم شايد اين تغيير دبيرستان فصل جديدي در زندگيم آغاز کرد....
از روحانيت و حوزه چيزي نمي دانستم، و با دروس حوزوي آشنا نبودم، تنها طلبه فاميل خواهرم(مشاور حوزه علميه خواهران همدان، که الان مريضي صعب علاج دارد و دعا براي شفاي همه مريضان ميکنم بخصوص ايشان)بود.
يک روز پيشنهادي گفت حوزه نمي روي؟ منم کلا نا آگاه نسبت به حوزه، الانسان عدو علي ما جهل، و مخالفت خودم را اعلام کردم....
T.me/aflaki92
Vaaz.parsiblog.com