سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

 

صلح نامه امام مجتبی(علیه السلام) موادّ و بندهایی دارد که هر بندی پیامی خاص دارد  :

مادّه اوّل:

هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن أبی طالب معاویة بن أبی سفیان صالحه علی أن یسلّم إلیه ولایة أمر المسلمین، علی أن یعمل فیهم بکتاب اللّه وسنّة رسوله(صلی الله علیه وآله وسلم .

بحار الأنوار ج 44 ص 65، الغدیر ج 11 ص 6 .

یکی از شروط امام(علیه السلام) این است که معاویه به کتاب خدا و سنت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)عمل کند.

امام مجتبی(علیه السلام) می دانست که معاویه عامل به کتاب خدا و سنت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)نیست، و لذا پس از ورود معاویه به کوفه اولین جمله ای که می گوید این است:

إنی واللّه ما قاتلتکم لتصلّوا ولا لتصوموا ولا لتحجّوا ولا لتزکوا إنّکم لتفعلون ذلک. وإنّما قاتلتکم لأتأمّر علیکم، وقد أعطانی اللّه ذلک وأنتم کارهون

من صلح نکردم تا شما را وادار کنم نماز بخوانید، زکات بدهید، حج برید، نه، بلکه برای این است که بر گرده شما سوار شوم و بر شما ریاست کنم .


مقاتل الطالبین ص 45، شرح ابن ابی الحدید ج 16 ص 15 و موارد متعدد دیگر

هنوز مرکّب صلح نامه که عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بود خشک نشده بود، که با بی مهری معاویه روبرو می شود ومی گوید:

کل شرط شرطته فتحت قدمی

تمام شروطی که با امام حسن(علیه السلام)گذاشتم اکنون زیر پای من است و هیچ ارزشی ندارد. این حرکت برای مردم کافی بود تا چهره مقدس مآبانه معاویه را خوب بشناسند، او که واژه صحابی پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و کاتب وحی را وسیله ای برای نابودی اسلام یدک می کشید

مادّه دوّم:

معاویه حقّ تعیین خلیفه پس از خودش را ندارد و خلافت از آنِ حسن بن علی(علیهما السلام) است. ولی طولی نکشید که با تطمیع و تهدید و قتل عدّه ای، یزید را بر گرده مردم سوار کرد، و عملا یکی دیگر از مواد صلحنامه را زیر پا گذاشت.

از نکات بسیار قابل تأمّل در این برهه از تاریخ این است که عبد الله بن عمر با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نمی کند، با امام حسن(علیه السلام) هم بیعت نمی کند، ولی با معاویه و یزید بیعت می کند، در سنن ترمذی، تاریخ ابن اثیر و در تمام تواریخ اهل سنت آمده است که:

معاویه صد هزار دینار برای عبد الله بن عمر فرستاد، و بحث بیعت با یزید را مطرح کرد، وقتی که به عبد الله بن عمر گفتند:

معاویه می خواهد تو با یزید بیعت کنی، می گوید: عجب، پس آن صد هزار دیناری که برای من فرستاده بود بخاطر همین بود، معاویه دین مرا ارزان خرید، دین من بالاتر از صد هزار دینار ارزش دارد.

ولی باید بگوییم که معاویه در این معامله سرش کلاه رفت ؛ زیرا دین عبد الله بن عمر بسیار کمتر از این مبلغ ارزش داشت ؛ بلکه هیچ ارزشی نداشت. چرا که اگر در تاریخ اهل سنت، صحیح بخاری، مسلم و... آمده که در سال 62 هجری بعد از قضیه کربلا و واقعه حرّه که به دستور یزید صحابه را در مدینه کشتند و به تمام زن ها و ناموس مسلمان ها تجاوز کردند که حتی گفته می شود 10 هزار ولد الزنا در آن سال در مدینه بدنیا آمد، مردم مدینه قیام کرده، حاکمی که از طرف یزید منصوب شده بود را بیرون کردند، عبدالله بن عمر تنها کسی بود که از حکومت یزید در مدینه دفاع کرد، او تعدادی را جمع کرد و گفت :

ای مردم ! ما با این مرد دست بیعت داده ایم، من خودم با این گوش هایم از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)شنیدم که فرمود: «اگر کسی با مردی بیعت کند و بیعت بشکند، فردای قیامت با خائنین و غادرین محشور خواهد شد»

از میان آن همه صحابه پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که در مدینه بودند، تنها کسی که از حکومت یزید دفاع کرد، همین عبد الله بن عمر بود.

عبدالله بن عمر شبانه درب خانه حجاج بن یوسف ثقفی حجاجی که تاریخ بشریت جنایتکاری مثل او را سراغ ندارد، رفت . عمر بن عبد العزیز می گوید: اگر تمام قبایل و تمام ملت ها بیایند، جنایت کارترین افراد را بیاورند و در یک کفه ترازو بگذارند، یعنی تمام جنایتکاران تاریخ در یک کفه باشد، ما هم حجاج را در کفه دیگر بگذاریم، کفّه ما از همه سنگین تر خواهد شد.

حجاج می گوید: برای چه آمده ای؟ پاسخ می دهد : روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) یادم آمد خواب به چشمم نرفت، یادم افتاد که پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود:

«من مات بلا إمام مات میتة جاهلیّة »

یا

«من مات ولم تکن فی عنقه بیعة إمام مات میتة جاهلیّة »

هر کس بدون امام یک شب صبح کند، مرگش مرگ جاهلیت است.

من آمده ام تا با شما که نماینده عبدالملک هستی بیعت کنم، که اگر امشب مرگ به سراغم آمد، مرگ من مرگ جاهلی نباشد !! حجاج هم نهایت تحقیر را نشان می دهد و می گوید: من دستم فعلا گرفتار و مشغول است، بیا پای من را به عنوان بیعت با عبد الملک ببوس و برو. عبد الله بن عمر ذلیل می شود، پای حجاج خونخوار و جانی را می بوسد،

یعنی نشان می دهد که دین او صد هزار دیناری که معاویه خریده بود که هیچ، به اندازه صد هزار ذرّه بی ارزش هم نمی ارزد.

مادّه سوم:

معاویه حق ندارد به علی بن ابی طالب امیر المؤمنین(علیه السلام)کوچکترین بی احترامی و اهانتی بکند

المادّة الثالثة: أن یترک سبّ أمیر المؤمنین والقنوت علیه بالصلاة وأن لا یذکر علیّاً إلاّ بخیر"

مقاتل الطالبیین للاصفهانی: ص 26 شرح النهج 4 / 15،

وقال آخرون أنه أجابه علی أنه لا یشتم علیاً وهو یسمع وقال ابن الاثیر: ثم لم یف به أیضا.

الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری، تحقیق الشیری ج 1 ص 185.

ولی دستور سبّ علی(علیه السلام) را معاویه در اوّلین سفرش به مدینه صادر کرد. این روایت در صحیح مسلم است، که اهل سنت آن را أصحّ الکتاب بعد القرآن می دانند و می گویند:

من طعن فی صحیح مسلم فهو زندیق

مسلم در کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی طالب نقل می کند معاویه به سعد بن أبی وقاص گفت:

مالک لا تسبّ أبا تراب

تو چرا به علی(علیه السلام) فحش نمی دهی؟

سعد بن وقاص می گوید:

من وقتی یادم می آید که پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به علی(علیه السلام) گفت: "أنت منّی بمنزلة هارون من موسی"، یا بعد از آنکه شنیدم آیه تطهیر در حق علی(علیه السلام) نازل شد، و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) علی، زهرا، حسنین(علیهم السلام) را زیر کساء یمانی جمع کرد، و گفت: "هؤلاء أهل بیتی"، جرأت نمی کنم به علی ناسزا بگویم

أمر معاویة بن أبی سفیان سعداً فقال ما منعک أن تسب أبا تراب ؟ قال: أما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)فلن أسبه لان تکون لی واحدة منهن أحب إلی من حمر النعم، سمعت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) یقول لعلی وخلفه فی بعض مغازیه؟ فقال له یارسول اللّه تخلفنی مع النساء والصبیان؟ فقال له رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبوة بعدی. وسمعته یقول یوم خیبر لاعطین الرایة رجلا یحب الله ورسوله ویحبه اللّه ورسوله. قال فتطاولنا لها فقال ادعوا لی علیاً، قال فأتاه وبه رمد فبصق فی عینه فدفع الرایة إلیه ففتح اللّه علیه وأنزلت هذه الآیة (ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم) الآیة دعا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) علیاً وفاطمة وحسنا وحسینا فقال اللّهم هؤلاء أهلی ... الخ

سنن الترمذی ج 5 ص 301 ، فتح الباری ج 7 ص 60، السنن الکبری ج 5 ص 107 .

زمخشری در ربیع الابرار می نویسد: در دوران معاویه بر بالای 80 هزار منبر به علی(علیه السلام) ناسزا می گفتند

قال الزمخشری والحافظ السیوطی: "إنّه کان فی أیّام بنی امیّة أکثر من سبعین ألف منبر یلعن علیها علیّ بن أبی طالب بما سنّه لهم معاویة من ذلک

ربیع الأبرار للزمخشیری: 2/186، النصائح الکافیة لمحمّد بن عقیل: 79، عن السیوطی، الغدیر: 2/102، 10/266، النص والاجتهاد: 496، وأمان الامة من الاختلاف للشیخ لطف اللّه الصافی: 46 .

و در خطبه های نماز جمعه یکی از واجبات گفتن ناسزا به علی(علیه السلام) بود و حتی بعنوان یک سنت در میان امت اسلامی جا افتاده بود

إنّ معاویة أمر الناس بالعراق والشام وغیرهما بسب علی(علیه السلام)والبراءة منه . وخطب بذلک علی منابر الإسلام ، وصار ذلک سنة فی أیام بنی أمیة إلی أن قام عمر بن عبد العزیز رضی اللّه تعالی عنه فأزاله. وذکر شیخنا أبو عثمان الجاحظ أن معاویة کان یقول فی آخر خطبة الجمعة : اللّهم إن أبا تراب الحد فی دینک ، وصد عن سبیلک فالعنه لعناً وبیلا ، وعذبه عذاباً ألیماً وکتب بذلک إلی الافاق ، فکانت هذه الکلمات یشاربها علی المنابر ، إلی خلافة عمر بن عبد العزیز.

شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج 4 ص 57 - 56 .

ابن عقیل در النصائح الکافیة و العطف الجمیل و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گویند:

وقتی عمر بن عبد العزیز خواست سبّ علی(علیه السلام) را بردارد، از گوشه و کنار مسجد داد و فریاد بلند شد که تو سنت پیغمبر را محو و نابود می کنی

نودی من جوانب المسجد یوم ترکها ]أی لعن علی(علیه السلام)[ من الخطبة. السنة، السنة، یا أمیر المؤمنین ترکت السنة.

النصائح الکافیة للسید محمّد بن عقیل ص 116، القول الفصل: ج 2 ص 384 ط جاوة

بنا بر این مادّه سوّم صلح نامه یعنی: ناسزا نگفتن به امیر المؤمنین(علیه السلام) هم فراموش شد.

مادّه چهارم:

قول و تعهّد معاویه بود به عدم تعرض به شیعیان امیر المؤمنین علی(علیه السلام)، و رعایت حقوق مالی و جانی آنان در هر کجا که باشند. حالا ببینیم اینها با شیعیان علی(علیه السلام) چه کردند؟ ابن ابی الحدید می گوید: معاویه دستور داد شیعیان علی(علیه السلام) را هر کجا که یافتند بکشند، و اگر دو نفر شهادت دادند که این آقا با علی(علیه السلام) ارتباط دارد خونش هدر و اموالش مباح است. به نمونه ای اشاره کنیم که ابن اثیر در الکامل فی التاریخ الکامل فی التاریخ ج 3 ص 229 . نقل می کند:

معاویه طی بخش نامه ای اعلام کرد که اگر دو نفر شهادت دادند که فلانی دوست علی(علیه السلام) است، حقوق او را از بیت المال قطع کنند . زیاد بن ابیه، سمرة بن جندب را به جای خود در بصره گذاشت، می گویند: "در طول شش ماه، هشتاد هزار نفر از دوستان علی(علیه السلام) را کشتند. جرم آنان فقط دوستی علی بن أبی طالب بود. ابو سوار عدوی می گوید: "سمرة بن جندب در یک صبحگاه، 47 نفر از بستگان مرا کشت که همه حافظ قرآن بودند.

ابن ابی الحدید جمله ای دارد که بسیار زجر آور است می گوید:

حتّی إنّ الرجل لیقال له زندیق أو کافر أحبّ إلیه من أن یقال شیعة علی

شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج 11 ص 44 .

اگر به کسی می گفتند تو زندیقی ویا ملحد و کافری، خیلی بهتر بود که به او بگویند تو شیعه علی هستی. علی بن جهم پدرش را لعن و نفرین می کرد که چرا اسمش را علی گذاشته است:

کان یلعن أباه، لم سمّاه علیّاً

لسان المیزان ،ج4 ، ص 210 .

ابن حجر می گوید:

معاویه دستور داد اگر فرزندی در حکومت اسلامی به دنیا آمد و اسم او را علی گذاشتند، نوزاد را بکشید .

کان بنو أمیة إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه، فبلغ ذلک رباحاً فقال هو علی، وکان یغضب من علی، ویحرج علی من سماه به

تهذیب التهذیب ،ج 7 ، ص 281






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 95 آبان 19 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin