سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

سخنرانی حجت الاسلام انصاریان 89/8/9

کلمه بصیر در آیات قرآن مجید در دو زمینه ذکر شده است، یکی در مورد پروردگار مهربان عالم است. و دیگری در رابطه با پیغمبر اسلام(ص) و ائمه طاهرین(ع) در اواخر سوره مبارکه یوسف (ع) در این آیه شیعه وارد تاویل نشده است یعنی پشت پرده آیه را کار ندارد، چون نیازی نیست. جایی که نیاز است شیعه بر خود واجب می داند به پیروی از خود پروردگار و ائمه(ع) وارد تاویل شود. یعنی حقیقت آیه را از ظاهر آیه نگیرد از پشت پرده آیه بگیرد، چرا که اگر شیعه نخواهد وارد تاویل شود؛ مانند دیگران مجبور می شود بر ظاهر آیه تکیه کند و در نتیجه یا کافر می شود، یا دچار مکتبی زیر حد کفر می شود. چنان که دیگران گرفتار  شدند.

برای نمونه در آیه شریفه می فرماید: (یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ)[1] «دست خدا فوق همه ی دستها است.» این جا اگر شیعه بخواهد تکیه به ظاهر آیه کند مجبور می شود، مثل دیگران پروردگار عالم را یک موجود مجسم بداند.  در نتیجه، با بسیاری از آیات قرآن مخالفت می کند. مثل آیه ی (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَی‏)[2] در اینجا شیعه با راهنمایی پیغمبر (ص)  و ائمه (ع) گفته دست در رابطه با خدا کنایه از قدرت است. معنی آیه شریفه می شود: قدرت خدا ما فوق همه ی قدرتها ست. و این عین توحید است.


وقتی کلمه بصیر را در اواخر سوره یوسف می بینیم کاملا روشن است خداوند به چه کسی  بصیر می گوید و بعد از او چه کسانی را در نظر دارد. این بصیر شعاع همان بصیر بودن پروردگار است. این بصیر نتیجه درس خواندن، مطالعه کردن و کتاب دیدن نیست. خداوند بصیر است یعنی چه؟ یعنی به تمام ظاهر و باطن عالم، به ملک و ملکوت به غیب و شهود به ملا و نجوی به عمق دلها، به عمق نَفس ها به معنی نَفَس ها،  به عمق دیدن ها به معنای دیدن ها آگاه است (یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ )[3] آن چه را چشم می بیند. اگر دیدنش به خیانت باشد، من به آن هم آگاهم که کیفیت آن نگاه چیست؟  (وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ) به آن چه سینه ها و دل ها پنهان نگه می دارد و به احدی نمی گوید من به آنها آگاهم. در کنار این آگاهی نه در دنیا می شود تقلب کرد که سر او را کلاه گذاشت و نه در قیامت. چون با آگاهی مثل خدا که آدم روبرو می شود حجتی ندارد نمی تواند غیر حقیقت را به عنوان حقیقت به خدا بنمایاند.

اعمال انسان باید خالص باشد خداوند تا عمق اعمال را نگاه می کند اگر خالص نباشد پس می دهد. این خلوص را چه کسی می فهمد جز خداوند. چه کسی در این زمینه بصیر است، خدا.

گاهی بهترین کارهایی را که می خواهیم انجام دهیم یا کاری را ترک می کنیم باید بدانیم محرک آن هوی نفس نباشد.گاهی کاری را می خواهیم بکنیم حواسمان باشد که محرک آن جلب توجه مردم نباشد. گاهی در خانواده یتان یک کاری می خواهید انجام دهید حواستان باشد محرک آن اخلاق خانی نباشد. گاهی پولی جمع می کنید، خودتان را بررسی کنید، مبادا قارون در وجود شما سر در آورده و شما را دارد دنبال پول می فرستد. خیال نکن این ثروت اندوزی ها به هیچ جا نمی خورد، دینار به دینارش قیامت حساب می شود،که رزق بندگان من را انبار کردی، ( الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة)[4] ثروت اندوزان، (وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیم)[5] تمام قران ثروت را قیامت تبدیل به فلز می کنیم در آتش دوزخ می گدازیم. فلز وقتی با آتش جهنم سرخ شد (فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُم)[6] همه را می چسبانم به صورت و پشت و به دو پهلویت و می گویم (هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ) [7] حالا هم مال خودت به درد من نمی خورد، باشد پیش خودت. خیلی باید در کاسبی دقیق بشوند مردم که در کاسب و جریانات کسبی دلی نسوزد و حقی پایمال نشود، بار کسی زمین نماند باید دقت کرد.

در سوره یوسف خداوند می فرماید (قُلْ) تمام قل های قرآن متوجه وجود مبارک رسول خدا (ص) ست ( قُلْ هذِهِ سَبیلی) حبیب من، به تمام مردم تا قیامت اعلان کن این است راه من، کدام؟ (أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ) راه من این است تمام شما را دعوت به سوی خدا می کنم که بیایید در تمام امورتان خدا را محور قرار دهید. مردم تا قیامت بدانید این دعوت من ( عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏) و دعوت آنهایی که تابع واقعی من هستند، چه کسانی تابع واقعی پیغمبر (ص)هستند؟ چه کسانی تابع کامل و جامع هستند؟ جز امیرالمومنین و ائمه طاهرین(ع). این (مَنِ اتَّبَعَنی‏ ) در درجه عالی وصف، اول وجود مبارک امیرالمومنین و ائمه طاهرین (ع) هستند و (أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏) من و علی(ع) و یازده امام بعد از او به امضای پروردگار در قرآن و با سندی که خداوند دارد در سوره یوسف می دهد بصیریم؛ یعنی شعاعی از بصیر بودن حقیم، چنان که او به ظاهر و باطن حقایق آشنایی دارد؛ به ما هم آشنایی داده ما در طول بصیر بودن حق هستیم.  این امیرالمومنین (ع) در جمع دوستانشان ، فرمودند: أَمَّا الْمُطِیعُونَ لَنَا فَسَیَغْفِرُ اللَّهُ‏ ذُنُوبَهُمُ‏ [8] آنهایی که در این عالم در این دنیا از ما اطاعت می کنند ؛یعنی شما شیعیان مطیع ما را قطعا خدا گناهان شما را می آمرزد؛ چرا می آمرزد؟ برای اینکه پروردگار عالم هم طبق آیات به اهل ایمان واقعی وعده بهشت داده، وعده ای که (لایخلف المیعاد) تخلف نمی کند، پس وعده خداوند نسبت به ما برای ورود به بهشت قطعی است (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر)[9] وعده قطعی هست.

در روایات پروردگار به عزت و جلالش قسم خورده که اهل توحید را به آتش نمی سوزاند ( الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبین) پاکی ها مال پاک ها ست. گناه «اثم» است، ناپاکی است. وعده داده شیعه و مومن را ببرند بهشت، و خلف وعده هم نمی کنند. امیرالمومنین (ع) فرموده است: گناهت قطعا بخشیده می شود.

اگر من بخواهم مثل لکوموتیو روی ریل گناه بیفتم. این تکرار گناهان و آلوده شدن به کبائر، کم کم رابطه من را با امیرالمومنین (ع) و ائمه (ع) شل می کند  و آخرش قطع می کند. به این نکته هم توجه کنید هر گاه من  به غفلتی یا  سهوی به گول خوردنی به ضعفی، دچار گناه شدم. بی حیا نبودم شیعه بودم همان وقتی که گناه می کردم در دلم می گذشت ای کاش پیش نمی آمد، خجالت هم می کشیدم. ( الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبین)، ( الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ)[10] آلودهها هم مال دوزخ، دوزخ جای ناپاک ها ست.

شهید آیت الله دستغیب در کتاب استعاذه اش می گوید: پس از آن که حضرت نوح (ع) نفرین کرد وهمه ی کفار غرق شدند  ملکی در پیش او ظاهر شد .شغل حضرت نوح (ع)  کوزه گری بود  کوزه هایی از گل درست می کرد  و پس از خشک کردن می فروخت. ملک کوزه ها را یکی یکی از حضرت نوح (ع) می خرید وپیش چشمش آن را خرد می کرد و می شکست نوح (ع) ناراحت شد  وبه او اعتراض کرد که این چه کاری است می کنی؟ فرشته  فرمود : به تو مربوط نیست من خریده ام واختیارش را دارم . 

حضرت نوح (ع) فرمود : لکن من آن را ساخته ام  ملک گفت :کوزه هایی  ساخته ای نه این که خلق کرده ای  اینک من که  آن را می شکنم تو ناراحت می شوی. چطور نفرین کردی  که این همه خلق خدا هلاک گردند در حالی که خدا بنده  را خلق کرده وآن ها را دوست دارد پس از این قضیه از بس گریه کرد نامش را نوح گذاشتند غرض شفقت پروردگار است خالق، مخلوق خودش را دوست دارد. چه کسی مثل او طرفدار ما ست؟   



[1]  . سوره فتح، آیه10.

[2]. سوره شور، آیه 11.

[3]. سوره غافر، آیه 19.

[4]. سوره توبه، آیه 34.

[5]. سوره توبه، آیه 34.

[6].سوره توبه، آیه 35.

[7].سوره توبه، آیه 35.

[8]. بحارالانوار، ج65، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، نوبت دوم، سال چاپ: 1403 ق‏، ص163.

[9]. سوره توبه، آیه 72.

[10]. سوره نور، آیه 26.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93 تیر 10 توسط
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin