سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

دو مطلب در سؤال مطرح شده که باید تفکیک شود:

1. آیا باز نگشتن خون حضرت علی اصغر علیه السلام از آسمان بعد از پاشیدن، با سند در منابع نقل شده است یا خیر؟

2. آیا سند نقل شده، صحیح است یا خیر؟

پاسخ مطلب اول:

قبل از این که متون روایات را در باره‌ی مطلب نخست ذکر کنیم، این نکته‌ یادآوری می‌شود که در منابع فریقین، راجع به دو کودک امام حسین علیه السلام سرنوشت مشابهی همانند خوردن تیر در گلو، و به شهادت رسیدن آنها در آغوش امام و جلوی خیمه گاه، نقل شده است.

1. برخی از منابع، نام این طفل را «علی» ذکر کرده اند.

2. برخی منابع دیگر، نامش را «عبد الله» گفته اند.



تعدد نام، این سؤال را در ذهن ایجاد می‌کند که آیا آنها دو نفر بوده اند و یا این که برای یک کودکِ امام، دو اسم نقل شده است.

از قرائن به دست می‌آید که جریان پاشیدن خون به طرف آسمان، تنها مربوط به حضرت علی اصغر علیه السلام است و اگر در برخی منابع، عبد الله ذکر شده، مراد همان علی اصغر است؛ زیرا

اولا: طبق برخی گزارشی که نقل می‌شود،‌ عبد الله بن الحسین را فرزند رباب ذکر کرده اند و روشن است که این خانم مکرمه، مادر حضرت علی اصغر علیه السلام است و بعید است که بعد از شش ماه نوزاد دیگری را به دنیا آورده باشد و نامش «عبد الله» باشد.

ثانیا: قرینه‌ی دیگر این است که امام حسین علیه السلام، پیکر فرزند نوزادش را بعد از شهادتش، در خیمه‌ی که بدن شهدا قرار داشت آورد و آنجا گذاشت و پاشیدن خون در باره او نقل نشده است، اما بدن حضرت علی اصغر علیه السلام را دفن کردند.

ثالثا: در باره فرزند نوزاد نقل کرده اند که در روز عاشورا امام قبل از رفتن به میدان، می‌خواست در گوشش اذان بگوید و کامش را بردارد، در همان هنگام تیری به گلویش اصابت کرد و به شهادت رسید؛ اما در باره حضرت علی اصغر که شش ماهه بوده، اذان گفتن و کام برداشتن معنا ندارد.

با در نظر داشت این نکته، نقلی که در آن اسم مبارک «عبد الله»‌ آمده، و شهادت ایشان را در آغوش پدر و پاشیدن خونش به سوی آسمان را بیان می‌کند، مربوط به حضرت علی اصغر است، و مورخان در هنگام نقل، به جای اسم حضرت علی اصغر، اسم عبد الله را آورده اند.

یعقوبی درباره سرنوشت فرزند نوزاد حضرت می‌نویسد:

«فإنه لواقف على فرسه إذ أتی بمولود قد ولد له فی تلک الساعة ، فأذن فی أذنه ، وجعل یحنکه ، إذ أتاه سهم ، فوقع فی حلق الصبی ، فذبحه ، فنزع الحسین السهم من حلقه ، وجعل یلطخه بدمه ویقول : والله لأنت أکرم على الله من الناقة ، ولمحمد أکرم على الله من صالح ! ثم أتى فوضعه مع ولده وبنی أخیه.»

«حسین علیه السلام بالای اسبش قرار داشت که فرزندش را که در همان ساعت به دنیا آمده بود نزد حضرت آوردند، در گوشهایش اذان گفت و کامش را برداشت. در همان وقت تیری آمد به گلوی این کودک نشست و حلقش را درید. امام حسین علیه السلام تیر را از گلویش بیرون آورد در حالی که او به خون خود آغشته شده بود ، آن حضرت می‌فرمود: به خدا سوگند تو در نزد خداوند گرامی تر از ناقه صالح  و پیامبر نزد خدا گرامی تر از صالح پیامبر است. پس از آن او را آورد در کنار بدنهای فرزندانش و فرزندان برادرش نهاد.»

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح _متوفاى292ق_، تاریخ الیعقوبی، ج 2 ص 245، ناشر: دار صادر – بیروت.

نکته‌ی قابل توجه دیگر این که بر فرض این که «عبد الله»‌ نام همان نوزاد باشد، با وجود حضرت علی اصغر علیه السلام و جریان تیر خوردن، شهادت و پاشیدن خون ایشان منافاتی ندارد و وجودش را زیر سؤال نمی‌برد؛ زیرا وجود ایشان در منابع تاریخی اثبات شده است. و ممکن است برای حضرت عبد الله نیز همان جریان تیر خوردن و شهادت او در آغوش پدر تکرار شده باشد.

 نکته‌ی بالا را بخاطر این تذکر دادیم که برخی برای انکار وجود حضرت علی اصغر علیه السلام از این گزارشها استفاده کرده اند؛ در حالی‌که طبق منابع شیعه و اهل سنت وجود آن حضرت یک امر مسلم و اثبات شده هست.

بعد از روشن شدن این مطلب، اکنون به موضوع مورد بحث باز می‌گردیم.

 پاشیدن خون حضرت علی اصغر علیه السلام در منابع، به دو صورت نقل شده است:

1. پاشیدن خون به سوی آسمان و بر نگشتن آن

 بسیاری از گزارشهای تاریخی تصریح می‌کنند که امام حسین علیه السلام خون فرزندش حضرت علی اصغر علیه السلام را به سوی آسمان پاشید.

گزارشهای مورخان اسلامی:

ابو الفرج اصفهانی یکی از مورخان بزرگ در کتاب «مقاتل الطالبین» از شاهدان ماجرا، نقل کرده است که امام حسین علیه السلام خون را به طرف آسمان می‌پاشید و چیزی از آن دو باره به زمین بر نمی‌گشت:

«حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی قال: حدثنا عباد بن یعقوب قال: أخبرنا مورع بن سوید بن قیس قال: حدثنا من شهد الحسین، قال: کان معه ابنه الصغیر فجاء سهم فوقع فی نحره، قال: فجعل الحسین یأخذ الدم من نحره ولبته فیرمى به إلى السماء فما یرجع منه شئ، ویقول: اللهم لا یکون أهون علیک من فصیل (ناقة صالح).»

«مورع بن سوید از شاهدان قضیه نقل کرده است: همراه حسین علیه السلام فرزندش کوچکش بود، تیری آمد به گلویش نشست. حسین علیه السلام خون را از گلو و پشت گردنش می‌گرفت و آن را به سوی آسمان پرتاپ می‌کرد و چیزی از آن خون بر نمی‌گشت در آن حال می‌فرمود: خدایا مقام فرزندم در نزد تو کم تر از ناقصه صالح نیست.»

الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین - متوفاى356 ق -، مقاتل الطالبیین، ص 60، طبق برنامه الجامع الکبیر

ابو البرکات دمشقی از مورخان اهل سنت، صاحب کتاب «جواهر المطالب»، می‌نویسد:

«وأوتی (علیه السلام) بصبی صغیر من أولاده اسمه عبد الله فحمله وقبله فرماه رجل من بنی أسد فذبح ذلک الطفل ! فتلقى الحسین دمه بیده وألقاه نحو السماء؟ وقال: رب إن کنت حبست عنا النصر من السماء فاجعله لما هو خیر لنا، وانتقم لنا من الظالمین.»

«برای امام حسین علیه السلام کودکی خردسالی از فرزندانش آورده شد که نامش عبد الله بود. حضرت او را گرفت و بوسید، در این هنگام حرمله؛ مردی از قبیله‌ی بنی اسد او را با تیر زد و این طفل ذبح گردید. حسین علیه السلام خونش را با دستش را گرفت و به سوی آسمان پاشید و فرمود: خدایا اگر یاری [ظاهری] را از جانب آسمان از ما گرفتی، پس در عوض، بهتر از آن را برای ما قرار بده و انتقام ما از ستمگران بگیر.»

جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) - ابن الدمشقی - ج 2 ص 288 ،‌ شمس الدین أبی البرکات محمد بن أحمد الدمشقی الباعونی الشافعی المتوفى سنة 871 ه‍

ابن کثیر دمشقی یکی دیگر از علمای اهل سنت،‌ از هانی بن ثبیت حضرمی نقل کرده است:

«قال ثم إن الحسین أعیا فقعد على باب فسطاطه وأتى بصبى صغیر من أولاده اسمه عبد الله فأجلسه فى حجره ثم جعل یقبله ویشمه ویودعه ویوصى أهله فرماه رجل من بنى أسد یقال له ابن موقد النار بسهم فذبح ذلک الغلام فتلقى حسین دمه فى یده وألقاه نحو السماء.»

«سپس حسین علیه السلام خسته شد، در جلوی خیمه‌اش نشست. کودک خردسالی از فرزندانش را آوردند که نامش عبد الله بود. حضرت او را در بغلش نشاند، او را می‌بوسید و می‌بویید و با او خدا حافظی می‌کرد. به اهل بیتش در مورد او سفارش می‌کرد. در این هنگام مردی از بنی اسد که به او «ابن موقد النار» می‌گفتند، تیری را به سوی ایشان رها کرد، این بچه ذبح گردید. حسین علیه السلام خونش را در دستش گرفت و آن را به سوی آسمان پاشید.»

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی _متوفاى774 ق_، البدایة والنهایة، ج 8، ص 186، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

طبق هر دو گزارش بالا، نام این کودک، عبد الله ذکر شده؛ اما در باره‌ی اذان گفتن در گوش و کام برداشتن او چیزی نیامده است. این نکته نشان می‌دهد که این جریان مربوط به حضرت علی اصغر است و نام ایشان با نام عبد الله اشتباه شده است.

خوارزمی یکی دیگر از علمای اهل سنت، علاوه بر این‌که پاشیدن خود را به طرف آسمان نقل کرده، تصریح می‌کند که نام این کودک، «علی» بوده است:

«ناولونی علیا الطفل حتى أودعه. فناولوه الصبی، فجعل یقبله ویقول: ویل لهؤلاء القوم إذا کان خصمهم جدک، وبینا الصبی فی حجره، إذ رماه حرملة بن الکاهل الأسدی فذبحه فی حجر الحسین (علیه السلام)، فتلقى الحسین دمه حتى امتلأت کفه، ثم رمى به نحو السماء، وقال: أللهم إن حبست عنا النصر فاجعل ذلک لما هو خیر لنا. ثم نزل الحسین (علیه السلام) عن فرسه وحفر للصبی بجفن سیفه، ورمله بدمه، وصلى علیه.»

«امام فرمود: علی را بیاورید تا با او خدا حافظی کنم. آن را کودک را به ایشان دادند، حضرت او را می‌بوسید و می‌فرمود: وای بر گروهی که دشمن آنها جد توست. هنگامی‌که این کودک در آغوش امام بود، حرمله بن کاهل اسدی با رها کردن تیر او را در آغوش امام ذبح کرد. حسین علیه السلام خونش را جمع کرد تا کف دستش پر شد آنگاه به سوی آسمان پرتاب نمود و فرمود: خدایا اگر یاری [ظاهری] را از جانب آسمان از ما گرفتی، پس در عوض، بهتر از آن را برای ما قرار بده. آنگاه حسین علیه السلام از اسبش پیاده شد و با غلاف شمشیرش برای او قبری آماده ساخت و او را با خونش دفن کرد و بر او نماز خواند.»

الخوارزمی، الموفق بن احمد _متوفای568 ق_ مقتل الحسین علیه السلام، ج 2، ص 37، تحقیق: الشیخ محمد السماوی، انوار الهدی،

ابن اعثم کوفی نیز اسم ایشان را «علی» آورده است:

«وله ابن آخر یقال له علی فی الرضاع، فتقدم إلى باب الخیمة فقال: ناولونی ذلک الطفل حتى أودعه! فناولوه الصبی، فجعل یقبله ...»

«[امام] حسین علیه السلام پسر دیگری داشت که نامش علی بود و شیرخوار بود....»

الکوفی، أحمد بن أعثم _متوفاى314 ق_، کتاب الفتوح، ج 5 ص 115، تحقیق: علی شیری (ماجستر فی التاریخ الإسلامی )، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع ـ بیروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ

مرحوم سید بن طاووس از مقتل نویسان مشهور شیعه در کتاب «لهوف»، بدون ذکر نام این کودک، ماجرای شهادتش را چنین نقل می‌کند:

«وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ علیه السلام مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا؟ هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا؟ فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَیْمَةِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ.»

«امام حسین علیه السلام دید جوانان و دوستانش همه کشته شدند و بدنهایشان روى زمین افتاده‏اند، تصمیم گرفت خود به جنگ دشمن برود و خون دلش را نثار دوست کند صدا زد آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟

آیا خداپرستى هست که در باره ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به داد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خداست ما را یارى کند؟ وقتی زنان اهل حرم صداى آن حضرت را شنیدند، صدا به گریه بلند کردند. حسین علیه السّلام به در خیمه نزدیک شد و به زینب فرمود: فرزند خردسال مرا بده تا براى آخرین بار او را به بینم. کودک را بر روى دست گرفت و همین که خواست کودکش را ببوسد حرملة بن کاهل اسدى تیرى به سویش پر تاب نمود که به گلوى کودک رسید و گوش تا گوش او را برید حسین علیه السّلام به زینب فرمود: بگیر کودک را سپس هر دو کف دست را بزیر خون گلوى کودک گرفت و چون کف دستانش پر از خون شد، خون را به سوى آسمان پرتاب نمود سپس فرمود: آنچه مصیبت وارده را بر من آسان می‌کند این است که خداوند مى‏بیند.»

پس از آن، تصریح می‌کند که امام باقر علیه السلام فرمود:

«قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ.»

«امام باقر علیه السّلام فرمود: از آن خون، یک قطره بر زمین نیفتاد.»

السید ابن طاووس، الحسینی، علی بن موسی _متوفای 664ق_ ، اللهوف فی قتلى الطفوف، ص 69، ناشر : أنوار الهدى - قم – ایران، چاپخانه : مهر، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1417

علامه مجلسی نیز می‌نویسد:

«فتلقى الحسین دمه حتى امتلأت کفه، ثم رمى به إلى السماء.»

«حسین علیه السلام خون (علی اصغر) را گرفت تا این که کف دستش پر شد و سپس ‌آن را به سوی ‌آسمان انداخت.»

المجلسی، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 45، ص 46، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.

سید محسن امین نیز می‌نویسد:

«فتقدم إلى باب الخیمة وقال لزینب ناولینی ولدی الصغیر حتى أودعه فأتی بابنه عبد الله وأمه الرباب بنت امرى القیس فأخذ واجلسه فی حجره وأومأ إلیه لیقبله فرماه حرملة بن کاهل الأسدی بسهم فوقع فی نحره فذبحه فقال لزینب خذیه ثم تلقى الدم بکفیه فلما امتلأتا رمى بالدم نحو السماء ثم قال هون علی ما نزل به انه بعین الله .»

«امام حسین علیه السلام به در خیمه آمد و برای حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: فرزند کوچکم را بیار تا خدا حافظی کنم. فرزندش عبد الله را که مادرش رباب بود آورد، حضرت او را گرفت و در بغلش نشاند و خم شد تا او را بوسه زند، در این هنگام حرمله بن کاهل اسدی تیری انداخت که بر گلویش نشست و گلویش را درید. برای زینب فرمود: بگیر این پسر را سپس خودش خون او را با دو کف دستش گرفت وقتی پر شد به سوی آسمان پرتاپ کرد و فرمود: آنچه که این مصیبت را برای من آسان می‌کند این است که در محضر خداوند واقع شده است.»

العاملی، السید محسن الأمین (متوفای1371ق_ لواعج الأشجان، ص 181، ناشر : منشورات مکتبة بصیرتی – قم، چاپخانه : مطبعة العرفان – صیدا

در این گزارش آمده که مادر عبد الله، رباب است؛ در حالی که علی اصغر سنش شش ماه بوده و فرزند اوست و امکان ندارد که بعد از شش ماه فرزندی دیگری را به دنیا آورده باشد. این قرینه تقویت می‌کند که اسم مبارک ایشان اشتباه شده است.

2. پاشیدن خون به روی زمین:

در برخی از منابع آمده است که حضرت، خون فرزندش را به زمین پاشید نه به سو‌ی آسمان. شیخ مفید می‌نویسد:

«ثم جلس الحسین علیه السلام أمام الفسطاط فأتی بابنه عبد الله ابن الحسین وهو طفل فأجلسه فی حجره ، فرماه رجل من بنی أسد بسهم فذبحه ، فتلقى الحسین علیه السلام دمه ، فلما ملأ کفهصبه فی الأرض ...»

«امام حسین علیه السلام درجلوی خیمه نشست. فرزندش عبد الله را که کودک بود ‌آوردند، او را در آغوش گرفت، مردی از بنی اسد تیری به سویش رها کرد و این کودک ذبح شد. حسین علیه السلام خونش را در کف دست گرفت و به زمین ریخت.»

البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری ، _متوفای 413 ق_ ، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 109، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، سال چاپ : 1414 - 1993 م

فتال نیشابوری نیز همین مطلب را نقل کرده است:

«ثم جلس الحسین علیه السلام امام الفسطاط فأتى بابنه عبد الله بن الحسن علیه السلام وهو طفل فأجلسه فی حجره ، فرماه رجل من بنى أسد فذبحه ، فتلقى الحسین صلوات الله علیه دمه ، فلما ملا کفه ، صبه فی الأرض ....»

النیسابوری ، محمد بن الفتال (الشهید 508هـ) ، روضة الواعظین، ص 188، تحقیق: السید محمد مهدى السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی ـ قم.

طبری از ابو مخنف نیز همین مطلب را نقل کرده است:

«( قال أبو مخنف ) قال عقبة بن بشیر الأسدی قال لی أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین إن لنا فیکم یا بنى أسد دما قال قلت فما ذنبی أنا فی ذلک رحمک الله یا أبا جعفر وما ذلک قال أتى الحسین بصبى له فهو فی حجره إذ رماه أحدکم یا بنى أسد بسهم فذبحه فتلقى الحسین دمه فلما ملا کفیه صبه فی الأرض.»

«عقبه بن بشیر اسدی گفت که ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین (امام باقر علیه السلام) به من فرمود: «اى بنى اسد، خونى از ما پیش شما هست.» گفتم: «اى ابو جعفر خدا رحمتت کند گناه من در این میان چیست؟ و قضیه چگونه است؟ فرمود: «کودکی را نزد حسین علیه السلام آوردند، در حالی‌که این طفل در بغل ایشان بود، یکی از شما ای بنى اسد، تیرى رها کرد که گلوى او را درید، حسین علیه السلام خون او را گرفت و چون کف دستش پر شد آن را به زمین ریخت ...»

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب _متوفاى310 ق_، تاریخ الطبری، ج 4، ص 342، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

با توجه به قرائن، پاشیدن خون به روی زمین صحیح نمی‌باشد؛ زیرا

اولا:‌ ثابت شد که به نقل اکثر مورخان، امام حسین علیه السلام خون فرزندش را به سوی آسمان پرتاپ کردند.

ثانیا: احتمال دارد گزارش شیخ مفید و فتال نیشابوری برگرفته از نقل طبری باشد و تنها منبعی که این مطلب را نقل کرده طبری است.

ثالثا: قرینه‌ای دیگری نیز گزارش نخست را تأیید می‌کند و آن این که زیارت نامه صادر شده از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام، به پاشیدن خون به طرف آسمان صراحت دارد:

«السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ الطِّفْلِ الرَّضِیعِ- الْمَرْمِیِّ الصَّرِیعِ الْمُتَشَحِّطِ دَماً الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّمَاءِ- الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِی حَجْرِ أَبِیهِ- لَعَنَ اللَّهُ رَامِیَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ کَاهِلٍ الْأَسَدِیَّ وَ ذَوِیه.»

 

«سلام بر عبداللّه بن الحسین، کودک شیرخواره، تیر خورده، ضربت خورده به خون تیپده که خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت کند حَرمَلَه بن کاهِل اسدى و همراهانش را که به او تیر زدند.»






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 95 آذر 14 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin